در خدمت همسفر میترا و همسفر افسانه از لژیون یکم نمایندگی قائمشهر هستیم. در ادامه مصاحبهای با این دو عزیز ترتیب دادهایم که شما را به خواندن این مصاحبه دلنشین دعوت میکنیم.

آیا وجود همسفر کمکی به درمان مسافر میکند؟
همسفر میترا: بله به میزان بسیار زیادی در درمان مسافر نقش دارد ن با آموزشهایی که میبیند متوجه میشود که او بیمار است و احتیاج به درمان دارد با امید دادن و روحیه دادن به او در مسیر رهایی به او کمک میکند.
همسفر افسانه: بله. قطعاً یک همسفر میتواند به مسافر خود کمک کند اگر اینطور نبود آقای مهندس نمیفرمودند: که مسافر برای رسیدن به رهایی به دو بال نیاز دارد اگر یک بال خودش است بال بعدی همسفرش است؛ چون هر دو اگر وارد کنگره شوند از یک آموزش استفاده میکنند و خیلی میتوانند از این آموزشها در هر قسمت از زندگی خود استفاده کنند و این زندگی همانند یک ترازو هر دو کفه آن مساوی خواهد شد و به تعادل لازم خواهد رسید.
اولین نکته یا سخنی که راهنما همسفر آزاده به شما گفتهاند را به یاد دارید؟
همسفر میترا: زمانی که وارد کنگره شدم درونم پر از رنج و ناامیدی بود هر راهی که رفتم نتیجهای نگرفته بودم و در چاه ناامیدی فرورفته بودم خانم آزاده عزیز با مهربانی و آرامشی که در وجودشان بوده من امید دادند که این روزها میگذرد و باید صبر کنم و آموزش ببینم تا بتوانم راه درست را انتخاب کنم و به آرامش برسم.
همسفر افسانه: بله. من با راهنما خود خانم آزاده و کنگره زمانی آشنا شدم که برای رهایی یکی عزیزان و به اصرار مسافرم به تهران رفته بودیم در آن سفر خانم آزاده پیام کنگره را به من رساندند که کنگره همان جایی است که اگر به آن اعتماد کنم میتوانم اطمینان داشته باشم بهترین فصلهای زندگی خود را خواهم دید و این فصلهای زندگی من متفاوت خواهد شد؛ چون با آموزشها خالص کنگره آشنا شدهام میتوانم راحتتر و با درایت بیشتری مشکلات را پشت سر بگذارم.
زمانی که مشکلی برایتان پیش میآمد راهنما همسفر آزاده چگونه کمکتان میکرد؟
همسفر میترا: خانم آزاده سالها در کنگره آموزش دیدند و خدمت کردند و پر از تجربه بودند باتوجهبه تجربیاتی که داشتند مسئله را برای من باز میکردند و راهنماییهای لازم را انجام میدادند تا در وهله اول من به آرامش برسم تا بتوانم تصمیم درستتری بگیرم.
همسفر افسانه: وقتی یک مشکل مثل یک کوه در مقابل من بود آن قدر برایم راحت مشکل را باز میکرد تا من بتوانم مشکلات را همانند تپه شنی ببینم که در بیابان است و با هر باد این تپه شنی شنهایش اینطرف و آن طرف میرود و از آن تپه چیزی باقی نخواهد ماند و مشکلهایم را دیگر عذاب نمیدیدم تا بتوانم از آنها راحت بگذرم.
در وجود خانم آزاده چه چیزی دیدید که اینقدر برای شما عزیز و محترم است؟
همسفر میترا: در درجه اول این بود که فردی قوی هستند که در کنگره آموزش دیدند و با جانودل خدمت میکنند در درجه دوم وقار متانت و مهربانی که مانند یک خواهر مهربان در شرایط سخت کنار من بودند و مرا دلداری میدادند و راهنمایی میکردند.
همسفر افسانه: عشق و محبتی که به تمام اعضای شعبه داشتند و آن چنان متعهدانه و با درایت مشکلات شعبه را آسان میکردند که هیچ یک از اعضای شعبه متوجه نمیشدند که مشکلی وجود داشته است همین باعث میشد همه اعضای هر خدمتی که میکردند با لذت و با عشق بود.
کلام آخر؟
همسفر میترا: کلمه آخر من این است که میخواستم از زحمات خانم آزاده بزرگوار تشکر کنم هرچند که زحمات ایشان قابلجبران نیست؛ ولی این خدمتها نوریست که در زندگی ایشان و خانواده محترمشان جریان دارد عبادت به جز خدمت خلق نیست که خانم آزاده عزیز این را به همه ثابت کردند و توانستند آرامش را به خانوادهها برگردانند برای ایشان آرزوی بهترینها را دارم امیدوارم همیشه صحیح و سلامت باشند.
همسفر افسانه: من با آموزشهای راهنمای خود بهترینهای زندگیام را در کنگره دیدهام او به من تفکر درست را آموخت که وقتی به دوراهیهای زندگیام رسیدم تفکر کنم و راه درست را که با آموزشهای ناب کنگره نزدیکتر است انتخاب کنم. من با راهنمایم وادیها را پشت سر گذاشته و از آنها آموزشهای لازم را گرفتم تا به وادی عشق رسیدم و دیدم ذرهذره وجود راهنمایم از عشق و آموزش خالص کنگره است. انشاءالله این خدمت نوری در تمام زندگیشان باشد.
مصاحبهکننده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون چهارم)
عکاس: همسفر سکینه رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون سوم)
ویرایش و ارسال: نگهبان سایت، همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر صبحگل (لژیون ششم)
همسفران نمایندگی قائمشهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
78