پنجمین جلسه از چهل و دومین کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره 60، شعبه نیما یوشیج بهشهر، به استادی مسافرعلی رضا، نگهبانی همسفر مهدی و دبیری همسفر نور محمد با دستور جلسه وادی پنجم و تاثیر آن روی من در روز یکشنبه مورخ 29 تیر 1404 ساعت 17 آغاز به کارکرد
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان علی رضا هستم یک مسافر. بهنوبه خودم سلام عرض میکنم خدمت مسافرین عزیز، تقدیر و تشکر میکنم از جناب مهندس و خانواده گلشان که این بستر را فراهم کردند تا من مسافربا آمدن به این مکان نجات پیدا کنم واینکه ما فهمیدیم زندگی، آداب و فهم و شعور در زندگی چیست. وقتی به مصرف مواد فکر میکنم، اگر یک مقدار خجالتآور نباشد حاضرم این صندلی را ببوسم چه زمانی که میآیم و چه زمانی که می خواهم ازکنگره بروم، به خاطر نجاتی که برای من محقق شد. از آقا ابوذر تشکر میکنم از زمانی که بر روی این صندلی نشستم به من آموزش دادند و کمک شایانی داشتند تا به رهایی ناب برسم. کمک می کنند چیزهایی یاد بگیریم که برای آینده به کارمان بیاید. امیدوارم قدر راهنمای خود و این صندلی را بدانیم.
من در زمان مصرفم دو فرزندم را فقط به خاطر مصرف مواد مخدر از دست دادم. دو تا دختر. یک دخترم را به خاطر مصرف زیاد مواد مخدر از دست دادم بهقدری مصرفم بالابود که هوش و حواسی نداشتم، قرار بود بروم دنبال دخترم، نرفتم و متأسفانه در سانحه تصادف از دستش دادم. دومی هم دو سال پیش بازهم مصرف سوء مواد مخدر طی یک اتفاقی آب جوش ریخت روی دخترم و از دستش دادم و فوت شد.

دوستان، مواد مخدر نهتنها خانهمان سوز بلکه دنیا سوز است. قدر راهنمای خود را بدانید. خداوند مهندس را حفظ کند که این بستر را فراهم کردند. از راهنماهای سابقم آقا مسعود و الله قلی هم تشکر میکنم که از این عزیزان آموزشهای بسیاری گرفتم عذر میخواهم که دیر تشکر کردم کمی استرس داشتم فراموش کردم. قدر این عزیزان را بدانید. وقتی به کارگاه میآیید نروید سر گوشی، هر نکته و گفتاری که استاد جلسه بیان میدارد بند به بند آموزش است و برای ما کاربردی خواهد بود. یک روز میآییم پنج روی نمیآییم در کارگاه شرکت نمیکنیم. راهنما از کار وزندگی خود میزند تا من و شما به رهایی برسیم
وادی پنجم به ما میگوید زندگی را قشنگ ببین و دریافت کن. شل نگیر، وقتی خودت را شناختی نرو دزدی نکن رشوه نگیر و دروغ نزن، دستکج نداشته باش. اگر چیزی از خدا میخواهی خداوند هم از تو انتظار دارد. وقتی از خداوند میخواهی کهای کاش پدرم به کشور خارجی مثل ایتالیا میرفت، چرا ایران به دنیا آمدم. خب شما برای پدرت در این سن که هستی چه چیز را رقم زدی. تو که سی سال سن داری برای پدرت چهکاری کردی. خودت هستی که میتوانی به کارهایت برسی نه کسی دیگر.
پس اگر جایی خداوند به تو چیزی را نمیدهد بدون شک بهتر از تو میداند. هر چه بگویم کم گفتم. یکشبی در اثر مصرف زیاد مواد مخدر زیر یک درخت افتادیم و دراز کشیدیم و فکر میکردیم در جنگل هستیم. مواد زن و فرزند را از شخص میگیرد. من که اینجا هستم یکزمانی ادوات سنگین کشاورزی داشتم، حتی گلهدار بودم. همهچیزم را مواد برد. شوخی نگیرید این مواد را و قدر کنگره را بدانید. کسانی که زحمت میکشند باید قدردان آنها باشیم. از اینکه به حرف های من گوش کردید تشکر میکنم
تایپ و ویراستاری: مسافر محمد جواد لژیون هشتم
عکس و بارگذاری: مسافر مقداد لژیون پانزدهم
- تعداد بازدید از این مطلب :
148