آقای مهندس دژاکام در صحبتهای خود در مورد انسان میفرمایند: انسان مسافری است در حال حرکت، از تولد تا مرگ که باید در این سفر حرکت کرد، به سمت اهداف خود پیش رفت و با شناخت نفس و تقویت حس خود به تکامل و آرامش برسد؛ به گفته ایشان صورپنهان انسان مانند نفس تعیینکننده انسانیت است و تغییرات در انسان توسط روح انجام میشود که این روح الهی است و باید برای تکامل از بازدارندهها عبور کرد. انسان دارای دو جنبه آشکار و پنهان است و شناخت این دو جنبه برای رسیدن به صراط مستقیم و الهی ضروری است. انسان دارای دو صور پنهان و آشکار است که شناخت هر دو برای تکامل ضروری است. انسان اگر راه خیر را در پیش بگیرد به سمت ارزشها حرکت کند به راه مستقیمی میرسد؛ و اگر راه شر را در پیش گیرد و بهطرف ضدارزشها برود راه تاریکی را در پیش میگیرد. چه زمانی انسان ارزش پیدا میکند؟ وقتی که عمل صالح انجام بدهد و انسانهای دیگر را به صبر توصیه میکند؛ مثل مهربانی و محبت.
تفاوت انسانها در کلام و بیان نیست در اعمالشان است؛ اعمال انسان متجلی افکار و اندیشه درونی او است؛ ولی زبان به هر طرف که بخواهی میچرخد؛ وقتی نفس انسان به مرحله تصفیه، پالایش، به مرحله اعتدال و خوبی رسید به این موجود هم زشتیها و هم زیباییها الهام میشود، یک جمله معروف از برترین نجات بهترین زبان! زیباترین آدم برترین مخلوق فقط انسانیت است.
انسان موجودی است که از خاک آفریده شده و دارای روح الهی است که توصیه میشود این کلمات در آیات مختلف برای اشاره به تمام انسانها و همچنین بهعنوان یک مفهوم کلی در برابر سایر موجودات بهکاررفته است؛ برخی از مفاهیم مرتبط با انسان در قرآن عبارت است از خلیفه اللّه: انسان بهعنوان جانشین خدا در زمین معرفی شده است و مسئولیت آبادانی و حفظ آن را بر عهده دارد، تکلیف انسان: انسان مسئول است و باید از دستورات الهی پیروی کند. امتحان زندگی دنیا: بهعنوان عرصهای برای آزمایش و امتحان انسانها در نظر گرفته شده است. کرامت انسان: بهخاطر روح الهی که در او دمیده شده است دارای کرامت و احترام است. ضعف و فراموشی: به ضعف و فراموشکاریهای انسان نیز اشاره دارد که میتواند او را از مسیر درست منحرف کند.
بهطورکلی انسان موجودی پیچیده، چندبعدی، دارای استعداد و ضعفهای متفاوت مطرح میشود؛ هدف اصلی از خلقت او شناخت و عبادت خداوند و آبادانی زمین است. در کل انسان موجودی الگوپذیر است و در تمام کارهایش الگوبرداری میکند، انسانها در رنج و ناراحتی آفریده شدهاند و بیشتر اوقات در شرایط سخت قرار میگیرند، طوری آفریده شدند که مشکلات و رنجهایشان بخشی از زندگی آنهاست.
خداوند میفرماید: «لَقَدْ خَلَقْنا الإنْسَانَِ فِی کَبَدً»؛ یعنی همانا انسان در رنج آفریده شده است. رنجها وجود دارند؛ اما مدتش کوتاه است و دایمی نیست و این رنجها و سختی برای همه انسانهاست و زمانی که انسان خلق شد، از آسمان به زمین رانده شد و موجودی بود که از نظر شعور، بالاتر از هر حیوانی قرار داشت و مجموعه رذایل و فضایل بهصورت قوه در او نهاده شده بود و به او اختیار کامل داده شد تا خود را بیازماید در نتیجه او را بر سر یک دوراهی قرارداد. یک راه فجور، یک راه تقوا، یک راه خیر و یک راه شر و برای انجام این مهم، قدرت مطلق، دو راهنما یا دو پیامبر برای این موجود یا انسان قرارداد. یک راهنمای درونی که میتوان آن را وجدان یا عقل نامید و یک راهنمای بیرونی که پیامآوران قدرت مطلق هستند که آنها را یکی پس از دیگری گسیل نمود و برای انسان ترسیم نمود که هر کدام از این راهها چه ویژگیهایی دارند و پایان آنها به کجا ختم میگردند و راه رهایی آزادی و رستگاری کدام راه است؟ پس انسان موجودی است که میتواند برندهترین و خونآشامترین موجود باشد یعنی؛ از هر ببری درندهتر از هر خفاشی خونآشامتر، انسان از جهت دیگر میتواند بهترین موجود باشد، انسان میتواند از منفیترین تا مثبتترین باشد و این انتخاب دست خودش است ویژگی انسان این است که انسان اختیار کامل خودش را دارد.
جناب حافظ میفرماید: آسمان بار امانت نتوانست کشید، قرعه فال بنام منه بیچاره زدند؛ یعنی انسان خودش مختار است که سرنوشت خودش را تعیین کند، سرنوشت روی پیشانی هیچکس نوشته نشده، اگر ما تفکر میکنیم که زندگی ما همینگونه است که خداوند برای ما رقم زده برای اینکه ما پشت پرده را نمیبینیم؛ چون حکمت و پشت پردهها را نمیبینیم و خیال میکنیم انسان از مادر متولد شده است؛ ولی انسان از روز الست؛ یعنی روزی که جهان آغاز شد و خداوند با انسان پیمان بست، گفت آیا من پروردگار شما هستم؟ و انسان گفت بله شما پروردگار ما هستید حالا از آن روز الست تا زمانی که از شکم مادر آمدیم. بزرگان معتقدند که اختیار به انسان داده شد و اگر داده نمیشد انسانها مؤاخذه نمیشدند.
آقای مهندس فرمودند: انسانها دارای دوچهرهاند: یک چهره خشمآلود، طوفانی و طغیانی و یک چهره بسیار آرام و متین، و ایشان میفرمایند: من تصور میکنم انسان بد وجود ندارد، انسانی که منبع و ریشهاش، تمام وجودش همه بدی باشد اصلاً خداوند خلق نکرده است، ریشه و منشأ اینها بدی نیست در اثر مسائل متعدد این واقعه رخ میدهد که انسانها کدام رویشان را نشان میدهند؛ شاید وقتی شرایط پیش بیایدبامحبتترین انسانها تبدیل به دیوانهترین و خشمگینترین انسانها میشوند؛ کسانی که حتی یک پروانه یا گنجشک را نمیتواند اذیت کنند یا بکشند، ممکن است صدها نفر را به قتل برسانند، پس ما هستیم که تعیینکنندهایم انسانها چگونه با ما برخورد کنند، چگونه واکنش نشان بدهند و بعضی انسانها ممکن است انسانی را تحریک کنند یا از نادانی او سوءاستفاده کرده باشند و شما آن لحظه باید به صحبتهایشان گوش ندهید و به عمق حرفهای انسانها و به درونشان توجه کنید. صور آشکار که همین جسم کالبد فیزیکی است، شامل: مغز، قلب، دست، چشم، پا و صورت است. صور پنهان انسان شامل: نفس انسان، عقل، حس و روح. به مفهوم عامیانه وقتی خداوند میگوید: من انسان را آفریدم از نفس واحده؛ یعنی یکنفس واحد وجود داشت که من آن را تکثیر کردم.
قسمت بعد روی قسمت فیزیکی انسان که خداوند میگوید: «خَلْقَ الإنْسَانِ مِنْ طِینٍ» ؛ یعنی انسان را از خاک آفریدم. در قسمت صور آشکار تنها انسان از گل آفریده نشده؛ بلکه حیوانات هم از گل آفریده شدند و کل هستی از جامدات آفریده شده است. آن عناصری که در خاک وجود دارد در کالبد فیزیکی ما هم وجود دارد. یعنی چیزی در ما پیدا نمیشود که در خاک نباشد مثل کلسیم، پتاسیم، منیزیم و غیره... اینها همه در وجود ما هستند. خداوند میفرماید:من انسان را از گل آفریدم و جنها را از شعله آتش آفریدم و اینجا دو مخلوق میشود.
یک مخلوق به نام انس و یک مخلوق به نام جن و من معتقدم خود جن لغتی است به معنای پنهان یعنی چیزی که پنهان باشد. میگویید جنین، جنین چون در شکم مادر دیده نمیشود، میگویید جنت یعنی باغی است که قابلدیدن نیست، میگویید مجنون از همین ریشه است؛ یعنی عقلش پنهان است. پس جن به مفهوم چیزی که پنهان باشد و پوشیده باشد.
خداوند میگوید: صور پنهان انسان که در آن نفس واحده یا عقل از نار آفریدم از شعلههای رخشنده، دو قسمت دارد؛ چون انسان با مرگ از بین نمیرود پس به اعتقاد ما چیزی پس از مرگ است آن چیزی که پس از مرگ وجود دارد اگر از خاک باشد پس با مرگ از بین میرود؛ پس آن قسمت صور پنهان باید از یک چیز دیگر خلق شده باشد، ما به آن میگوییم نار مسموم؛ چرا میگویند نار مسموم؟ چون این انرژی است که هنوز پالایش و تصفیه نشده؛ هنوز تبدیل به نور نشده؛ بعد در طول چرخههای حیات و یا در سیستم هفتآسمان گذاشتیم، این شخص دائماً این قسمت نار باید پالایش شود این ناخالصی نار دائماً گرفته شود و ناخالصیهایش مثل دروغ، نیرنگ، تنفر و هرچه صفات ضدارزشی است از اینها دور شود. پس هرچه انسان ناخالصیهایش کمتر بشود انسان نورانیتر میشود. شما نگاه میکنید انسانهایی وجود دارند که بههمریخته هستند، قیافه کاملاً بههمریختهای دارند، چهرههایشان گرفته است، وقتی نگاه میکنید به آنها احساس آرامش نمیکنید. ولی انسانهایی که تزکیه شدند وقتی به آنها نگاه میکنید نارهایشان تزکیه شده و تبدیل به نور شده است و احساس آرامش میگیرید؛ به همین دلیل میگوییم ایمان، تجلی نور خداوند است در انسان.
انسان از دو قسمت خاک و شعلههای آتش تشکیل شده است و باید در مسیر سماوات حرکت بکند تا کاملاً پالایش بشود. زندگی نقطه پایان و آغاز مشخصی ندارد هر وقت همپایان پیدا کند مجدداً یک آغاز شروع میشود. پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است انسان موجودی هالو است، اگر خوب نگاه بکنید انسان موجودی است که خیلی سریع میشود سرش کلاه گذاشت و خیلی ساده و زودباور است یک چیزهایی را که دوست دارد، باور میکند و یک چیزهایی را که به نفعش است باور میکند، یک تخیلاتی است که آنها را به واقعیت میپندارد، چیزی را بشنود یا ببیند فوراً باور میکند و این کار انسان را خیلی مشکل میکند؛ مثلاً فضای مجازی خوب است؛ ولی جنس آن خالص، ناخالص، بدل، حقیقی، قلابی، درست و همه چیز ادغام است، هر چیزی را در فضای مجازی میبینید نباید آن را بپذیرید، باید روی آن تعمق کنید و انسان هوشیاری باشید.
منابع: سیدی انسان و اختیار، سیدی انسان و خدا، انسان هالو و سایت کنگره ۶۰ (صحبتهای آقای مهندس) و وادی نهم.
نویسنده: همسفر طاهره رهجوی راهنما همسفر مهری (لژیون سوم)
ویراستار: رابط خبری همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر مهری (لژیون سوم)
ارسال: همسفر آرزو رهجوی راهنما همسفر اسماء (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی سیرجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
83