در این سیدی، مهندس ابتدا به بحث “همصدایی” (سمفونی) اشاره میکنند که در تمام بدن ما جریان دارد و باید آن را درک کنیم. گاهی تصور میکنیم که ما هستیم که تصمیم میگیریم و اجرا میکنیم؛ اما این تصور اشتباه است. بهعنوانمثال، وقتی تصمیم به کاهش وزن و ورزش میگیریم، چربی آب میشود؛ اما پوستمان به حالت اول برنمیگردد، پوست نمیتواند خود را با چربی تطبیق دهد و در دوران رژیم، دچار افتادگی میشود. این موضوع شبیه به قطع ناگهانی مواد مخدر است؛ بدن ما درگیر میشود و ما تابهحال موفق نشدهایم بهصورت ناگهانی و انقلابی این مشکل را حل کنیم. تلاش برای تغییرات ناگهانی، مشکلات متعددی را به وجود میآورد.
شاگرد میگوید: “در دو سال گذشته، تعلیمات و آموزشها را بر عهده گرفتهاید و بهآرامی مرا به صراط مستقیم آشنا میکنید، باوجود این آموزشها من هنوز در تاریکی هستم؛ تجربه به من آموخته که خروج از تاریکی در یکلحظه امکانپذیر نیست و این خروج به میزان فرورفتن در تاریکی، بستگی دارد، نمیتوان یکباره از تاریکیها خارج شد.”
برای رسیدن به عروج و رهایی؛ باید از خود بگذری، از منیت، کینه، مالاندوزی، دشمنی و... باید به درون و خواستهها و امیال خودت نگاه کنی آن زمان گویی پا روی ستارگان گذاشتهای، در این حالت صدها راه برای تو باز میشود.
برای باز کردن بندها و حل گرفتاریها، باید به عمل و دانش رسید تا بتوانیم بندها را یکییکی باز کنیم؛ ما برای رهایی از مواد مخدر نیز با رسیدن به علم و دانش، توانستیم این بند را بهتدریج باز کنیم.
مهندس حسین دژاکام تأکید میکنند: شخص باید خودش تصمیم بگیرد؛ تا زمانی که فردی تصمیم نگیرد، تغییری رخ نمیدهد. اگر کسی اعتیاد دارد، باید خودش برای حل آن تصمیم بگیرد، در غیر این صورت هیچ کاری از دست کسی ساخته نیست. گاهی اوقات تلاش میکنیم کسی را بهزور درمان کنیم؛ اما هرچه بیشتر فشار بیاوریم، او در مصرف مصممتر میشود. فرد باید بداند که چگونه از اصل خویش مراقبت کند؛ آنگاه است که میتواند کاری انجام دهد.
در مورد خلقت نیز چنین است؛ نیروی شیطان و نیروی الهی همیشه در جنگند، همانند اضداد. در طول شبانهروز، شبوروز را میبینیم که بهتدریج جای خود را به یکدیگر میدهند. همه ما انسانها از یک معدن هستیم که جنسهای متفاوتی دارد؛ در دل یک معدن، هم طلای خوب وجود دارد، هم زغالسنگ و الماس. متوجه میشویم که همه اینها از یک معدن سرچشمه گرفتهاند، اما جنسهایشان متفاوت است.
استاد میفرمایند: “شمشیری بر حق و شمشیری بر ناحق وجود دارد و نوع آن را خداوند مشخص میکند. این شمشیرها بالا میروند؛ یا حق پیروز میشود یا ناحق. نکته مهم این است که نباید ترسی به دل راه دهیم؛ اگر ما بر حق باشیم، اما شمشیر ناحق بالا برود، از برق آن نترسیم. آن برق، همان کرم شبتاب است که در شب مانند فلز میدرخشد؛ اما وقتی آفتاب الهی بتابد، آن کرم خود را در جایگاه واقعیاش مییابد.” منظور آقای مهندس؛ برق کرم شبتاب است در روز عادی است؛ اما شبها زیبایی خیرهکنندهای دارد.
شخصیت انسان ابتدا “انس” است و سپس “انسان” میشود. انسانمانند گل خام ناآگاه است که باید به انسان آگاه و پخته تبدیل شود؛ برای پختهشدن، باید سختیهای زیادی را تحمل کند؛ هرچه سختی بیشتر باشد، پختهتر میشود. هر موجودی در هر شرایطی، وجود داشته و از بین نمیرود؛ بلکه دائماً ادامه دارد؛ بنابراین، باید انتخاب کنیم در کدام مسیر گام برداریم.
شاگرد میگوید: “برای تربیت حس چه باید کرد؟” اگر در احساساتمان هر چقدر خالصانه عمل کنیم، به ارتقا احساسهای بیرونی کمک میکنیم، مسئله دیگر این است که باید خودمان را قضاوت کنیم و زندگیمان را بهخاطر برخی مسائل بیاهمیت از بین نبریم؛ ما همان چیزی هستیم که فکر میکنیم، برخی افراد تمام عمر درگذشته فکر میکنند و رنج میبرند، برخی دیگر در آینده زندگی میکنند و تنها چیزی که ندارند، زمان حال است.
منبع: سی دی آموزشی «نردبان» از آقای مهندس حسین دژاکام
نویسنده: همسفر گلی رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون اول)
رابط خبری: همسفر گوهر رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون اول)
ارسال: راهنما همسفر پروانه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی آبیک
- تعداد بازدید از این مطلب :
145