چند سالی بود که آرزوی ورود به کنگره را داشتم، تا اینکه مسافرم رضایت داد و اذن ورودم به کنگره صادر شد. از خداوند بسیار سپاسگزاری کردم که توانستم وارد کنگره شوم.
در ابتدا بسیار با کنگره غریبه و ناآشنا بودم؛ اما آرامآرام با دیدن تأثیراتش بر روی خودم و با شنیدن صحبتهای اطرافیان که میگفتند: چقدر تغییر کردهای، دریافتم که این تغییرات به خاطر حضورم در کنگره بوده است و امروز بسیار خوشحالم که در این جایگاه قرار دارم.
ضربالمثلی داریم که میگوید: شنیدن کی بود مانند دیدن، زمانی که خودم وارد کنگره شدم، این ضربالمثل را به خوبی درک کردم.
در ابتدا مانند انسانهای سردرگم بودم، از حرفها و اصطلاحات دوستان، چیزی متوجه نمیشدم و مرتب سوال میپرسیدم. کمکم با محیط، همسفران و اصطلاحات آشنا شدم و خودم را درون یک بهشت میدیدم. دیگر از خوشحالی در پوست خود نمیگنجیدم؛ چراکه خداوند معجزاتش را یکی یکی برایم نمایان نمود.
با وجود اینکه مشکلات بسیاری داشتم و تمام مسئولیت زندگی، فرزندان و همسرم بر دوش من بود؛ اما توانستم با استفاده از تجربیات دوستان و راهنماییهای راهنمایم همسفر لیلا مسیر زندگیام را هموارتر کنم و زندگی خود را با آموزشهایی که میآموختم، پیش ببرم. روزبهروز بر آگاهی و اطلاعاتم افزوده میشد و از تجربههای دوستان استفاده میکردم، هر آنچه میآموختم، در زندگیام کاربردی میکردم.
از خداوند، آقای مهندس، استاد امین و راهنمایم بسیار سپاسگزارم که ما را بیشتر از خودمان دوست دارند، با مهربانی و عشق به سوالاتمان پاسخ میدهند و با آموزشهای نابشان، مسیر درست زندگی کردن را به ما نشان میدهند.
در کنگره یاد گرفتم که ابتدا خودم را دوست داشته باشم تا بتوانم دیگران را همانگونه که هستند، بپذیرم و دوست بدارم.
امیدوارم خودم نیز در کنگره در جایگاه خدمتی قرار بگیرم، تا بتوانم عشقی را که از کنگره دریافت نمودم، به تازهواردین هدیه دهم و آنها را در جایگاهی که سزاوارش هستند، ببینم.
نویسنده: همسفر مهین رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون پانزدهم)
رابط خبری: همسفر زکیه رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون پانزدهم)
ویرایش و ارسال: همسفر منصوره رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون هشتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی خواجو
- تعداد بازدید از این مطلب :
93