وادیها همانند کلیدهایی هستند برای ورود به دروازههایی که مسیر درست زندگی کردن و آرامش داشتن را آموزش میدهند. همه وادیها مملو از نکات آموزشی هستند، وادی اول بیان میکند که تمام اتفاقات خوب و بد از تفکر است و اگر این پایه محکم بنا شود میتوانیم به بقیه وادیها با عزمی راسخ وارد شویم. وادی اول به اهمیت تفکر و ارتباط مستقیم آن با تمام جنبههای زندگی اشاره دارد. وادی اول بیان میکند تفکر، مبنای تمام اقدامات و نتایج است، هر آنچه که در زندگی تجربه میکنیم، از افکار ما نشأت میگیرد. وادی دوم بیان میکند که هیچ موجودی بیهوده پا به عرصه هستی نگذاشته و هر موجودی حتی اگر خودش فکر کند هیچ است باز هم چیزی برای ارائه دارد. این وادی تأکید دارد که انسان برای رسیدن به آرامش و صلح باید ابتدا تفکر کند و هیچ اقدامی را بدون اندیشه انجام ندهد، همچنین ارزش ما را یادآوری میکند که به دنبال کشف استعدادهای خود باشیم. وادی سوم بر اهمیت خودشناسی و مسئولیتپذیری در مواجه با چالشها تأکید دارد و بیان میکند که هیچکس به اندازه خود فرد در حل مشکلاتش دخیل نیست، جستوجو و تلاش برای یافتن راه حل باید از درون فرد آغاز شود. در وادی چهارم آمده؛ در مسائل حیاتی، مسئولیت را به خداوند نسپاریم و خودمان آن را بر عهده بگیریم، این وادی ما را به پذیرش مسئولیت کامل زندگی دعوت میکند و تأکید دارد که نباید مشکلات و خواستههای خود را به گردن خداوند بیندازیم؛ بلکه باید با تلاش و کوشش خودمان، به حل مسائل و رسیدن به اهدافمان بپردازیم.
وادی پنجم بیان میکند؛ در جهان ما تفكر، قدرت مطلق حل نيست، بلکه توأم با رفتن و رسيدن، آن را كامل مینمايد و یک شاهکلید است. اگر انسان بتواند این وادی را درک کند و تا حدودی از آن استفاده کند بسیاری از مشکلاتش حل خواهد شد. در این وادی از شگفتی آسمان و دریاها صحبت کرده و میگوید در ظاهر و نگاه اول ما آسمان و دریا را زیبا میبینیم؛ اما نمیتوانیم در آنها زندگی کنیم. این وادی اولین وادی است که در کنگره شخص وارد کار یا فعل میشود؛ یعنی شروع به عمل میکند. وادیهای قبلی شخص را از نظر فکری یا از نوع نگرش آماده میکنند تا بتواند از راه درست دست به کارهای اجرایی بزند؛ یعنی با یک نگاه درستی دست به کارهای اجرایی بزند یا به شکل درست حرکت کند. در این وادی میگوید که تنها تفکر قدرت مطلق حل نیست، بلکه توأم با رفتن و رسیدن آن را کامل مینماید که به حرکت و تلاش کردن اشاره میکند و بعد یکسری اصول را مطرح می کند. در طول وادی که ما فکرمان درست شد، یاد گرفتیم که چگونه تفکر کنیم و فهمیدیم که بیهوده به دنیا نیامدهایم.
کلیدواژه: تزکیه؛ ضدارزش؛ صبر
ما در جهانهای مختلفی زندگی میکنیم؛ میتوان سه جهان را به صورت کاملاً مشهود مشاهده کرد. اولین جهان، جهانی است که ما در آن زندگی میکنیم، قابل رویت است و با انسانها طرف هستیم مثل خانواده، اطرافیان، مدرسه، دانشگاه، پارک و دوستان. جهان بعدی که وجود دارد و خیلیها ممکن است با آن ارتباط خوبی داشته باشند جهان خواب است که ما یکسری داستانها و تصاویر در جهان خواب رویت میکنیم. جهان دیگری که مطرح میشود و خیلی هم آقای مهندس تأکید دارد، جهان ذهنی است که هر کدام از ما در جهان ذهنی خودمان خیلی اوقات را سپری میکنیم. اگر شما میخواهید بدانید که چقدر این جهان ذهنی قدرتمند میباشد کافی است هر چیزی را که غیر ممکن به نظر میرسد فقط بخواهیم در مدت زمان بسیار کوتاهی در ذهنمان بیاید. زمانی که انسان آفریده شد هستی وجود داشت؛ یعنی جهان بیرونی وجود داشت برای این که این موجود بتواند کاملاً با این جهان در ارتباط باشد و ویژگی اختیار را که برای انسان گذاشته شده بتواند عملاً اجرا کند نیازمند جهانی بود که بتواند به صورت کاملاً مستقل تمام آن چیزی که بیرون وجود دارد را برای خودش بسازد و بهوجود بیاورد، بنابراین جهان ذهنی برای انسان خلق شد یا بهوجود آمد؛ یعنی این موجود یک ابزاری نیاز داشت برای این که بتواند آن جایگاه انسانی را که برایش در واقع به عنوان یک موجودی که دارای اختیار است بهدست بیاورد، یک ابزار بسیار قدرتمندی نیاز داشت و آن ابزار جهان ذهنی است که قابلیت ساختن همه چیز را به صورت درونی دارد.
این ابزار پر قدرت که هر چیزی را میتواند بسازد برای چه آفریده شده است؟ برای اینکه بتواند به اختیار و به انتخاب خودش به آن جایگاه خود برسد. شما میدانید که هر چیزی در هستی همانقدر که قدرت سازندگی دارد به همان نسبت هم قدرت تخریب دارد و این ویژگی بسیار قدرتمند به انسان داده شده است که اگر بتواند استفاده کند و با آن تفکر، تعقل و تصمیمگیری کند و درست انجام دهد به مسیر درست و اگر چرخش پیدا کند این ابزار میتواند تمام بلایا را برای انسان بهوجود آورد. جهان ذهنی چیست؟ آقای مهندس یک مثالی میزنند که میگویند؛ ذهن مانند یک سیاهچاله است. سیاهچالهها در هستی چه هستند؟ سیاه چالهها در هستی اَجرام بسیار فشرده شده و بینهایت سنگین هستند، که در واقع قابلیت این را دارند که هر چیزی را به خودشان جذب کنند؛ حتی نور، یعنی نور هم قادر نیست که از دست آنها فرار کند. به همین دلیل سیاهچالهها قادر هستند نور را هم به خودشان جذب کنند و ما نمیتوانیم آنها را رویت کنیم؛ چون ما هر چیزی که در جهان فیزیکی رویت میکنیم بهواسطه نور است. جسمی که نور نمیتواند از آن فرار کند طبیعتاً نوری هم از خودش پخش نمیکند که ما بتوانیم آن را رویت کنیم؛ پس سیاهچالهها کاملاً در نجوم و ستارهشناسی نامرئی هستند. حالا وقتی سیاهچالهها نوری از خودشان منتشر نمیکنند چطور وجود دارند؟ از تأثیری که روی محیط اطراف خود میگذارند چیزی دیده نمیشود؛ ولی میبینند یک اتفاقی دارد میافتد. اگر انسان جهان ذهنی خودش را خوب نشناسد نمیتواند عملاً از وادی پنجم حرکت کند.
باید بتوانیم به جهان ذهنی خودمان آرامش را برگردانیم؛ این آرامش را به ذهن برگرداندن حیاتی است که اولین قسمت آن دوری از ضدارزشها است و بعد خودداری، صبر، قناعت، غیبت نکردن، پسانداز و ... اینها در واقع مراحلی هستند که وقتی انجام میدهیم جهان ذهنی ما به آرامش برمیگردد. وقتی انسان میخواهد درباره موضوعی فکر کند حتماً جاذبهای وجود دارد که به آن فکر میکند؛ یعنی وقتی انسان نشسته و چیزی به فکرش میآید اینطور نیست که فکر کنیم وارد ذهن ما میشود، بایستی شما در هستی یک موجودیتی داشته باشید، یک میدان جاذبه داشته باشید که بتواند چیزی را به خودتان جذب کنید، حالا فکر است یا پول و یا هر چیزی که انسان بخواهد جذب کند باید یک میدان جاذبه داشته باشد. حال این میدان جاذبه میتواند در جهت منفی یا در جهت مثبت باشد. وقتی که ما موضوعات بدی دائماً به ذهنمان میآید؛ یعنی ما یک خواسته نامعقول داریم با یک میدان جاذبه خیلی قوی که افکار و اندیشههایی از آن جنس را به خودش جذب میکند، اگر بخواهیم از این میدان جاذبه خارج شویم باید اولین کاری که میکنیم، این افکار را از ذهن خودمان بیرون کنیم. ما در این وادی تمرین میکنیم تا ساختارهای تفکرات خود را از قوه به فعل درآوریم و به آن دسته از افکارمان که منطقی هستند اجازه دهیم تا وارد مرحله اجرایی و عملیاتی گردند تا ساختارهای عملی جدید را بهوجود آوریم.
برای به اجرا در آوردن ساختارهای فکری و تبدیل آن به ساختارهای عملی، بایستی از حالت اضطراب، ترس، عدم اعتمادبهنفس، ناامیدی و سایر نکات منفی خارج شویم تا به مرحله آرامش قدم بگذاریم و اجرایی کردن خواستههای ما عملی باشد و برای رسیدن به آرامش بایستی پاکسازی و سازندگی را از خود آغاز نماییم. برای اصلاح اخلاق، رفتار، کردار و منش خود، در کل بایستی سه اصل پندار سالم، گفتار سالم و کردار سالم را همیشه در نظر داشته باشیم؛ چون وقتی که اندیشه و یا تفکرات ما سالم باشد به صورت خودکار گفتار ما هم سالم خواهد شد و زمانی که گفتار ما سالم شود ما به طرف کردار سالم و یا عمل صالح و صلحآمیز هدایت خواهیم شد. در ضمن بایستی این نکته را نیز بدانیم که دانستنِ تنها، بدون اینکه دانستههای ما مورد استفاده عملی قرار بگیرند هیچ ارزشی ندارند. انسانهای زیادی یافت میشوند که دانستههای زیادی دارند، اشعار و مطالب زیادی از بزرگان را حفظ کردهاند، مکتبهای مختلفِ فرهنگی، دینی و عرفانی را به خوبی میشناسند، درباره هر مطلبی که بیان شود فوری خود را صاحبنظر میدانند؛ ولی متأسفانه حتی خودشان هم نمیتوانند از دانستههای خود استفاده کنند.
برای تبدیل یک آب آلوده و کثیف به یک آب سالم و زلال، فقط یک راه وجود دارد و آن هم تصفیه آب است؛؟برای تبدیل انسان بیتعادل به انسانی موجه و با تعادل نیز یک راه وجود دارد و آن هم تزکیه، پالایش و رفتن به سمت ارزشها است. برای خروج یا صعود از اضطراب، نگرانی، پریشانی، ناامیدی، بیماری و ... بایستی پلههایی را به مرور زمان طی کنیم. روان آدمی وقتی به ضدارزشها آلوده گردد بیقرار میشود؛ بنابراین باید از ضدارزشها بهطور کلی پرهیز نمود و آن مقدار از ضدارزشهایی را که در حال انجام آن هستیم از آنها برگشت نماییم که این همان مسئله توبه است؛ یعنی بازگشت، ممکن است گفته شود که ضدارزشها چه هستند؟ در مرحله نخست، هر کسی به درون خود برود و لحظهای فکر کند به درستی میداند که انجام چه عملی ارزشمند است و انجام چه عملی ضدارزش، در مرحله دوم ممکن است ضدارزشها در فرهنگهای مختلف کمی متفاوت باشند؛ مثلاً خوردن مشروبات الکلی که در بعضی جوامع عادی و در بعضی جوامع مشکلدار است یا لباس پوشیدن در یکسری فرهنگها یکجور و در دیگر فرهنگها جور دیگری است، بنابراین میتوان از قوانین فرهنگی، مدنی و دینی هر جامعه آنها را مشخص کرد. حال برای مثال چند ضدارزش را که تمام جهان، آنها را به رسمیت میشناسند نام میبریم؛ مثل دروغ گفتن، دزدی، رشوه دادن و رشوه گرفتن، پیمانشکنی، مصرف مواد مخدر، غیبت، شهادت دروغ دادن، به حریم دیگران تجاوز کردن، در کار دیگران تجسس کردن و ... که اینها مجموعهای از ضدارزشها میشوند. خودداری؛ گاهی اوقات برای انجام دادن کاری هر چه فکر میکنیم به نتیجه نمیرسیم به عبارت دیگر نمیدانیم انجام آن کار به نفع یا به ضرر ماست و یا انجام آن کار ارزشی است یا ضدارزش، در این شرایط عقل سالم حکم میکند که از انجام آن کار خودداری کنیم؛ مثل اینکه تشنه باشیم و لیوان آبی در مقابل ما روی میز قرار دارد که نمیدانیم آب سالم است یا آلوده، پس آن آب را نمیخوریم.
همه ما از دامان طبیعت بهوجود آمدهایم و طبیعت حکم مادر ما را دارد؛ بایستی از طبیعت یاد بگیریم که چگونه از سادهترین چیزها و از کمترین امکانات بیشترین استفاده را میکند؛ برای مثال از زمینی شور و آبی تلخ و کود حیوانات، زیباترین گلها و خوشمزهترین میوهها را بهوجود میآورد. بایستی فرا بگیریم که بتوانیم از حداقل امکانات بهترین شرایط زندگی را فراهم بنماییم و به گونهای برنامهریزی کنیم که به مرور زمان پایههای مالی زندگی خود را مستحکم نماییم البته ذکر این نکته ضروری است که قصد ما این نیست که همیشه تا آخر عمرمان افرادی گدا و مفلس باشیم، نه هرگز؛ چون فردی میتواند بخشنده باشد و به دیگران کمک کند که چیزی داشته باشد وگرنه انسان فقیر همیشه دستش جلوی دیگران دراز است که پول سیاهی کف دستش بگذارند و در آخر متوجه باشیم فرق زیادی است بین خسیس بودن و قناعت کردن. اگر به طبیعت بنگریم، درخواهیم یافت که طبیعت برای مهیا کردن تولیدات خودش همیشه نیاز به زمان دارد و با پشت سر گذاشتن فصول مختلف و تأمین مواد اولیه و مایحتاج آنها از جمله آب، خاک و درجه حرارتِ هوا انواع محصولات کشاورزی را فراهم مینماید.
صبر عبارت است از پشت سر گذاشتن و یا طی کردن و یا تحمل زمان همراه با تلاش و کوشش لازم، برای رسیدن به اهداف تعیین شده البته گاهی اوقات صبر، بسیار سخت و گاهی بسیار تلخ و طاقتفرسا میباشد؛ ولی نهایتاً یکی از مؤلفههای ضروری زندگی است که بایستی آن را فرا بگیریم؛ چون پس از صبر، نوبت پیروزی است و پایان شب سیاه، سفید است. با صبر کردن، زغالسنگ به الماس و سنگ به لعل تبدیل میشود. صبر کردن به معنای این نیست که ما زمان را بگذرانیم، صبر کردن باید همراه با تلاش، کوشش، تحمل فشار، سختی و مشکلات باشد؛ یعنی تحمل زمان و فشارهای زمان همراه با تلاش و کوشش نه اینکه ما زمان را تلف کنیم. آقای مهندس در این سیدی گفتند؛ گاهی انسان به خداوند ایمان دارد نشانهها را میبیند؛ ولی باز هم ته قلبش با خودش میگوید؛ شاید برای من این قضیه درست نشود. آقای مهندس به این موضوع اشاره کردهاند که من به قدرت مطلق یا خداوند باور و اعتقاد دارم و میدانم هر چه او بخواهد انجام میپذیرد. وقتی به خودم نگاه میکنم در باورم نمیگنجد که از چنین موجود تخریبشدهای چگونه میتوان موجودی ساعی و مصمم بهوجود آورد! این موضوع در مورد همه ما صادق است که کجا بودهایم و به کجا رسیدهایم؟ خیلی از افراد وارد پروسه درمان میشوند و باورشان نمیشود که به درمان میرسند؛ ولی وقتی صبر و تحمل را بهکار میگیرند به نتیجه میرسند. بعضی از بچهها درس میخوانند لیسانس، فوقلیسانس و یا دکترا میگیرند. گروهی تمام سرمایه خود را از دست میدهند؛ ولی دوباره با تلاش آن را بهدست میآورند.
وقتی انسان در شرایط سخت و بحرانی قرار میگیرد راه خروج برایش وجود دارد؛ گاهی اوقات در شرایط سخت و بحرانی میخواهیم میدان را خالی کنیم و فرار کنیم؛ ولی وقتی نگاه میکنیم میبینیم ذرهای پیشرفت کردهایم باید از آن خوشحال باشیم. زمانی که موفقیتی را بهدست میآوریم؛ حتی اگر بسیار اندک باشد باید ارزش آن را بدانیم. وقتی انسان در تاریکی قرار دارد مسئله مهم این است که رویش به چه سمتی باشد، اگر رو به تاریکی باشد به اعماق جهنم فرو میرود؛ ولی گاهی اوقات برمیگردد و رو به نور قرار میگیرد و ذرهذره از تاریکی فاصله میگیرد. همه اینها در مقام صبر و تحمل است مانند همان سنگی که لعل میشود. آقای مهندس در سیدی «صبر» میگویند؛ همه مریضیها از ناامیدی، عدم اعتقاد و توکل به خداوند است. استرس عمر را کوتاه و امیدواری عمر را زیاد میکند. استرس، ناامیدی، نگرش منفی به مسائل، انرژی انسان را میگیرد؛ ولی در مقابل امیدواری به انسان انرژی میدهد؛ حتی اگر امیدواری و مثبتنگری پوچ باشد. همه ما انسانها مسافر هستیم امکان دارد ده یا پنجاه سال دیگر نصف ما نباشیم مهم این است در این مقطع چطور زندگی کردهایم و عملکرد ما چگونه بوده است.
آقای مهندس به اهمیت ارزش دادن به موفقیتهای کوچک اشاره کردند؛ گفتند وقتی در مسئله DST بودم با نظم دادن به برنامه روزانه به خودم انرژی میدادم. ما با ارزش دادن به موفقیتهای کوچک میتوانیم از درون انرژی کسب کنیم، اگر برای موفقیتهای خود ارزش قائل شویم انرژی میگیریم در غیر این صورت انرژی را از دست میدهیم. ایشان اشاره داشتند که اگر من از این موفقیتهای کوچک استفاده و آنها را بزرگ نمیکردم، هرگز نمیتوانستم پیشرفت کنم و به بقیه اهداف خود برسم. زمانی که اوضاع نامناسب است نباید عقبنشینی کنیم ما باید مشکلات و گرفتاریها را به رسمیت بشناسیم و بدانیم که همیشه وجود دارند اگر نیروهای تخریبی و بازدارنده نباشند زندگی بهوجود نمیآمد، زندگی در پرتو خیر و شر پدید میآید. آقای مهندس در مورد اهمیت حضورشان هنگام مشکلات اشاره کردند و گفتند؛ در شرایط سختی که برای کنگره بهوجود آمد، میدان را خالی نکرده و عقبنشینی نکردم. یکی از دلایل موفقیت کنگره۶۰ این بوده که تنها روی یک هدف تمرکز کردهایم آن هم مطالعات، مهار، درمان، آموزش و پیشگیری از اعتیاد بوده و کارهایی که ما را از هدف اصلی خود دور میکند انجام ندادهایم، به همین دلیل کنگره۶۰ در مسیر خود در حال حرکت است.
افرادی که در اداره آگاهی نیروی انتظامی در قسمت تجسس برای پیدا کردن سارقان و جنایتکاران تجسس میکنند و همینطور قضاتی که به امر قضاوت میپردازند، هم آنها کارشان کاملاً مشروع، قانونی و انسانی است و برای انجام خدمت خود حقوق یا دستمزد و مزایای شغلی دریافت میکنند و مورد احترام جامعه هم میباشند؛ ولی بعضی از افراد مثل یک فضولباشی و بدون حقوق و دستمزد، در امور شخصی دیگران به جاسوسی و تجسس میپردازند و گاهی هم اسم آن را کار خیر یا کار ثواب و یا کنجکاوی میگذارند و همیشه پس از فضولی و یا تجسس و کسب اطلاعات ناقص و غلط، بر کرسی قضاوت جلوس میفرمایند و پس از آن با اشد مجازات حکم صادر میکنند و خودشان هم نقش اداره اجرای احکام را بر عهده میگیرند و زیر دیوار خراب و پوسیده و شکسته غیبت تکیه میدهند و مانند یک بنگاه خبر پراکنی در همه جا پشت سر این و آن به سخنپراکنی میپردازند و در آخر امر هم، یک روز که در حال نطق هستند همین دیوار روی سرشان خراب میشود، آنوقت به دنبال مقصر میگردند، در حالیکه نمیدانند و باور ندارند که مقصر اصلی، جهل و نادانی خودشان است. انسان موجودی است که از ابتدا گویی قاضی به دنیا آمد و مرتب در حال قضاوت کردن است. ما هر روز صبح که بیدار میشویم، مرتب در حال قضاوت هستیم که آیا این کار را انجام بدهم یا نه، به این مکان بروم یا نه و هزاران قضاوت دیگر که انجام میدهیم. هر کدام از راهها چه تقوا و چه فجور ممکن است هزاران شاخه شوند. در اینجا بود که خداوند یک عملیات شعبدهبازی انجام داد که برای یافتن گنج باید جستوجو کنید، در زمان حرکت یک راه مانند گلستان و دیگری مانند کویر و خارستان است، زمانی که وارد گلستان میشوید در نهایت سر از جهنم در میآورید؛ اما زمانی که وارد کویر میشوید از بهشت و گلستان سر در میآورید، به این معنا که راه آسان به سختی و راه سخت به آسانی منتهی میشود.
وقتی به کائنات و به آفرینش نگاه میکنیم بخش زیادی از جهان ما، جهان غیر قابل رویت است، ۳٪ گردوغبار، ۱٪ ستارهها و کهکشانها و ۲۶٪ ماده تاریک است که عامل بهوجود آمدن جهان هستند. در مورد انسان هم همینطور است، صور پنهان و صور آشکار کاملاً در مسئله غیبت کردن وجود دارد. یکسری از فضاها وجود دارد که آن فضاها، حاوی مقادیری از انرژی حیاتی هستند که ما آنها را نمیبینیم. در غیبت کردن پیوندها قطع میشوند و در صور پنهان اتفاقات بدی میافتد و روابط عاطفی از بین میروند و در بدگویی کردن، ذوق و شوق انسانها نسبت به یکدیگر از بين میرود و اینکه همه کارها در اثر ذوق و شوق اتفاق میافتد و باید این مسئله را همواره در نظر داشته باشیم. انسانها به دانشی میرسند، سعی میکنند که مسائل را ساده بیان کنند ما اگر به دانش رسیده باشیم، از بدگویی فاصله میگیریم چرا که غیبت کردن عدم شناخت ما نسبت به مسائل میباشد. مسیر زندگی مسیری است پر پیچ و خم با فراز و نشیبهای غیر قابل پیشبینی است، بنابراین یکی از نکاتی که میتواند تا حدودی این مسیر را هموار نماید، پسانداز کردن است و این پسانداز میتواند پسانداز مادی و یا معنوی باشد. اصولاً به نظر میرسد که پسانداز کردن فقط مربوط به انسانهایی است که وضع مالی خوبی ندارند، آنهایی که ثروتمند هستند شاید نیازی به پسانداز کردن نداشته باشند؛ ولی اگر کمی تفکر کنیم، خواهیم دید که پسانداز برای تمامی انسانها یک ضرورت است در نهایت پسانداز کردن خود حکمت و معجزهای دارد که تا به آن دست نیابیم متوجه قدرت و برکت آن نخواهیم شد، بایستی آن را حس کنیم و به فرزندانمان نیز بیاموزیم. ما باید با مدیریت درست پسانداز کنیم، با تفکر و قناعت و ایدههای مناسب از مخارج زیاد جلوگیری کنیم، انسان با هر درآمدی که دارد باید پسانداز داشته باشد، ما باید اندکی از لذتهای زندگی جلوگیری کنیم تا بتوانیم توانمند شویم. هر کسی پسانداز نداشته باشد به فرمان عقل نمیرسد. ما در کنگره یاد گرفتهایم که پول موضوعی مهم در زندگی است و باید برای بهدست آوردن آن در مسیر درست تلاش کرد. مسیر زندگی مسیری است پر از فراز و نشیب که پسانداز میتواند قسمتی از آن مسیر را هموار کند.
شایسته است که ما در تمامی مراحل مختلف زندگی، با تفکر، تلاش و کوشش حرکت کنیم و همواره به قدرت مطلق توکل کنیم و او را وکیل خود گردانیم، همیشه و در هر شرایط نظر به هدایت و حمایت او داشته باشیم و با قلب، زبان و عمل، نسبت به آنچه از طرف او برای ما تقدیر میشود رضایت داشته باشیم. حال اگر از این دو مرحله؛ یعنی توکل و رضا عبور کنیم، میتوانیم وارد مرحله تسلیم محض در مقابل قدرت مطلق گردیم، البته در مقام رضا هر چه قدرت مطلق مقرر فرماید، اگر موافق خواستههای ما باشد، اکثراً راضی و خشنود میشویم؛ اما در مقام تسلیم، ما را خواستهای نیست جز خواسته قدرت مطلق، نه موافقتی داریم و نه مخالفتی.
منابع مقاله: کتاب عشق؛ چهارده وادی برای رسیدن به خود
سیدی: وادی پنجم؛ صبر؛ پسانداز؛ تسلیم؛ قضاوت و جهالت؛ جهان ذهن
سخنان دیدهبان محترم آقای خدامی
نویسنده مقاله: همسفر نجمه رهجوی راهنما همسفر نرگس (لژیون هفتم)
رابط خبری: همسفر اشرف رهجوی راهنما همسفر نرگس (لژیون هفتم)
عکاس: همسفر سحر رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم)
ویرایش: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر سلیمه (لژیون چهارم) دبیر اول سایت
ارسال: همسفر توران رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی گنجعلیخان
- تعداد بازدید از این مطلب :
112