English Version
This Site Is Available In English

خدمت‌کردن بسیار زیبا است

خدمت‌کردن بسیار زیبا است

مرده بودم، زنده شدم 
دولت عشق آمد و من، دولت پاینده شدم 

روزی که وارد کنگره شدم، همیشه برایم این سؤال مطرح بود که هزینه صندلی‌های کنگره و درمان اعتیاد را چه کسی پرداخت می‌کند و احساس می‌کردم فردی خیر و ثروتمند این هزینه‌ها را تقبل می‌کند.
یک ماه از ورودم به کنگره گذشته بود که جشن گلریزان برگزار شد. سال اول ۲۰۰ هزار تومان و سال دوم ۳۰۰ هزار تومان پرداخت کردم. سال سوم، بسیاری از راهنماها پیشنهاد دادند، عضو لژیون سردار شوم. پیش خودم می‌گفتم: چرا باید ۶ میلیون تومان پرداخت کنم؟ این وظیفه مسافرم است. من می‌خواهم پول‌های خودم را برای خرید لباس خرج کنم و لذتش را ببرم؛ اما همزمان می‌دیدم که برخی افراد عاشق عضویت در لژیون سردار هستند؛ ولی پولش را ندارند و با اشک چشم می‌گذرند. با خودم دائم فکر می‌کردم، من که این مبلغ را دارم، بسیار مردد بودم. حس می‌کردم این هزینه، دینی است، بابت صندلی که از آن استفاده کردم و رهایی که مسافرم به آن رسیده بود.
تصمیم خود را در جلسه عمومی پنج‌شنبه گرفتم، کارت بانکی خود را برداشتم و ۲ میلیون تومان کارت کشیدم. دستگاه خوانش جواب نمی‌داد. به مرزبان گفتم: باید همین امروز، اولین قسط خود را پرداخت کنم. گفت: دوشنبه بیا، دستگاه جواب نمی‌دهد. اما من اصرار داشتم و می‌گفتم: همین امروز باید اولین قسط را پرداخت کنم.

زمانی که پرداخت انجام شد، یک شادی عمیق در من شکل گرفت. روز گلریزان، قسط دوم را نیز پرداخت کردم و همان شب، ساعت ۸:۹ شب، متوجه شدم عضو لژیون سردار شده‌ام. حس فوق‌العاده‌ای داشتم، غرور و آرامش با هم در وجودم موج می‌زد. با خودم گفتم: قشنگ‌ترین کارتی که کشیدم و واقعاً بهترین پرداختی که در زندگی خود داشتم، همین بود.
سه سال متوالی عضو لژیون سردار بودم تا اینکه امسال تصمیم گرفتم، دنور شوم. پیش خودم می‌گفتم: چطور باید ۵۰ میلیون تومان پرداخت کنم؟ 
پیش قسط اول را ۳۰ میلیون تومان پرداخت کردم و ۲۰ میلیون باقی‌مانده را روز گلریزان پرداخت کردم. بسیار خوشحال بودم که توانستم دنور شوم؛ چون همیشه نمی‌خواستم، مثل آب راکد باشم و دوست داشتم رشد کنم. تمام تلاشم این است که به کنگره چه در زمینه علمی و چه مالی خدمت کنم، همان‌طور که روزی دیگران آمدند، عضو سردار شدند و ما را به رهایی و حال خوب رساندند. این کم‌ترین کاری است که می‌توانم انجام دهم.

به نظر من، زیباترین حسی که در زندگیم تجربه کردم، همین عضویت در لژیون سردار و دنور شدن بود. خدمت در کنگره به من آرامش می‌دهد. وقتی هنوز دنور نشده بودم، احساس ناراحتی داشتم که تنها سه سال سردار بودم و پیشرفتی نکردم. حالا حس می‌کنم یک قدم جلو رفته‌ام و یاد گرفتم که خدمت‌کردن بسیار زیبا است. 
حس خدمت، حس امنیت و آرامش است. آرزوی چندین ساله من بود که دنور شوم و حالا به آن رسیده‌ام. آرزو دارم که بتوانم پهلوان شوم و مطمئنم این اتفاق خواهد افتاد؛ چون خواسته‌اش را در وجودم حس می‌کنم.

از آقای مهندس با تمام وجودم تشکر می‌کنم که بستری را فراهم کردند تا ما به حال خوب، حس آرامش و رهایی برسیم و مسافرم نیز همین مسیر را تجربه کند.

نویسنده: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر طیبه (لژیون نهم)
رابط خبری: راهنما همسفر طیبه (لژیون نهم)
ویرایش و ارسال: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر طیبه (لژیون چهارم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی خواجو

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .