چهاردهمین جلسه از دوره چهارم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی صفادشت با استادی همسفر پروین، نگهبانی همسفر الهام و دبیری همسفر فاطمه با دستور جلسه «وادی پنجم و تاثیر آن روی من» روز سهشنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۰۰ آغاز به کار کرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را شاکرم که امروز را در اختیار من قرار داد تا در این جایگاه قرار بگیرم. از نگهبان جلسه و خانم ژیلا ایجنت محترم و تشکر میکنم. تیتر این وادی در جهان ما تفکر، قدرت مطلق حل نیست؛ بلکه توام با رفتن و رسیدن آن را کامل مینماید. این وادی به من میگوید: تا حرکت نکنم، هیچ وقت به نتیجهای که بخواهم نمیرسم و در واقع من باید اون ساختار تفکر خود را به ساختار عملی تبدیل کنم. اگر بخواهم آن را اجرایی کنم، باید از ترس، اضطراب، افکار منفی به دور باشم. روزی که خانم حدیث به من گفتند که دستور جلسه وادی پنجم بنشینم، خیلی با خودم فکر کردم که چرا این دستور جلسه به من افتاد. از فکرم یک لحظه رد شد که به من پروین میخواهد بگوید که من دارم حرکت میکنم؛ ولی تفکر من هم اشتباه است. به خاطر اینکه مسافرم هنوز به درمان نرسیده، داشتم حرکت میکردم؛ ولی فکرم فقط پیش مسافرم بود که چرا درمان نمیشود.
فقط با فکر کردن راه خود را بسته بودم و واقعاً متوجه شدم که او در تاریکی خودش است. از نظر جسمی بیماری ام اس دارد و شاید با بقیه فرق داشته باشد و آن تاریکی را باید خودش حس کند و حرکت کند؛ که بتواند به درمان برسد. من کاری کرده بودم که محبت را از او دریغ کرده بودم. کنگره به من همسفر میگوید که کاری به مسافرت نداشته باش نه اینکه او را کنار بگذارم و محبت را از او دریغ کنم. شاید من میخواهم خودم درمان بشوم و خدمتگزار باشم.من یک مسافرم را از دست دادهام و یک مسافر دیگرم در تاریکی است. شاید اصلاً مسافر من نتواند در این بعد زمینی به درمان برسد؛ شاید رسالت من پروین چیز دیگری باشد. واقعاً برای من خیلی درس بزرگی بود. این وادی این درس را به من فهماند و من همیشه خودم فکر میکردم که حرکت میکنم، سیدیهایم را مینویسم، سر موقع حضور دارم، مشارکت را انجام میدهم و حرکت میکنم ولی اینها به تنهایی فایده ندارد.
من نمره ۲۰ بگیرم، تمام وادی هم کلمه به کلمه حفظ کنم؛ ولی وقتی نتوانم آن را اجرایی کنم هیچ کدام به درد من نمیخورد و هیچ وقت به نتیجهای که میخواهم نمیرسم. من پروین قبل اینکه به کنگره بیایم فکر خودم میکردم من اگر خانه، ماشین و مغازه داشته باشم همه چیز دارم و دیگر هیچ غصهای در دنیا ندارم و تمام مشکلات من حل میشود؛ ولی من به همه آنها رسیدم؛ ولی هیچ کدام از مشکلاتم حل نشد، به خاطر این بود که من راه را اشتباه رفته بودم. باید این آرامش در درون خودم اتفاق بیفتد. قسمت دوم وادی پنجم خیلی زیبا میگوید که توام با رفتن و رسیدن آن را کامل مینماییم.کلمهای که اینجا به به من کمک کرد این بود که زندگی کردن یعنی بودن مشکل. من باید حل مشکل را فرا بگیرم. باید بتوانم مشکلاتم را حل کنم.
نکته طلایی جایی است که من بدانم تفکر چاره کار نیست و آموزش گرفتم که در مسائل زندگی و در مشکلات برای درمان فقط فکر کردن کافی نیست و باید قسمت دوم که رسیدن و رفتن هست، توجه کنم. اگه نخواهم توجه کنم نه به نتیجهای که میخواهم میرسم نه به آرامشی که مد نظرم است. قسمت دیگر در مورد قناعت میگفت که باید از طبیعت الگو بگیریم و در مورد صبر هم صحبت میکنند، من همیشه خودم خیلی صبر داشتم؛ ولی در مقابل خواستههایی که داشتم و چند تا خواسته را با همدیگر میخواستم و این اشتباه بود. باید دانهدانه خواستههایم را در اولویت قرار میدادم و پیش میرفتم و همیشه فکر میکردم یک شب میتوانم به چیزی که میخواهم برسم. در مورد پسانداز کردن بود که من خودم به بچههای خودم پسانداز کردن یاد دادمبه من گفتند مادر شمال برویم، گفتم من، شما را میبرم؛ ولی پول خوراکی را پسانداز کنید و خودتان در مسافرت خوراکی بخرید و آنها قبول کردند. این تفکر را در بچههای خود ایجاد کنیم؛ مطمئناً به نتیجه میرسیم.
و در ادامه برگزاری پنجمین دوره انتخابات نگهبانی
.jpg)
طبق اکثریت آرا همسفر ساره به نگهبانی دوره پنجم نمایندگی صفادشت منصوب گردیدند.
اهدای شال نگهبانی

اهدای لوح اعضای سردار
.jpg)


مرزبانان کشیک: همسفر فاطمه و مسافر حمیدرضا
تایپیست: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر حدیث (لژیون ششم)
ویراستار: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر ژیلا (لژیون اول) نگهبان سایت
عکاس: همسفر فریبا رهجوی راهنما همسفر ژیلا (لژیون اول)
ارسال: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر ژیلا (لژیون اول) دبیر اول
همسفران نمایندگی صفادشت
- تعداد بازدید از این مطلب :
157