هفتمین جلسه از دوره سوم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، ویژه مسافران نمایندگی غزالی مشهد، با استادی مسافر مجتبی، نگهبانی مسافر اصغر و دبیری موقت مسافر مهدی، با دستور جلسه "وادی پنجم و تأثیر آن بر روی من " در تاریخ سی و یکم تیرماه ماه ۱۴۰۴، رأس ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مجتبی هستم یک مسافر. خداوند را شاکر و سپاسگزارم که توفیق شد تا در این جایگاه قرار بگیرم. از ایجنت، گروه مرزبانی و راهنما آقا مهدی تشکر میکنم که اجازه دادند تا در این جایگاه قرار بگیرم تا خدمت کنم و آموزش بگیرم. دستور جلسه "وادی پنجم و تأثیر آن روی من" برای من مهمترین قسمت این دستور جلسه تأثیر آن روی من است، فکر میکنم وقتی که همه چیز درست است و در شرایط خوب و اقتصاد درست، خوببودن راحت است و همه میتوانند خوب باشند، ولی زمانی که همه چیز به هم میریزد و مشکلات زیاد میشود اگر من بتوانم خودم را کنترل کنم کاردرست انجام دادهام که وادی پنجم در مورد این صحبت میکند. از وادی یک تا چهار در مورد تفکر صحبت میشود و وادی پنجم در مورد حرکتکردن است، همیشه فکر میکردم وقتی کنگره میآیم جدا از اعتقادات، نماز و روزه که واقعاً خوب است؛ ولی اگر من اصول درمان را رعایت نکنم بهجای آن نماز بخوانم و بگویم من کنگره نمیروم؛ ولی نماز سروقت میخوانم و خدا به من کمک میکند، به من ثابت شد که چنین چیزی نیست و هر چیزی سر جای خودش است. این که در وادی قبلی میگویند به خداوند مسئولیت ندهید؛ چون خدا به من قدرت تفکر داده و دوست دارد که راه را خودم انتخاب کنم. در زمان سفر اول بعضی مواقع با خودم میگفتم در سفر دوم تمام مشکلاتم حل و همه چه درست میشود. درصورتیکه وقتی به سفر دوم رسیدم شرایط هنوز سخت بود با خودم فکر میکردم پس چرا درست نشد من همه سیدیها را نوشتم و همه موارد را رعایت کردم و درست سفر کردم، نگذاشتم راهنما به من یک حرف را دوباره تکرار کند، و اگر اشتباهی میکردم به من گوشزد میکرد، اجازه نمیدادم برای بار دوم آن مورد را به من تذکر دهد قبل از این که به کنگره بیایم وضع مالی معمولی داشتم بهگونهای نبود که برای کرایه راه بمانم، اما در اوایل سفرم در شعبه فردوسی برای رفت آمد برای مبلغ کرایه به مشکل خوردم در راه برگشت هنگام قدمزدن با خودم فکر میکردم و میگفتم خدایا من که به کنگره آمدم و در صراط مستقیم هستم، پس چرا اوضاع من اینگونه است.
.jpg)
امروز میدانم تاوان ۱۵ سال مصرف و تخریب من با یک ماه یا یک سال سفر تسویه نمیشود، زمانی که مصرف میکردم پدرم کاری با من نداشت، الان می فهم که غصه میخورد و همیشه به من میگفت بهخاطر هیچچیزی از شغل و کار خودت کوتاهی نکن، در بین سفر اول به مدت دو هفته به کنگره نیامدم، پدرم گفت دو هفته است که چرا به کنگره نرفتهای، گفتم سرکار هستم، پدرم گفت کنگره مکان خوبی است حتماً ادامه بده، من در زمانی که مصرفکننده بودم چهرهام بسیار خراب بود پدرم این تغییرات را دیده بود و بهخاطر آن خوشحال بود، زمانی که مصرفکننده بودم روزی مادرم را دیدم که به من نگاه میکند و گریه میکند گفتم مادر چرا گریه میکنی؟ گفت چیزی نیست و من در آن لحظه واقعاً متوجه نبودم مدتی از ورود به کنگره گذشت کمی حال و اوضاع من بهتر شد، خودم را مرتب کردم و میخواستم به کنگره بیایم دومرتبه مادرم را دیدم که با نگاه به من گریه میکند پرسیدم مادر این دفعه چرا گریه میکنی؟ گفت آن گریه قبل بهخاطر غصه و از روی ناراحتی بود؛ اما این گریه اشک شوق و خوشحالی است، خانوادهام بسیار من را تشویق میکنند که مسیر کنگره را ادامه بدهم. جناب مهندس میگویند همیشه به غصههایتان فکر نکنید نگویید من تغییر کردم چرا درست نشد؟ به تغییرات مثبتی که برای شما رقم خورده است فکر کنید، من بعضی مواقع که افت انرژی پیدا میکنم تا کسی به من میگوید مجتبی فلان اخلاق بدت تغییر کرده است خوشحال میشوم و انرژی میگیرم و با خودم میگویم حتماً تغییر مثبت کردم که دیگران متوجه شدهاند. در این جایگاه انرژی زیادی است و جلسه اول است که در این جایگاه قرار میگیرم اگر در صحبتهایم اشتباه داشتم من را عفو کنید، کنگره جسم من را به بهترین شکل درمان کرد و متوجه این مسئله شدم که مسئولیت دادن به خداوند کار درستی نیست و باید خودم حرکت کنم برای مسیری انتخاب کردم. در سفر اول میخواستم راهنمای خودم رو دور بزنم؛ ولی متوجه شد و گفت این راهی که میروی اشتباه است. روی پله مصرفی ۳ سیسی بودم که با خودم گفتم اگر حال خودم را خراب نشان بدهم شاید پله مصرفی من را به ۴ سیسی تغییر دهد که در ادامه گفت آخرین پله افزایشی همین ۳ سیسی است باید صبر کنید تا از این گذرگاه عبور کنید. گاهی اوقات در مسائل مالی و... کم آوردم و از راهنما کمک خواستم تا مسیر درست را به پایان برسانم. این به من ثابت شده بود اگر راهنما بیش از حد بخواهد به من کمک کند شاید به درمان نرسم شاید. از راهنمای عزیز بسیار ممنونم که به بهترین شکل من را راهنمایی کرد. از این که به حرفهای من گوش کردید متشکرم.
مرزبان خبری: مسافر حسین
عکاس: مسافر مصطفی لژیون پنجم
تایپ: مسافر سجاد لژیون چهارم، مسافر حمید لژیون چهارم، مسافر جهان گیر لژیون پنجم
ویرایش و ارسال خبر، مسافر جواد لژیون پنجم
- تعداد بازدید از این مطلب :
29