روزهای اول که وارد کنگره شدم، اصلاً اعتقادی به آن نداشتم و به این باور رسیده بودم که اعتیاد درمان ندارد؛ حالا سنتی باشد یا صنعتی. بهمرور زمان و با اعلام سفر کسانیکه مدت زیادی بود از این بلا نجات پیدا کرده بودند، فهمیدم که این کار شدنی است؛ ولی وقتی برای رهایی، خدمت آقای مهندس میرفتند؛ برایم جای سؤال بود که اصل و مهم این است که خودشان به رهایی برسند و خانوادههایشان این موضوع را حس کنند که او دیگر بیمار نیست و به تعادل رسیده است.
بعد از مدتی، نوبت به خودم رسید تا برای رهایی مسافرم و رهایی ۴۰ سیدی خودم، به تهران و دیدار آقای مهندس بروم؛ استرس و دلشوره داشتم؛ ولی با تلاشهای زیاد راهنمایم که بسیار زحمت کشیدند و باعث رهایی من و مسافرم شدند، روز رفتن نزد آقای مهندس، برای ما هم فراهم شد؛ به تهران و آکادمی رفتیم، در آنجا با دیدن راهنماها، مرزبانها و تمام کسانیکه در آکادمی خدمت میکنند، شوروشوق زیادی پیدا کردم. بالاخره نوبت ما شد که خدمت آقای مهندس برویم و گلرهایی را از دستان مبارک این راهنمای بزرگ و فرهیخته دریافت کنیم؛ این لذت وصفناپذیر، قسمت و نصیب من هم شد. در آن لحظه، برای تمام همسفرانی که با هزاران امید و آرزو وارد کنگره شدهاند و منتظر رهایی عزیزانشان هستند، از خداوند درخواست کردم که این تجربه شیرین را نصیب و قسمت همه آنها بکند.
درپایان، ضمن خداقوت به تمامی همسفرانی که با شوروشوق ۴۰ سیدی را نوشتند؛ ولی امکان رفتن نزد آقای مهندس و گرفتن گل رهایی برایشان فراهم نشدهاست، از خداوند بزرگ درخواست میکنم که به زودی به این فیض بزرگ برسند؛ یادآور میشوم که شما عزیزان لایقترین و صبورترین اعضای کنگره هستید، با اینکه به رهایی نرسیدهاید؛ ولی مصمم و صبورانه راه خود را ادامه میدهید؛ چون به این فراز از سخنان آقای مهندس اعتقاد راسخ دارید که دانه در زیر خاک، بالاخره جوانه میزند و روشنایی و گرمای خورشید را دریافت و حس میکند؛ به امید آن روز، برای همه شما همسفران مصمم و قوی. دوستتان دارم که قوت قلبی برای اعضای کنگره هستید.
نویسنده: همسفر فاطمه. ح رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون اول)
ویرایش: رابط خبری لژیون اول همسفر فاطمه. ر رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون اول)
عکاس: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون اول)
ویراستاری و ارسال: راهنمای تازهواردین همسفر سمیه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی وکیلی یزد
- تعداد بازدید از این مطلب :
146