جلسه هفتم از دوره چهلم کارگاههای آموزشی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی شهرری به استادی پهلوان همسفر سریه، نگهبانی همسفر نازنین و دبیری همسفر آذین با دستورجلسه «وادی پنجم (در جهان ما تفکر، قدرت مطلق حل نیست؛ بلکه توأم با رفتن و رسیدن کامل میگردد) و تأثیر آن روی من» روز سهشنبه ۳۱ تیرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۰۰ آغاز بهکار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
دستورجلسه امروز در مورد وادی پنجم است که میگوید: در جهان ما تفکر، قدرت مطلق حل نیست؛ بلکه توأم با رفتن و رسیدن کامل میگردد. ما یاد گرفتیم وقتیکه میخواهیم به هدفی برسیم، راهی را طی کنیم؛ اگر بخواهیم به وادی پنجم برسیم؛ باید اول وادی اول را رد کنیم. وادی اول این بود که با تفکر ساختارها آغاز میشود و بدون تفکر آنچه هست رو به زوال میرود و در مورد ساختار صحبت میکند و میگوید: ساختار تشکیلاتی الهی است که همه چیز در آن با نهایت دقت برنامهریزی شده و بهصورت خودکار عمل میکند؛ وقتی من حرکت میکنم و به اینجا میآیم این یک ساختار است. وادی دوم در مورد جنگ نرم صحبت میکند. تاریکیهای درون ما را برای ما روشن میکند و نشان میدهد. وادی سوم میگوید: باید بدانم که دانستهها و ندانستههای من چه چیزهایی است؟ از همدیگر جدا و تفکیکشان کنم تا مسیر خود را پیدا کنم. مسئولیت کارهایی که قبلاً دانسته، ندانسته، سهواً و اشتباه انجام دادم را بپذیرم؛ اگر انجام دادهام آنها را از درون خود پاکسازی کنم. وادی چهارم برای من مرزبندی کرده و خط و خطوط مشخص میکند. مرز اشتباهات من کجا بوده است؟ چه جاهایی من اشتباه کردهام؟ باید مسئولیت آنها را قبول کنم و به کسی واگذار نکنم. این نیست که بگویم: خدا هست و کمکم میکند. خداوند میفرماید: از تو حرکت از من برکت. ما باید حرکت کنیم تا نیروهای مافوق به ما کمک کنند؛ اما در مورد وادی پنجم، در ابتدا در مورد جهانها صحبت میکند و میگوید: در این دنیایی که زندگی میکنیم سه جهان داریم: جهان ذهن، جهان خاکی (جهانی که در آن هستیم) و جهان خواب. آقای مهندس میفرمایند: یکی از شگفتانگیزترین جهانها، جهان ذهن است که هرکاری را در آن میتوانیم انجام دهیم. میتوانیم ناامید یا امیدوار باشیم.
من میتوانم یک استاد دانشگاه یا یک رفتگر شوم. آقای مهندس مثال زیبایی زدند و گفتند: اگر من الان بگویم: شیر، شما شیر جنگل را در ذهن خود تصور میکنید و اگر بگویم: دمش آبی است، همه شما دم آن را آبی تصور میکنید. آقای مهندس میفرمایند: جهان ذهن در عین حال که زیبا است، همانقدر هم خطرناک است؛ باید حواسمان به جهان ذهنمان باشد. در جهان ذهن هرچه که تصور کنیم، مطمئناً همان را در بیرون میتوانیم اجرایی کنیم. آقای مهندس گفتند: حتماً تحصیل را ادامه دهید. من از آن قبیل افراد بودم که تحصیل را در جهان ذهنم تصور میکردم. آنقدر تصور کردم و برای خودم ساختم و بزرگش کردم که خدا را شکر در مسیر آن قرار گرفتم. امیدوارم بتوانم به اهدافی که دارم برسم. در ادامه میفرمایند: ما سه اصل داریم که باید رفتار، کردار و پندار خود را با آنها بسازیم؛ اگر من بخواهم خود را بسازم از هفت پارامتر باید عبور کنم. ابتدا ضدارزشها است. ضدارزشها همان ۱۹ قانون است که آقای مهندس در چند سیدی قبل راجع بهآنها صحبت کردند. دروغ نگویید، غیبت نکنید، تهمت نزنید، مال دیگران را نخورید، احتکار نکنید و خیلی چیزهای دیگر. پله بعدی خودداری است. خیلی مواقع ما سر دو راهی قرار میگیریم؛ یعنی انسان اصولاً ساخته شده است که بر سر دوراهی قرار بگیرد. وقتیکه سر دوراهی هستیم و نمیدانیم باید چهکار کنیم؛ باید از اصل خودداری کردن استفاده کنیم. مسئله بعدی صبر است. در قرآن بیش از ۱۰۳ بار در مورد صبر صحبت شده است. وقتی سفر اول بودم راهنمای سفر اولم همیشه میگفت: سریه در صبر بیصبری نکن، عجله نکن، شتاب نکن و بهموقع حرکت کن. یکی از کارهایی که واقعاً خوب و درست است و میتواند نتیجهبخش و مثمرثمر باشد همین صبر است. بعد از صبر میرسیم به تجسس، قضاوت و غیبت. قضاوت تنها فقط برای خداوند است. من فقط میتوانم در مورد خودم قضاوت کنم. آیا کاری که انجام دادم حقم بوده یا نبوده است و روی کارها و رفتارهای خود تجسس کنم. مسئله بعدی در مورد پسانداز کردن است. آقای مهندس در این مورد میفرمایند: پسانداز کردن یعنی دانهدانه غله در انبار ذخیره کردن، یعنی ما هیچ پساندازی را نمیتوانیم یکدفعه انجام دهیم.
آقای مهندس میفرماید: پسانداز کردن یعنی ذرهذره جمع کردن. وقتی ما یک دانه گندم داشته باشیم و هیچکاری با آن نکنیم، همان یک دانه گندم باقی میماند یا میفرمایند: اگر یک تکه نان داشتید، سعی کنید یک چهارم آنرا برای روز مبادا کنار بگذارید. با همین پسانداز کردن، خیلی از اعضاء کنگره۶۰ عضو لژیون سردار میشوند. مسئله بعدی در مورد تسلیم، رضا و توکل است که آقای مهندس صحبت میکنند و میفرمایند: توکل از وکیل می آید. وقتی شما کاری را انجام میدهید و بهخدا واگذار میکنید؛ یعنی خداوند را وکیل خود قرار دادید که من دارم اینکار را انجام میدهم و من حرکتم را انجام دادم خدایا تو به من کمک کن مطمئن باشید که کمک میکند. واقعاً من به این یقین و باور رسیدم که وقتی ما حرکت کنیم و راکد نباشیم، خداوند تلاشهای ما را هیچوقت نادیده نمیگیرد. در وادی چهارم میگوید: خداوند از رگ گردن به ما نزدیکتر است. ما کنگرهایها پیشتر بهدلیل اتفاقهایی که برایمان افتاده است وجود خداوند را احساس کردهایم. آقای مهندس میفرماید: بعد از هر سختی آرامش است. همین آرامشی که امروز داریم بهخاطر آموزشهای کنگره۶۰ است.
استاد الهی قمشهای صحبت میکردند و میگفتند: در روستایی شغل مردم ماهیگیری بود. همه قلابشان کج بود بهجز یک نفر که قلابش صاف بود. همه میرفتند ماهیگیری روزی دو سه تا ماهی میگرفتند؛ ولی این شخص نمیرفت، به او میگفتند: چرا نمیروی؟ میگفت: من چیزی را میخواهم شکار کنم که شاید خیلیها نتوانستند بیرون شکار کنند. این خبر بعد مدتها بهگوش پادشاه رسید. پادشاه وزیر خود را فرستاد. چندین بار فرستاد و این شخص نزد پادشاه نرفت که ببیند مشکل چیست؟ بعد از مدتی پادشاه بهسراغ او آمد و گفت: تو چرا نمیروی ماهی بگیری؟ آوازهات در شهر پیچیده که میخواهی چیزی را شکار کنی که هیچکس نمیتواند شکار کند. گفت: من میخواستم تو را شکار کنم که الان به اینجا آمدی و هیچجا نرفتی فقط به خانه من آمدی. میخواهم بگویم: ما در لژیون سردار واقعاً چیزی را شکار میکنیم که شاید خیلی از آنهایی که بیرون هستند؛ حتی جرعه یا قطرهای از آنرا نمیتوانند شکار کنند.
رهایی ۴۰ سیدی همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر عفت

مرحله ۳۰ سیدی همسفر فریبا رهجوی راهنما همسفر زهره

رهایی ۴۰ سیدی همسفر سودابه رهجوی راهنما همسفر فاطیما

مرحله ۳۰ سیدی همسفر مهتاب رهجوی راهنما همسفر فاطیما

اهداء لوح تقدیر به اعضاء لژیون سردار

معرفی نفرات برتر آزمون



مرزبانان کشیک: همسفر صدیقه و مسافر حسین
تایپیست: همسفر سولاف رهجوی راهنما همسفر فوزیه (لژیون نهم)
عکاس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون سوم)
ویرایش و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی شهرری
- تعداد بازدید از این مطلب :
246