جلسه ششم از دوره پنجم جلسات لژیون سردار همسفران کنگره۶۰ نمایندگی عمان سامانی شهرکرد با استادی ایجنت و دنور همسفر سودابه، نگهبانی پهلوان همسفر ریحانه و دبیری دنور همسفر فهیمه با دستور جلسه «وادی پنجم (در جهان ما تفکر، قدرت مطلق حل نیست؛ بلکه توام با رفتن و رسیدن، آن را کامل مینماید. ) و تأثیر آن روی من» روز یکشنبه ٢٩ تیرماه ۱۴۰۴ در ساعت ۱۵:۳۰ برگزار شد.
سخنان استاد:
سلام دوستان سودابه هستم همسفر. خدارا شکر میکنم که توفیق داد که در لژیون سردار دور هم جمع شویم. در مورد دستور جلسه امروز وادی پنجم طبیعتاً درمورد لژیون سردار هم باشد. چیزی که از وادی پنجم با لژیون سردار مرتبط باشد این است که به من خیلی زیاد کمک کرد و چیزی که از آن دریافت کردم. یکی پله پسانداز بود و پسانداز یک جملهای دارد که میگوید پسانداز معنوی و مادی که در سیدیهای آن اگر گوش داده باشیدو قطعاً آن را هم نوشتهاید که پسانداز معنوی، اطلاعات و آگاهی میباشد و هر آنچه که نفس باخودش دریافت میکند و درکولهپشتی خود کارهای ارزشی و اطلاعات را به همراه میبرد. آقای مهندس این را بارها فرمودند:همیشه بار معنوی بار مادی هم به همراه دارد و اینکه تمام آن مسائل و مشکلات و گرههای مادی هم به واسطه کار معنوی برطرف میشود.
حالا ممکن است کسی بپرسد چند ماه در کنگره سفر میکنم،یا خدمتهایی که در کنگره دارم، حتی چند سال میگذرد که تزکیه و پالایش انجام میدهم، سیدی مینویسم وگوش میدهم. چرا مشکلات من حل نمیشود؟ اینجا آقای مهندس در سیدی اخیر میفرمایند: تفکرات باید با تقدیرات همگام باشد. یکی اینکه خروج از تاریکی ذرهذره است و این رابایددرک کنم که خروج از تاریکی ذرهذره اتفاق میافتد. چه برای من و چه برای دیگران است.
من ایجنت هم نباید از خودم انتظار داشته باشم علیه سلام باشم و همه چیز تمام باشم. خروج از تاریکی ذره ذره است. هرکسی خودش میداند که درونش چه خبر است و اینکه تفکرات با تقدیرات باید همراه باشد. یعنی اگر من تزکیه و پالایش انجام میدهم و آموزشهایی که میگیرم و روی خودم کار میکنم و تفکراتم درست است ولی تقدیر من نامناسب است؛ همچنان اینجا باید آن را درست کنم. ممکن است کسی باز پرسش کند که در کنگره میگویید که تقدیر مثل تیرکمان که از چله رها شده و به هدف میخورد. بنابراین تقدیر من چنین است و این مشکلات همین است، باید صبر کنم. ولی آقای مهندس جواب این را هم در سیدی تقدیر در کتاب ۶۰درجه بیان کردند. مبحث تقدیر بسیار زیباست. یعنی هرجا یک ذره دلت خواست بلرزد و از تلاش باز بمانی، این سیدی را حتما گوش دهید. اگر در خدمت، گاهی وقتها پاها سست میشود. این سیدی کمک میکند و خیلی دل را قرص میکند.
اعمال ما در خطوط تقدیر نقش دارد. پس تقدیر میتواند ختم به خیر شود، چون وعده خدا دروغ نیست. حالا کدام اعمال من اثر دارد؟! همین خدمتهایی است که ما انجام میدهیم. آقای مهندس در سیدی نردبان میفرمایند: «عبادت، یعنی خدمت به انسانها.» یعنی اگر یک ذره شک هم بود با این جمله برطرف شد. ما الان اکثرا سفر دومی هستیم، خدمت در کنگره تعریف شده است. آقای امین سه ضلع را قرا دادهاند؛ یک ضلع خدمت مالی، یک خدمت به قدم و یکی خدمت به قلم است. اینکه من آموزش ببینم، تلاش کنم در کنگره راهنما شوم، مشارکت کنم و من با مشارکتم دارم خدمت میکنم. زکات آنچه اینجا می آموزم را میدهم. با جانم و با مالم خدمت میکنم و خدمت مالی هم داشته باشم ولی دریافتم در لژیون سردار خیلی مهم است. باید در سه ضلع آن بواسطه خدمت، حرکت کنم.
نفس، ساختارهای منفی زیادی دارد ذاتاً ناخالصی دارد، اینها به واسطه خدمتی که من انجام میدهم همه تزکیه میشوند و گرههای زندگی باز میشود، تزکیه و پالایش برایمان رقم میخورد و بازپرداختها تسهیل میشود؛ تسویه حسابها هموار میشود.یک چیز دیگر که از وادی پنجم در ذهن من است در مورد پسانداز که خیلی به من کمک کرد و مرتبط با لژیون سردار است؛ پله پس انداز میباشد.
اگر شرکت در لژیون سردار از سر شور بوده و بدون برنامهریزی، پسانداز ، بدون حساب و کتاب بوده، که میطلبد راهنمایان باز یادآوری کنند تا رهجوها را به آن شعور و درک از این موضوع برسانند و با آگاهی قدم در وادی خدمت بگذارند،در هر خدمتی. چون هر چه جلوتر میروند، بجای اینکه انرژی بگیرند و دریافت داشته باشند، بدتر تخلیه انرژی میشوند و دچار فقدان و خستگی و کم آوردن و یا اگر معرفت را داشته که در لژیون سردار شرکت کرده ولی اواسط راه یا دچار ترس شده یا حقه شیطان است که شک و تردید القا میکند یا در آزمایشهایی قرار میگیریم. اینجا میطلبد توکل و ایمان من قوی باشد. و با کمک ایمان و توکل بر خدا از آنها عبور کنم. چراکه وعده خدا دروغ نیست و میگوید؛ از تو برکت و قوت بلا قید و شرط با ما یا برکت با ما. یک موقع هم پلهی پسانداز در وادی پنجم را درست یاد نگرفته است.
خاطرم است در جایی آقای مهندس فرمودند:یهودیها از بچگی پسانداز را به بچههای خود یاد میدهند. پول را به چند قسمت تقسیم میکنند؛ پس انداز، خرج، سرمایهگذاری و امور خیریه. من سه قسمت کردم؛ پس انداز، خرج و کنگره. با توجه به آنچه که در کنگره دریافت کردم و باز پرداختم برای کنگره است و یقین دارم که عمل سالم است. چون همه چیز آن معلوم و روشن است و اینکه کجا خرج میشود و برای چه خرج میشود. مثلاً من اگر ۵ هزار تومان پول داشته باشم؛ هزار تومان آن را میگذارم برای پس انداز و هزار تومان برای خدمت مالی کنگره و سه هزار تومان هم براي خرج میگذارم. گاهی نصف مبلغ را میگذارم برای پس انداز و وسط ماه کم میآورم و مجبور میشوم بروم از پس انداز بردارم. ممکن است بپرسید از کجا پسانداز کنم؟ در سیدی نردبان به صراحت میفرمایند؛ حتی اگر میخواهید پولدار شوید، راهش بخشش است و هر چه بخواهید.
در کلام الهی هم آمده که اگر گشایش در کار شود، باید انفاق و بخشش داشته باشید. اگر خواسته داشته باشیم و بدانیم چطور پسانداز کنیم، میتوانیم از یک سری خواستهها بزنیم تا به یک سری چیزهای بهتر برسیم و این ارزشمندتر است. بهشت را به بها دهند، نه بهانه. برایم لژیون سردار مانند نذر که باید هرجور شده، جور کنم و ادا کنم، خود را متعهد میدانم که تعهدیام را پرداخت کنم. چون در کلام الله هم وجوددارد که از پیمانها سوال میشود. گلریزان که تمام میشود، باید برای سال آینده مدیریت کنیم و پس انداز را شروع کنیم. انشاء الله که قدر فرصتی که در اختیارم گذاشتند، بدانم.

تایپیستها: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر آمنه (لژیون دوم)و همسفر رقیه رهجوی راهنما همسفر شیرین (لژیون پنجم)
عکاس: همسفر مهشید رهجوی راهنما همسفر امنه (لژیون دوم)
ویرایش و ارسال: همسفر طاهره رهجوی راهنما همسفر آسیه (لژیون اول) دبیر سایت
همسفران نمایندگی عمان سامانی شهرکرد
- تعداد بازدید از این مطلب :
125