English Version
This Site Is Available In English

پس‌انداز بهترین راه کمک به یکدیگر

پس‌انداز بهترین راه کمک به یکدیگر

مبحثی را که می‌خوانم یک قسمت مربوط به تاریخ ۸۵/۱/۲۰ و یک قسمت هم مربوط به تاریخ ۷۶/۱۰/۲۳ است. قبل از شروع باید بگوییم که شما در مورد، آکادمی کامل خوف نکنید و برای ایجاد آن و فضل خداوند اصلاً کسانی که شما تصور نمی‌نمایید خواهند رسید. ۱۵ سال پیش استادم به من می‌گفت: اصلاً کسانی که شما تصور نمی‌نمایید خواهند رسید، الآن کسانی هستند تحت عنوان پهلوان‌ها، دنورها یا اعضاء گروه لژیون سردار که اصلاً در کنگره نبوده‌اند و وجود نداشته‌اند؛ ولی در کتاب ۶۰ درجه زیر صفر تا حدودی بعضی از نوشته‌های من، مطالب آینده را مشخص کرده‌اند. از این‌که ستون‌های مالی خود را محکم و استوار می‌نمایید بسیار خوب است و این همیشه توصیه‌ ما به شما بوده است کسی که پول دارد، می‌تواند قرض بدهد یا کمک کند؛ اما اگر هیچ چیز در خزانه نباشد قرض و کمک هم معنا ندارد و ما خودمان این مشکل را داشتیم به سختی می‌توانستیم بعضی وقت‌ها مسائل را حل کنیم.آقای مهندس گفتند: یکی از توصیه‌های من در وادی پنجم مسئله پس‌‌انداز است، پول ارزش بالایی دارد در جهت صراط‌ مستقیم به دست می‌آید و در جهت درست هم هزینه می‌شود.

اگر کسی پول نداشته باشد چه‌کار می‌تواند انجام دهد. ما که پول نداریم؛ ولی دیگران که پول دارند خیال می‌کنیم آن‌ها دزد هستند و باید پول آن‌ها را بگیریم و آن‌ها را هم مثل خودمان گدا کنیم. وقتی کسی کارخانه‌ای درست کرده است، کارخانه‌اش را بگیرند ۵ هزار کارگر بیکار می‌شوند؛ پس کسی که پول دارد و در اجتماع هزینه می‌کند برای ما مقدس است؛ حتی باید برای او احترام قائل باشیم؛ چون اگر شما پول داشته باشید می‌توانید به دیگران کمک کنید و قرض بدهید وقتی ندارید چه‌طور؟ من بارها این قضیه را تعریف کرده‌ام در ۱۵ سال پیش یکی از دوستانم که هم‌کلاسی من بود پیش من می‌آمد با هم نیم ساعت حرف می‌زدیم وضع مالی او خوب بود؛ البته بعضی‌ها وضع مالی خوبی دارند؛ ولی گدا هستند، آن‌ها آدم‌های بدبختی هستند ده‌شاهی ارزش ندارند؛ ولی آنانی که به دیگران  کمک می‌کنند، به عناوین مختلف کارخانه یا ساختمان درست می‌کنند محترم هستند. بعد بچه‌ها گفتند مهندس پول دارها را دوست دارد و آن‌ها را تحویل می‌گیرد؛ ولی ما را تحویل نمی‌گیرد، گفتم، حرف شما درست است و راست می‌گویید من پول دارها را دوست دارم.

وقتی می‌گویم کف سالن را می‌خواهم سرامیک کنم می‌گوید چشم هر چه لازم دارید بگویید تهیه می‌کنیم، باید از آن ها بگیرم جایی تهیه کنم شما، بارها گفتم مسئله مالی را باید سازماندهی کنید باید پس‌انداز کنیم مهم نیست شما چه‌قدر درآمد دارید، مهم این است که چه طوری پس‌انداز می‌کنید. شما اگر یک قرص نان درآمدتان باشد سه چهارم آن را بخورید و یک چهارم آن را پس‌انداز کنید؛ حتی حیوانات هم برای خودشان پس‌انداز می‌کنند، مثلاً سگ اگر استخوان گیرش بیاید یک خورده‌اش را می‌خورد مابقی آن را زیر خاک چال می‌کند که وقتی ندارد سراغ آن برود. کلاغ برای خودش پس‌انداز‌ می‌کند، مورچه فصل بهار دانه جمع و ذخیره می‌کرد گنجشک او را مسخره کرد گفت این همه نعمت را داری جمع می‌کنی و پنهان می‌کنی! تا این‌که فصل زمستان شد همه جا پر از برف بود مورچه از دانه‌هایی که جمع کرده بود استفاده می‌کرد گنجشک گفت به من هم بده گفت: نمی‌دهم مال خودم است؛ وقتی جیک‌جیک مستونت بود فکر زمستونت بود. شما الان یک مقدار پول دارید، جزء ضروریات است یک مقدار از آن را پس‌انداز کنید برای روز مبادا.

قدیم خانم‌ها این کار را با طلا انجام می‌دادند یک پولی گیرشان می‌آمد طلا می‌خریدند یا فرش می‌خریدند، کار‌های مختلف می‌کردند این یک مسئله بسیار حائز اهمیتی است ما در کنگره از روز اول این قضیه را حل کرده‌ایم و یاد داده‌ایم.هر کس بخواهد وارد کنگره شود خدمات رایگان و مجانی است کمک هم بخواهد انجام بدهد داوطلبانه است. این مسئله را خیلی مدنظر قرار بدهید. در تمام سطوح زندگی؛ حتی اگر درآمد ما خیلی کم باشد این را باید یاد بگیریم تا زندگی‌مان نرمال شود و فکر روزهایی باشیم که نداریم‌. مهم نیست چه‌قدر درآمد داریم، مهم این است چه‌قدرش را نگه می‌داریم.دل‌ها را به دست آوردن سخت است؛ اما آن‌ها را کنار گذاشتن معنای دیگری دارد. محبت زیاد بکنید یک مشکل دارد، نکنید یک مشکل و از دید انسان‌ها حقیقت، راستی و صداقت چیزی هست که به نفع آن‌ها باشد و آن‌چه به ضررشان است، کفر و شرک می‌شود.

دل‌ها را کنار هم نمی‌توا‌نید بگذارید یا ردشان کنید این کار هم درست نیست گفتم: دل‌ها را کنار هم قراردادن کار دیگری است شما بتوانید کاری کنید که انسان‌ها را کنار هم قرار بد‌هید که با هم دعوا و جنگ و دشمنی نکنند، به یکدیگر به چشم رقیب نگاه نکنند این خود مسئله خیلی حائز اهمیتی است که ما چگونه بتوانیم دل‌ها را کنار یکدیگر قرار بدهیم و برای این کار باید یک چیز سر لو‌حه کارت باشد، باید روی مشترکات کار کنید، مشترکاتی که انسان‌ها دارند، پهلوی هم قرار بدهید آن چیزهایی که مشترک نیستند آن‌ها را از برنامه‌ حذف کنید. مثل کاری که ما در کنگره انجام می‌دهیم آن چیزهایی که مشترک هستیم آن‌ها را حل می‌کنیم، هدف همه ما درمان اعتیاد است.در کارهای تجارتی با یکدیگر دخالتی نمی‌کنیم، روی آن چیزهایی که بلد هستیم کار می‌کنیم. در کنگره همه روی دانش اعتیاد کار می‌کنند. همه خواهان آرامش هستند، روی نقاط غیر مشترک کار نمی‌کنند، در خانواده یا دوستان هم باید روی نقاط مشترک کار کنند؛ چون هیچ‌ انسانی نیست که شبیه انسان دیگری باشد، هیچ اثر انگشتی یا چشم و بینی نیست که مثل هم باشند اصلاً وجود ندارد؛ حتی اگر دو قلوها هم‌سان باشند باز رفتار و کردارشان ممکن‌ است با هم متفاوت باشد آن چیزهایی مهم است و اهمیت دارد که با هم مشترک است.

همه ما روی قوانین مشترک‌مان کار می‌کنیم، می‌دانیم هر کدام از قوانین خارج شویم ایجاد مشکل و بحران می‌کند، بیش از آن چیزی که سهمیه ماست یا برای ما گذاشته‌اند بخواهیم عمل یا اقدام کنیم خراب می‌کنیم؛ حتی سر سفره شما غذا می‌خورید باید نگاه کنید مثلاً فرض کنید ۱۰ تکه جوجه کباب گذاشته‌اند ۱۴ نفر هستید شما نمی‌توانید ۳ تکه بردارید باید نگاه کنید، ببینید سهم شما چه‌قدر است اگر زیاد‌تر بردارید ایجاد مشکل می‌کند، شما نمی‌توانید ماشین خود را جلوی پارکینگ یا درب کنگره بگذارید اگر این کار را انجام دهید قوانین را زیر پا گذاشته‌اید و در سیستم ایجاد مشکل می‌کنید و ضرر آن را خودتان می‌بینید. می‌گویند این آدم هماهنگی نیست، نامرتب و نامنظم است، انسان بی‌فرهنگی است. این نقاط مشترک نیست، نقاط ضد مشترک است. من دیدم در خیابا‌نی که کنگره هست بچه‌ها ماشین‌ها را دوبله پارک کرده بودند بعد شماره تلفن هم گذاشته بودند زیر برف‌ پاک‌کن که مثلاً اگر صاحب ماشین آمد زنگ بزند تا برود ماشین را بردارد گفتم این چه مسخره بازی است و چه حرکت زشت و زننده‌ای است.

این حرکت خلاف و  ضد اجتماعی است؛ پس انسان‌ها دل‌هایشان پهلوی هم قرار بگیرد، کار بسیار سختی است. در خانواده نگاه می‌کنیم با هم یک غذایی را نمی‌توانند بخورند، افکار و اندیشه آن‌ها با هم در تضاد هست، در اداره نگاه می‌کنیم همیشه می‌گوییم، خداوند هیچ فامیل، خانواده و هیچ شرکتی را بدون بزرگ‌تر نکند، این بزرگ‌تر است که باید آموزش‌های لازم را بدهد که مهره‌ها در جای خودشان قرار بگیرند و بداند نقاط مشترک و نقاط ضدشان چه هست؟ این است که دل‌ها را پهلوی هم قرار دادن اگر بلد باشید هم سخت و هم سهل است. یک مطلبی را از کتاب عبور از منطقه ۶۰  درجه زیر صفر نگاه می‌کنم در تاریخ ۲۳ دی سال ۷۶ است تقریبا ۴۰ روز از درمان من می‌گذرد. اتفاقاً  وقتی با استاد در تماس بودم سرمای شدیدی‌ خورده بودم که استاد سر به سر من می‌گذاشت‌ می‌گوید‌: ما همه خوب هستیم؛ چون شما غذا برای خوردن نداشتید سرما خوردید، ناراحت شدیم ما برای اطلاع شما به موضوع و مسئله‌هایی اشاره می‌نماییم برای انجام هر کدام با فرمان برای شما می‌گوییم؛ چون شما ناخوش هستید ما هم کم با شما صحبت داریم این بار برای اولین شکل است، شکل کتاب پس از این که جلد کتاب آماده شد.

برای یک عده از انسان‌ها‌یی که گرفتار می‌باشند در درجه اول باید تصاویر آن، مغناطیسم را در آن‌ها به وجود بیاورد تا جذب مطالب شوند اگر خویش را به یک دوره قبل ببریم قطعاً نمی‌توانستید یک روز بدون مواد مخدر به سر ببرید در همین شرایط خود را جای یکی از خوانندگان این کتاب قرار دهید با چشمان بیمار مواد مخدر که به مناظر کشیده شده است، نگاه کنید نمی‌دانم آیا منظور ما را متوجه می‌شوید؟شاگرد: آری متوجه شدم که خود را جای یکی از اشخاص بیمار قرار بدهم و با تفکر و شرایط او به موضوع نگاه کنیم.استاد، لیدی جونز می‌گوید: اگر به یک کودک کم سن و سال که اشتباه کرده است بگویید هیچ وقت نمی‌تواند این اشتباه را جبران کند ناامید می‌شود و ممکن است دچار عدم اعتماد و نوعی بیماری روحی شود.کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر۱۴ قانون و ۱۴ تصاویر دارد که تصاویر آن اهمیت زیادی دارند جوری باید باشد که مسئله را مشخص کند باید خودمان را جای مجری بگذاریم به یک نفر می‌گوییم از فاصله ۶ متری  در آب بپرد باید ببینیم آیا خودمان می‌توانیم بپریم؟ جای آن گذاشتن؛ یعنی همین هر کاری از هر کس می‌خواهیم باید ببینیم می‌تواند انجام بدهد؛ مثلاً می‌گوییم یا مواد را کنار بگذار یا من طلاق می‌گیرم؛ چون پشت پرده را نمی‌بینید کاری می‌خواهید که امکان‌پذیر نیست.

جالب است کتاب عبور از منطقه ۶۰درجه‌ زیر صفر صورت مسئله اعتیاد را مطرح می‌کند بعد راه درمان و نقاط کور صورت مسئله را مطرح می‌کند.می‌گوید چه چیزی غلط  و چه چیزی درست است راه درمان و روش درمان چه هست؛ حتی تصاویر کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر مسیر حرکت را نشان می‌دهد ما یک مبدا، یک مقصد و یک هدف داریم، مبدأ کجاست، مسیر حرکت چگونه است  و هدف کجاست؟ مسیر را تصاویری که زمستان و اتومبیل است نشان می‌دهد و این برای هر مسئله‌ای هست می‌گوید؛ مسیر شما یک جاده‌ کوهستانی، تنگ، شیب‌های تند و دره‌های مخوف، زمین هم یخ‌ یخ، شما سوار یک ماشین هستید که زنجیر چرخ و لاستیک یخ‌شکن ندارد و ماشین غراضه است، حالا می‌خواهید برانید، چگونه حرکت می‌کنید؟ تخت گاز نمی‌توانید بگیرید حرکت کنید در دره‌ها سقوط  می‌کنید، در مسیر زندگی هم همین است.شما بعضی اوقات نمی‌توانید سریع حرکت کنید، اگر سریع بروید سقوط می‌کنید و از دره پایین می‌افتید. من آن را درست می‌کنم، من فرق می‌کنم، من اراده دارم این‌جور نیست، باید ببینی مسیرت چیست و چگونه حرکت کنید؟ اعتیاد هم همین‌طور است، تمام ماشین غراضه جسم انسان است که از کار افتاده و درب و داغون شده بعد در این جاده مخوف چه جوری می‌خواهید حرکت کنید؟! کار بسیار بسیار سختی است.

در این‌جا می‌گوید: شما که می‌خواهید کاری انجام دهید خودت را بگذار جای آن، یک مسئول تازه‌ واردین یا یک راهنما همسفر باید خودش را بگذارد جای همسفر که خودش یک موقع این‌جوری بوده است.معما چو حل گشت آسان شود! برای تو حل شده الآن آسان است؛ اما برای آن فرد هنوز سخت است. باید خودتان را بگذارید جای آن فرد ببینید آن فرد چکار می‌کند؟ حتی در تمام مسائل زندگی،باید کاری کنید که آن را جذب کنید، کلمات شما باید کلمات جادویی باشند راه درست را به او بگویید، آموزش دهید که آن فرد نرود. یک فروشنده خوب، فروشنده‌ای است که نمی‌گذارد مشتری دست خالی برود، هتل‌ها یک قانون خیلی خوبی دارند، می‌گویند حق با مشتری است؛ چون مشتری پول می‌دهد. حالا در کنگره قانون ما حق با مشتری نیست، آن تازه وارد که می‌آید حق با آن است باید تازه واردین  سعی کنند ساپورتش کنند و درکش کنند و بدانند چگونه صحبت کنند اگر ۲۰ نفر تازه وارد می‌آید هنر توست که چند نفر را جذب می‌کنی؛ پس کسی که مشاوره تازه واردین  یا کسی که راهنما است باید حوصله او خیلی‌خیلی بالا و زیاد باشد، مخصوصاً در تازه واردین؛ چون اصلاً با هیچ‌ چیز آشنا نیستند باید کاملاً او را درک کند تا به نتیجه برسد.

لژیونی هم که مربوط به کاهش وزن است اسم آن را گذاشتیم لژیون جونز کار لژیون جونز تغذیه سالم است، ما نمی‌خواهیم آدم‌ها را لاغر کنیم می‌خواهیم تغذیه سالم خوردن و غذا خوردن را به آن‌ها یاد بدهیم.
  چه‌قدر غذا بخورند، کی و چه جوری بخورند؟ اگر تغذیه سالم باشد دیگر ۴۰ کیلو ۵۰ کیلو اضافه وزن ندارند. اگر به یک کودک کم سن و سال که اشتباه کرده است بگویید هیچ وقت نمی‌تواند این اشتباه انجام شده را جبران نماید ناامید می‌شود. گاهی اوقات آن کودک یک آدم بزرگسال است، آن کودک اشتباه کرده‌ به او بگوییم هیچ وقت آدم نمی‌شوی، بچه نادان و کم شعوری هستی، استعداد نداری، آن بچه تو سری‌خور می‌شود و اعتمادبه‌نفس خود را از دست می‌دهد، نمی‌تواند خودش را جمع کند یا این‌که بگوییم، شما یک اشتباهی کرده‌اید ما هم قبول داریم می‌توانید جبران کنید. حالا آن کودک فردی که مصرف‌کننده مواد مخدر است به هر دلیلی این اشتباه را کرده، حالا اگر بگوییم که نه شما هرگز درست نمی‌شوید، شما معتاد به دنیا آمده‌اید، معتاد هم خواهید مرد؛ حتی اگر مواد را کنار بگذارید باز هم معتاد هستید، باز هم شما نادان و جاهل هستید؛ البته این قضیه تا زمانی بود که راه حل درمان اعتیاد را پیدا نکرده بودیم بله تا آخر عمر معتاد است و معتاد هم از دنیا خواهد رفت؛ چون ترک کرده و درمان نشده بود.

اگر یک اشتباهی می‌کنیم یا اشتباهی انجام شده باید به او فرصت دهید و راه را هم جلویش بگذارید که آن مشکل و اشتباه را جبران کند.خداوند هم این کار را کرده است و به بندگان اجازه می‌دهد می‌گوید اشتباه کرده‌اید برگردید و خودتان را درست کنید. توبه؛ یعنی برگشت، حالا ما انسان‌ها همین‌طور باشیم اگر کسی اشتباه می‌کند می‌گوید آقا اشتباه کرده‌ام، قبول کنید فرصت بدهید جبران کند.خود نویسنده می‌گوید ما فهمیدیم که کودک اشتباه کرده‌ است؛ اما در کنار این خطا می‌تواند عکس آن را انجام دهد اشتباه کرده مصرف‌کننده شده ،حالا باید به او فرصت دهیم و به او بگوییم که تو می‌توانی آن را جبران کنی؛ اما در کنار این خطا می‌تواند عکس آن را انجام دهد؛ یعنی بزرگ‌ترین کار که هیچ کس تاکنون راه را نیافته است. راهش این است، ذره‌ذره مصرف کرده‌ای معتاد شده‌ای حالا با داروی جایگزین و طبق پروتکلی که هست ذره‌ذره کاهش می‌دهی و در طولانی مدت به نقطه صفر می‌رسانی. همان زمانی که طول می‌کشد مصرف کننده شوید، همان زمان هم طول می‌کشد کنار بگذارید.گاهی اوقات یک فرصت سوخته می‌شود از بین می‌رود یک اشتباهی یک بار کرده‌اید دیگر بار دوم نمی‌توانید تکرار کنید؛ ولی بعضی انسان‌ها یک اشتباه را چندین بار تکرار می‌کنند.

تصویر اول: همان کوه‌های یخبندان با جاده‌ای بسیار پربرف بود، مانند الماس درخشش داشت از طرفی عظیم؛ اما مخوف می‌نمود، آن ماشین از پَر یک عقاب هم سبک‌تر بود؛ اما با سرعت و بدون کنترل می‌رفت؛ چون این‌جا اشتباه کودک برای مصرف‌کننده که یک اشتباهی کرده اتفاق افتاده است.تصویر اول کتاب همان تصویر ماشین قرمز است در جاده بسیار یخبندان، این مسیری است که یک نفر اعتیاد دارد و می‌خواهد درمان شود باید از آن عبور کند. جاده مثل الماس یا شیشه صاف‌صاف بود و درخشش داشت از طرفی عظیم و از طرف دیگر ترسناک مسیر درمان اعتیاد و مسیر خیلی چیزهای دیگر همین طور است، در همه جا این مسیر صادق است. آن ماشین از پَر عقاب هم سبک‌تر بود؛ اما با سرعت و بدون کنترل می‌رفت ما هیچ جایی نمی‌توانیم بدون کنترل برویم و آدم عاقل چنین کاری نمی‌کند. در آن جاده یخبندان با ماشینی که سبک است خب از بین می‌رود پرت و نابود می‌شود، باید روی آن کنترل داشته باشیم الاَن ما روی آن حرکت کنترل داریم. می‌گوییم، چگونه باید برویم، با متد DST و ۲۱ روزه روی پله توقف کنید، این درصد را کاهش دهید و خیلی مسائل دیگر. شما حتماً در این باره توقف دارید ماشین زیبا و خطرناک است و شکوه انجام عظمت را در انسان بیدار می‌نماید.

هم ماشین زیباست هم مناظر زیباست و هم خطرناک، شکوه انجام؛ یعنی قدرتی که انسان می‌تواند انجام دهد.وقتی که انسان  یک مشکلی را حل می‌کند از آن بیرون  می‌آید یک شکوه را انجام داده است، یک اعتمادبه‌نفس بسیار زیادی به انسان می‌دهد. من وقتی شروع کردم به کاهش مواد ۵ گرم در روز را تبدیل به ۴ گرم در روز کردم کلی قدرت و اعتمادبه‌نفس می‌گرفتم. الاَن باید همین‌طور باشد وقتی یک موفقیت کوچک را به دست می آوریم آن موفقیت را برای خودمان و برای دیگران پرچم کنیم، نشان افتخار کنیم، بگوییم دستت درد نکند آفرین توانستی این کار را انجام دهی. عبور کردن کار سختی است. آیا می‌توانید یک نفر را از این گردنه‌ها عبور دهید، از این گذرگاه‌ها و از این کوه‌های یخ عبور دهید، از این‌جا جاده که راهزن است عبور دهید؟ وقتی انجام دادید شکوه و عظمت دارد. به خاطر همین راهنما وقتی که اولین نفر را از این گردنه عبور می‌دهند دچار خوشحالی زیادی می‌شوند. آن کس که می‌خواهد پرواز را بیاموزد با پاهایی چون رقصندگان باله به جلو می‌رود امید است تصویر زیبایی شود. هرچه  مشکل عظیم‌تر باشد حل آن بالاتر است همان درد فراق لذت وصال را زیاد می‌کند. انسان مقام انسانی خود را در جایی جا گذاشته است و خود بر این آگاه نیست آن مکان را باید بیابد. مقام انسانی که در روز الست به ما داده شده است باید آن مکان را پیدا کنیم و آن را به دست بیاوریم.

نویسندگان: همسفر فاطمه(ا) و همسفر یاسمن رهجویان راهنما همسفر نرگس (لژیون هفتم)
رابط خبر: همسفر اشرف رهجوی راهنما همسفر نرگس (لژیون هفت
ویرایش: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر سلیمه (لژیون چهارم) دبیر اول سایت
ارسال: همسفر توران رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی گنجعلی‌خان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .