English Version
This Site Is Available In English

رسیدن به صلح و آرامش

رسیدن به صلح و آرامش

جلسه سوم از دوره چهل‌و‌سوم کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره60 همسفران نمایندگی ستارخان به استادی همسفر رؤیا، نگهبانی همسفر فاطمه و دبیری همسفر گندم با دستور جلسه «وادی پنجم (در جهان ما تفکر، قدرت مطلق حل نیست؛ بلکه توأم با رفتن و رسیدن آن را کامل می‌نماید.) و تأثیر آن روی من» روز سه‌شنبه 31 تیرماه 1404 ساعت 16:00 آغاز به‌ کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

تفکر، گرچه گام اول است
ولی از فکر تنها حاصلی نیست
ز حلوا گفتن تنها نشاید
در این وادی دهد بر تو نشانی
نخست، برگشتن از هر ضد ارزش
پس از آن، قناعت کردن آموز
هر کس با قناعت شاد گردد
صبوری کن، گر تلخ است و گر نیش
چون صبر بر سعی استوار است
قضاوت کردن و غیبت، گناهی‌ست
برای روز تنگت چاره‌ای کن
خدا را وکیل خویش همی‌خوان
سر تسلیم، اکنون بایدت پیش

از خدای مهربان و راهنمایم همسفر مرضیه سپاسگزارم که توفیق حضور و خدمت در این جایگاه را به من دادند، ان‌شاءالله که این جایگاه هم برای من و هم برای شما پر از خیر و برکت باشد و همگی با دستی پر از جلسه خارج شویم. دستور جلسه وادی پنجم و تأثیر آن روی من است که می‌گوید: «در جهان ما تفکر، قدرت مطلق حل نیست؛ بلکه توأم با رفتن و رسیدن آن را کامل می‌‌نماید.» در جهان هستی انجام عمل مسئله‌ای بسیار مهم است. تمام کارها باید عملیاتی شوند و بهتر است کارها را پله‌پله و ذره‌ذره انجام دهیم تا به مشکل برنخوریم و آسیب نبینیم.

ما به اندازه‌ای رشد می‌کنیم که خوب بدانیم، خوب سخن بگوییم و خوب عمل کنیم و هنگامی می‌توانیم خوب عمل کنیم که راه برای ما باز باشد و مسیر برایمان هموار شود و کلیدها را به ما داده باشند. از جمله این کلیدها می‌توان به توبه کردن اشاره کرد؛ یعنی بازگشت از راه اشتباهی که رفته‌ایم یا انجام ندادن کارهایی که نمی‌دانیم خوب هستند یا بد. نباید تجسس، قضاوت و غیبت کنیم و باید پس‌انداز نیز داشته باشیم؛ چراکه پس‌انداز نقش بسیار مهمی در اقتصاد خانواده دارد. در پایان باید به باورهایمان اعتقاد و ایمان داشته باشیم و به خدا توکل کنیم و برای انجام دادن این امور باید در صراط مستقیم قرار بگیریم.

چند وقت پیش وقتی به این وادی رسیدم، با خود فکر کردم که چگونه می‌توانم این وادی را در زندگی‌ام پیاده و اجرا کنم و برداشت کلی از این دستور جلسه داشته باشم. یاد تمام آن سال‌هایی افتادم که تمام آرزو، هدف و تفکر ذهنی‌ام داشتن آرامش و آسایش در خانه بود و این‌که چگونه مهر و محبت را در دل خودم و خانواده‌ام برقرار کنم؛ اما افسوس که خانواده‌ام را در بیشتر مواقع در تنش، استرس و اضطراب می‌دیدم و فرزندانم بیشتر اوقات شاهد نزاع میان من و همسرم بودند.

این وضعیت بسیار آزارم می‌داد و غمگین می‌شدم که چرا نمی‌توانم از این اوضاع بیرون بیایم؟ چرا نمی‌توانم آن تصورات ذهنی‌ام را به واقعیت برسانم و در دنیای بیرون خود را به تصویر بکشم؟ احساس ضعف، ناتوانی و حقارت داشتم. هر شب از خدای خودم، عاجزانه طلب آرامش می‌کردم که کمکم کند از این وضعیت نابسامان خارج شوم و آن روی سکه که آرامش و آسایش است را به من و خانواده‌ام نشان دهد. قطعاً در این تنش‌ها من نیز تا حدی مقصر بودم؛ زیرا ذهنی بیمار داشتم، کنترل‌گر بودم، دائماً رفتار همسرم را بررسی می‌کردم و همواره نگران فرزندانم بودم که مبادا اتفاقی برایشان رخ دهد یا حادثه‌ای پیش بیاید. دورشان یک حصار نامرئی کشیده بودم و بسیار از این وضعیت خسته شده بودم.

افکار پوچ و منفی داشتم و بار مسئولیت سنگین فرزندانم از جمله: درس خواندن آن‌ها، خرید، گردش، بیماری و این حس که کسی مرا درک نمی‌کند، باعث شده بود که به ستوه بیایم و آزرده‌خاطر باشم تا این‌که اذن ورود من و همسرم به کنگره صادر شد و آنجا بود که دریافتم تنها مسافرم نیست که صور پنهانش آسیب دیده، بلکه درون من نیز بعد از این همه سال، با مشکلات و زخم‌ها آشفته شده است. درک کردم که باید فکر و حس‌های بسته‌ام را باز کنم و خودم را تغییر دهم.

پذیرفتم که اتفاقات بیرونی و این ناآرامی به‌دلیل درون ناآرام من همسفر است و دریافتم که حال خراب خودم و خانواده‌ام فقط از سوی دیگران نیست، بلکه خود من نیز بخشی از ماجرا هستم. در کنگره و لژیون به صفات بد و خوب خودم پی بردم و متوجه شدم که آن آرامش، آسایش، عشق و محبت را باید در درون خودم جست‌وجو و ایجاد کنم. تنها در این‌ صورت است که من و خانواده‌ام رنگ آرامش، آسایش و صلح را خواهیم دید. زمانی‌که درون من آرام باشد، می‌توانم بیرون را نیز آرام کنم.

متوجه شدم تا زمانی که حس‌هایم را باز نکنم، این تغییر اتفاق نمی‌افتد و برای این منظور باید صفات گذشته را تغییر می‌دادم و برای این تغییر باید نفس خودم را پالایش می‌کردم، قوانین زندگی را یاد می‌گرفتم و آموزش می‌دیدم. اکنون این اتفاقات تنها با تفکر درست ممکن شده‌اند و باید به تفکرم چاشنی حرکت اضافه کنم؛ باید حرکت کنم تا به مقصد برسم.

اکنون با شرکت در جلسات، مشارکت دوستان و راهبری راهنما تلاش می‌کنم که رفتارهای ناپسند خودم را اصلاح کنم. نمی‌گویم کامل شده‌ام؛ اما کم‌وبیش با نوشتن سی‌دی‌ها، مطالعه، مشاوره و با تلاش خودم احساس می‌کنم که اندکی از آن وضعیت خارج شده‌ام. اکنون سعی می‌کنم کمتر در کار خانواده دخالت کنم و نگران نباشم؛ چراکه اگر بخواهم تأثیر مثبت در زندگی‌ام بگذارم؛ باید خودم را مشغول خودم کنم و مسائل درونی‌ام را بررسی کنم. حس می‌کنم که بخشی از زحمت خانواده از دوش من برداشته شده است و احساس آسودگی می‌کنم؛ چراکه من و مسافرم تلاش کردیم، در صراط مستقیم قرار گرفتیم و سپس به خدا توکل کردیم.

هرچه او مقدر کند همان خواهد شد؛ زیرا انسان‌ها مأمور به تلاش‌ هستند نه مأمور به نتیجه و وقتی خدا ببیند که تلاش می‌کنیم؛ قطعاً پاداش و نتیجه‌ای نیک به ما خواهد داد. وقتی تفکر سالم باشد و در جهت صراط مستقیم قرار بگیرم، گفتار من نیز سالم می‌شود؛ در نتیجه اعمالم صلح‌آمیز خواهند بود. این وادی به من یاد می‌دهد که مشکلات همیشه هستند؛ اما دلیل بر سلب آسایش من نیستند و نحوه برخورد من با مسائل و مشکلات است که می‌تواند نتیجه خوب یا بد را برای من رقم بزند.

تجلیل از ایجنت دوره قبل همسفر مریم و معرفی ایجنت دوره جدید همسفر اعظم

اهداء نشان پیمان وادی هشتم همسفر نگار رهجوی راهنما همسفر اکرم (لژیون اول)

مرحله ۳۰ سی‌دی همسفر لیدا رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون شانزدهم)

معرفی نفرات برتر آزمون

مرزبان کشیک: همسفر مهدیه
عکاس: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر سکینه (لژیون دهم)
تایپیست: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون دوم)
ارسال: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر نازی (لژیون چهاردهم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی ستارخان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .