انسان در طول حیات به طور همزمان قادر است در ۳جهان که شامل؛ جهان خاکی، جهان خواب، جهان ذهنی است، زندگی کند. ما در ۴وادی که گذراندیم چگونه زیستن در جهان ذهنی را آموختیم، چون جهان ذهنی برعکس تصور بسیار پیچیده و جهان بزرگی است و اگر جزء اصلی و سازنده این جهان عظیم را که همان تفکر است را نشناسیم، گویی معادلات کل ساختار را بر هم زدهایم. با تفکر، ساختارها آغاز میگردد و بدون تفکر آن چه است رو به زوال میرود. این جهان ذهنی مقدمه و گویی ترسیم یک نقشه و برنامهریزی برای زیستن در جهان خاکی و سایر جهانها است، در جهان ذهن، ما ترسیم میکنیم چگونه باشیم و اتفاقات بسیار مهمی در حال رخ دادن هستند، گاهی از روی عدم ناآگاهی آنقدر در این جهان به اعماق غم و اندوه فرو میرویم که خود دشمن خویش میشویم و آن قدر حس ناامیدی را در خود تقویت میکنیم که باعث زمینگیر شدنمان میشود؛
اما آموزشها به کمک ما آمده و به ما یادآور میشوند بایستی توان و نیروی خود را در این جهان رشد داده و در وادی ۵ به این میرسیم که چگونه آنها را از قوه به فعل در آوریم، به ما میگوید برای چشیدن طعم شیرین موفقیت بایستی بعد از ترسیم نقشه راه در جهان ذهنی، آن دسته از افکارمان که منطقی هستند را وارد مرحله عملیاتی کنیم؛ ولی این کاری نیست که بتوان در یک روز به آن رسید، و همچنین بایستی در نظر داشته باشیم که پاکسازی و سازندگی را از خود شروع کنیم و برای این کار منتظر فردی دیگر نباشیم؛ چون من بهتر از هر کسی خودم را میشناسم و میدانم در وجود من، وجود چه ساختارهای منفی مانع حرکت کردن من هستند.
این من هستم که میتوانم با پی بردن به این موضوع و با کار کردن روی تفکر خودم آن ساختارهای منفی را مهار کنم و بدانم که هیچ انسانی تا ابد محکوم به ماندن در یک نقطه نیست و خداوند به انسان قدرت اختیار داده است تا با استفاده از نیروهای نهفته درون خود راهی به سوی تکامل را در پیش بگیرد و این نیروهای نهفته زمانی قادر به شکوفایی هستند که آنها را به مرحلهی عمل برسانیم. برای شروع حرکت و زدودن تاریکیها از وجود خویش چند اصول را بایستی در نظر داشته باشیم که اولین آنها برگشت از ضد ارزشها است، هر انسانی اگر به درون خود رجوع کند مطمئناً تاریکیهایی را رؤیت خواهد کرد.
و این اولین اصل برای شروع حرکت است که مسیری را به سمت ضد ارزشها رفته، همان مسیر را برگردد و به سمت ارزشها در حرکت باشد. مواردی چون اعتیاد به مواد مخدر، سیگار کشیدن و همچنین چاقی که در سرتاسر دنیا یک مشکل لاینحل شناخته میشوند؛ ولی کنگره۶۰، یک راه درمانی به ما نشان داد، تا این تاریکیها را در وجود خود ذره ذره به روشنایی تبدیل کنیم و این بهترین الگو و بهترین راهحل برای حل هر ضدارزشی که در وجود خود داریم. اصل دوم که خودداری است؛ بارها پیش آمده که برای انجام مسئلهای در دو راهی قرار گرفتهایم و شک به انجام و یا انجام ندادن آن عمل داریم، در چنین مواردی اگر بعد از تحقیقات لازم باز به نتیجه نرسیدیم بایستی از انجام آن عمل خودداری کرد و هیچ استخاره و فال قهوهای در این مورد کارساز نیست و بیشتر بر رنج ما میافزاید.
اصل سوم، قناعت است، آقای مهندس میفرمایند: طبیعت مام ما است و هر حکیم فرزانه و هر عالمی از طبیعت الگو گرفته است و ما هم بایستی همیشه از طبیعت الگو بگیریم که چگونه از کمترین امکانات با کیفیتترین محصولات را تولید میکند. اگر مدام من از امکاناتی که در اختیارم است شکایت دارم بایستی گاهی به خود نگاهی داشته باشم که من در مقابل دریافتهایی که دارم چه خدماتی انجام میدهم و یا اصلاً خدمتی نکرده و تنها مصرف کننده هستم. قناعت به معنی خسیس بودن نیست، قناعت به معنی اندازه است که من اندازه را حفظ کنم، نکته مهم این است برای حفظ ظاهر پیش دیگران سعی نکنم تمام دارایی خود را برای پوشاک و ظاهر خود خرج کنم، آقای مهندس در این مورد بسیار عالی میفرمایند: این درست مثل این است که انسان همیشه یک ماسک به صورت خود زده باشد و این ماسک بسیار خسته کننده است.
اصل چهارم نیز صبر است؛ البته صبر تنها به معنی تحمل زمان و نشستن و نگاه کردن نیست، صبر به این معنی که تمام سعی و تلاش خودت را انجام داده و زمان را هم در نظر داشته باشیم. هیچ تلاش و کوششی بیجواب نمیماند شاید گاهی خواسته ما چیزی است که به صلاح ما نیست و گاهی زمان آن هنوز فرا نرسیده، ولی صبر همراه با تلاش بینتیجه نمیماند؛ زیرا این وعده خداوند است، خداوند با صابران است. اصل پنجم تجسس، قضاوت، غیبت؛ که اکثر انسانهایی که به این عمل مشغول هستند بسیار اسم زیبایی بر روی آن گذاشتهاند و آن این است که من خوبی طرف را میخواهم و این میشود که به خود اجازه میدهند در کار دیگران تجسس کنند، بعد از دست یافتن به اطلاعات ناقص، آنها را مورد قضاوت قرار میدهند و در آخر حکم صادر میکنند و در هرجا و مکانی به خود اجازه میدهند آن حکم که همان، غیبت کردن است را اجرا کنند، خبر ندارند که غیبت همان خرابهای است که روزی بر سر خودشان فرو خواهد ریخت، اگر من در مکانی قرار دارم که حرف دیگران در آن زده میشود مطمئناً که در نبود من هم حرف من در آن مکان زده میشود.
اصل ششم که پسانداز است؛ گاهی تصور بر این است که بایستی یک پول اضافه باشد تا آن پول را به عنوان پسانداز نگه داریم؛ ولی در وادی میخوانیم شخص حتی اگر نانی برای خوردن نداشت و بعد از چند روز به دستش نان رسید نصف آن را بخورد و نصف دیگر را برای روز بعد نگه دارد و این اهمیت مسئله پسانداز را میرساند، پسانداز مختص افرادی است که از نظر مالی وضع مساعدی ندارند ولی پسانداز یک برکتی را با خود میآورد که بایستی عمل کرد تا به آن رسید. اصل هفتم، نیز مرحله توکل، رضا، تسلیم است؛ در هر کاری که انجام میدهیم و هر مسئلهای که داریم این بسیار مهم است که به خداوند توکل داشته باشیم و این توکل، قوت قلبی برای ادامه راهمان میشود.
مرحله بعد رضا است که راضی باشیم به رضای خداوند ولی در این مرحله شاید اگر خواست خداوند طبق خواسته ما باشد، راضی و خشنود هستیم و اگر غیر این باشد نیستیم؛ ولی مرحلهی تسلیم که بسیار مرحله سختی است و قرار گرفتن در این مرحله بسیار زحمت میطلبد، ما را خواستهای جزء خواسته قدرت مطلق نیست. این وادی و وادیهای دیگر سعی بر این دارند تا ما را به تکامل برسانند، سعی بر این دارند، ما را با خودمان و با مسئولیتهایی که بر عهده داریم آشنا کنند که این راه هم سخت و هم سهل خواهد بود، سخت؛ چون گاهی در میان راه احساس خستگی، تمام وجود ما را فرا میگیرد و احساس ناامیدی و ناتوانی بسیار آزاردهنده است و اما سهل؛ چون نقشه راهی مطمئن در دست داریم که خیلی از انسانهای خواستار رسیدن را به مقصد رساندهاند و این میشود نور امید برای ما تا به راه خود ادامه بدهیم.
منابع: کتاب عشق، چهارده وادی برای رسیدن به خود، صحبتهای آقای مهندس در جلسات جهانبینی
نویسنده: راهنمای تازه واردین همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر محدثه (لژیون نهم)
رابط خبری: راهنمای تازه واردین همسفر رویا رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون هفتم)
ویرایش و ارسال: همسفر رباب رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون اول) دبیر سایت
همسفران نمایندگی صائب تبریزی
- تعداد بازدید از این مطلب :
133