English Version
This Site Is Available In English

بخشیدن بدون چشم‌داشت، مگر همچین چیزی امکان دارد؟

بخشیدن بدون چشم‌داشت، مگر همچین چیزی امکان دارد؟

جلسه چهاردهم از دور یکم لژیون سردار نمایندگی محمدی‌پور قم با استادی مرزبان محترم مسافر علیرضا، نگهبانی پهلوان مسافر علیرضا و دبیری راهنما مسافر امیر و خزانه‌داری راهنما مسافر محسن با دستور جلسه «وادی پنجم و تاثیر آن روی من» در تاریخ ۲۷ خردادماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۴۵ شروع به کار کرد.

سخنان استاد:

سلام دوستان علیرضا هستم یک مسافر؛ تشکر می‌کنم از ایجنت محترم، گروه مرزبانی و همه خدمتگزاران کنگره 60 که به من اجازه دادند تا در این جایگاه خدمت کنم و آموزش بگیرم.

دستور جلسه وادی پنجم می‌باشد؛ در چهار وادی اول از کتاب عشق؛ تفکر کردن، درست تفکر کردن و چگونه تفکر کردن را به ما می‌آموزد. اما وادی پنجم به ما می‌گوید که تفکر کردن و هدف داشتن بسیار خوب است به شرطی که توأم با حرکت و عمل کردن باشد. آیا منظور از حرکت، حرکت کردن جسمی است یا حرکت منِ نوعی در ابعاد دیگر؟ چون من فقط یک نفر نیستم و باید حرکت کنم. این حرکت باید چگونه باشد؟ اول اینکه یک تفکر سالم داشته باشم و جسم را به سمت این تفکر حرکت بدهم تا به مقصد موردنظر برسم. در بحث درمان اعتیاد تنها جسم مدنظر نیست، روان، جهان‌بینی و بعدهای دیگر هم بوده است و چون صور پنهان ما در زمان مصرف مواد مخدر تخریب‌شده بود، با حرکت کردن در مسیر درست، آن‌ها را نیز درمان می کنم.

قبل از ورودم به کنگره 60 و در زمان مصرف مواد مخدر در ذهن خود نقشه‌ها و هدف‌های بسیاری را متصور می‌شدم. به‌عنوان‌مثال، در مورد شغل در ذهنم تجسم می‌کردم که نیروی پرسنلی خود را افزایش دهم و آن را ارتقاء دهم، اما وقتی اثر مواد مخدر از بین می‌رفت همه‌چیز را فراموش می‌کردم و هیچ حرکتی نمی‌کردم اما با ورودم به کنگره60 آموختم که ابتدا باید مبدأ را مشخص کنم و بدانم که در کجا قرار دارم و می‌خواهم چه‌کارهایی را انجام دهم. من در کنگره بسیار تلاش کردم تا این آموزه‌ها را در خود حل کنم و به اجرا دربیاورم.

در پیام استاد سردار که می‌فرماید: "ارابه‌ها را در بیکران به حرکت درآورید"، درواقع ارابه من در گِل فرورفته بود و وقتی وارد کنگره 60 شدم با کمک راهنمای عزیزم و آموزش های کنگره60 توانستم ارابه‌ام را ابتدا از گِل بیرون بیاورم و از این آلودگی فاصله بگیرم.

همان‌طور که گفتم انسان، فقط جسم نیست؛ روان، جهان‌بینی و موارد دیگری نیز در وجود او است. برداشت من این است که منِ علیرضا یک انرژی هستم و کارهایی که انجام می‌دهم بیشتر از آنکه بر جسمم تأثیر بگذارد بر روان و آن انرژی وجودیم، تأثیر می‌گذارد. مثال این موضوع پس‌انداز کردن است که در این وادی در موردش صحبت می‌شود.

در کنگره‌۶۰ آموزش‌های زیادی گرفتم که شاید برای دیگرانی که در بیرون از کنگره هستند، معنایی نداشته باشد و این‌گونه در ذهن خود متصور می‌شوند: بخشش؟ بخشیدن بدون چشم‌داشت؟ مگر همچین چیزی امکان دارد!؟
در گذشته می‌بخشیدم ولی با چشم‌داشت و با این توقع که دیگران به من احترام بگذارند و دیده شوم و یا اینکه آن شخص دیگر بنده‌ی من شود و هر فرمانی به او دادم او اطاعت کند. ولی در کنگره 60 آموختم که بخشش آن چیزی نبود که من فکر می‌کردم، بخشش یعنی اینکه از داشته‌های واقعی‌مان بگذریم و توقعی نداشته باشیم. بخشش فقط بخشیدن مادی (پول) نیست. وقتی وارد لژیون سردار شدم اول‌ازهمه یاد گرفتم که باید ببخشم و هیچ توقعی نداشته باشم حتی از خدا، در آن زمان است که من می‌توانم آن ارابه را به حرکت درآورم.

این مسئله را در کنگره 60 به‌خوبی آموختم که بخشش و پس انداز فقط مالی نیست؛ پس انداز‌هم مهم است ولی پس‌انداز‌ فقط مالی و مادی نیست بلکه پس‌انداز برای حیات‌ها بعدیم باید موردتوجه قرار بگیرند که این پس‌انداز نتیجه‌ اعمالمان است. ما باید فکر کنیم از کجا آمده‌ایم به کجا خواهیم رفت و برای چه در این دنیا هستیم. من در جای دیگری در حال پس‌انداز کردن هستم و اصلاً نیازی نیست که بگویم: "من که در راه خداوند بدون توقع بخشیدم و هیچ توقعی‌ ندارم، چرا زندگی‌ام درست نشد؟" باید در نظر داشته باشم این پس‌انداز را برای بعد‌ها کرده‌ام و حتی همین خدمت‌هایی که در کنگره انجام می‌دهیم نوعی پس‌انداز محسوب می‌شود.

چرا به من آموزش می‌دهند که پس‌انداز کنم می‌گویند برو سردار شو، برو دنور شو؟ به این دلیل است که من آموزش بگیرم و بتوانم از داشته‌هایم بگذرم. پس‌انداز ما برای دیگر ابعاد زندگی‌مان، همین بخشش است و به قول یکی از راهنماهای محترم، بخشش مانند این است که مصالح موردنیاز برای ساخت بناهای دیگر ابعاد زندگی خود را، از این جهان آماده کنیم.

قبل از این من فکر می‌کردم که پس‌انداز به معنای پول جمع‌کردن است، ولی از زمانی که به کنگره60 آمده‌ام، دیدگاهم به این مسئله از زمین تا آسمان متفاوت شده است. حالا شاید درست نباشد که این را بگویم، ولی در خانواده‌ام مدتی است که بحث بزرگی درباره ارث‌ پدری پیش‌آمده و تنها کسی که هیچ دخالتی در این مورد نمی‌کند من هستم و اصلاً برایم مهم نیست؛ شاید ازلحاظ مالی‌ هم از بقیه‌ی خانواده‌ام ضعیف‌تر باشم ولی در کمال آرامش زندگی‌ می‌کنم و هیچ‌گونه حرصی برای این ارث، نمی‌زنم.

من نمی‌گویم پول و ثروت بد است، پول خودش می‌آید، زمانی که من بخشش را آموخته‌ باشم، با هر دستی که ببخشم با همان دست هم برایم می‌آید. ما یاد می‌گیریم که بدون توقع بخشش‌کنیم و زمانی که بی توقع بخشیدم مشاهده کردم برکات آن به زندگی‌ام منعکس شد و این فهم امروز من از بخشش است.

از این‌که با سکوت خود به صحبت‌های من توجه کردید از همه شما عزیزان متشکرم.

تایپ: مسافر متین (لژیون دوم) و مسافر علیرضا(لژیون ششم)
ویرایش: مسافر احمد (لژیون دوم)
تنظیم و ارسال: مسافر سینا (لژیون یکم)
گروه خبری نمایندگی محمدی پور قم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .