فکر و تفکر به تنهایی حلال مشکلات نیست؛ برای رسیدن به محصول و نتیجه باید حرکت کرد.
در خدمت مرزبان همسفر مریم هستیم و گفتگویی با ایشان انجام دادیم که توجه شما را به آن جلب میکنیم.
همسفر مریم و مسافرشان سعید با تخریب ۱۵ سال آنتیایکس مصرفی شیره، متادون و شربت تریاک وارد کنگره شدند. به مدت ۱۲ ماه و ۲۱ روز با متد DST با دارو اپیوم به راهنمایی مسافر علی و همسفر نیره سفر کردند. به لطف خدا ۱۶ ماه و ۱۸ روز است که آزاد و رها هستند. در مدت زمانی که فرصت حضور در این مکان مقدس و امن را داشتهاند فرصتی داده شده تا در قسمتهایی چون دبیر جلسه، رابط خبری سایت، لژیون سردار و در حال حاضر هم در جایگاه مرزبان در حال خدمت و آموزش هستند.
لطفاً بفرمایید وادی پنجم چه درسی برای شما داشته است؟
در وادی پنجم دو موضوع که کاملاً درک کردم و با تمام وجودم آن را تجربه کردم صبر و تسلیم بود. صبوری کردن ابتدا برایم سخت بود؛ وقتی به معنای واقعی تصمیم گرفتم صبور باشم و تمام تلاشم را بکنم تا مسافرم به رهایی برسد. تسلیمی که برایم اتفاق افتاد این بود زمانی که مسافرم برای بار دوم سفر میکرد و نتوانست سفرش را به اتمام برساند، من تسلیم شدن را آموختم و رهایی واقعی در من اتفاق افتاد. شاید گاهی اوقات من بودم که نمیگذاشتم مسافرم سفر کند و هر بار بیشتر به عمق تاریکی او را هدایت میکردم. تصمیم گرفتم که اول خودم را رها کنم، رهایی از قضاوتها، از تجسسها، از ضد ارزشها تا بتوانم بیشتر و بهتر به مسافرم کمک کنم.
.jpeg)
آیا به نظر شما صبر کردن و تحمل کردن یک معنا دارند؟ لطفاً معنا و مفهوم این دو را برایمان کمی بشکافید؟
خیر کاملاً متفاوت است؛ البته از زمانی که وارد کنگره شدم و آموزش گرفتم این موضوع را به خوبی درک کردم. تحمل کردن کاری بسیار سخت وطاقتفرسا است، بهتر است اینطور بیان کنم تحمل کردن یعنی انسانها یک ظرفیت و یک گنجایشی دارند که در تحمل کردن ممکن است یک جایی به بعد ظرفمان پر شود و در آخر لبریز شود. در صبر کردن نه تنها ظرف وجودیام را بزرگتر میکنم؛ بلکه به نهایت آرامش هم میرسم.
چه چیزی باعث شد که شما مدتی با این که مسافرتان در کنگره حضور نداشت در کنگره بمانید و امید داشته باشید؟ آیا آن روز تصور میکردید که روزی به این جایگاه برسید؟
بله من همیشه یک نور امیدی در دلم داشتم و خدا را شاکرم که یک ایمان قوی به آقای مهندس، به سیستم کنگره۶۰ و به راهنمایم داشتم، زمانی که حتی هنوز مسافرم درمان نشده بود من خواستههای درونی خودم را قویتر میکردم، یاد گرفته بودم که اگر دنیای درونم آرام شود دنیای بیرون هم برایم آرام خواهد شد. در جهان ذهنم زیباییها را ترسیم میکردم با اینکه یک مسافر حال خراب در خانه داشتم تمام تلاش خودم را میکردم و مرزبان و راهنما شدن را برای خودم و مسافرم در الویت خواستههایم قرار داده بودم که خدا را شاکرم هر دو خواسته یکجا هم برای من و هم برای مسافرم محقق شد و اکنون هر دو کنار هم در جایگاه مرزبانی خدمت میکنیم. همیشه آینده را روشن میدیدم، مطمئن بودم مسافرم درمان خواهد شد؛ چون روش درمان روش بدون نقصی بود.
به نظر شما ذهن من و افکار من در بالا رفتن یا حتی پایین آمدن از نردبان زندگی چهقدر تأثیرگذار است؟
همه چیز ابتدا در جهان ذهن و افکار من خلق میشود، به هر چیزی که فکر کنم به آن انرژی میدهم و میتوانم به موضوعات مثبت که باعث سازندگی و موفقیت و رسیدن به هدف من باشد فکر کنم، میتوانم به بیماریها یا مشکلاتی که باعث ناامیدی من میشود فکر کنم و قطعاً همان را جذب میکنم. کائنات به افکار و احساسات ما جواب خواهند داد، ما باید مثبتاندیش باشیم و مثبت اندیشی حتی روی سلامت من تأثیر دارد. برای رسیدن به آرامش درونی باید پلههایی را که در وادی پنجم نام برده میشود را اجرا کنیم تا به یک آرامش نسبی برسیم.
(1).jpeg)
آقای مهندس در وادی چهاردهم در مورد نوع نگاه فرمودند که نوع نگاه من میتواند چهقدر در تصمیمگیری من یا برداشت من از یک موضوع یا یک مسئله تأثیر داشته باشد، لطفاً شما هم نظر خودتان را در مورد این مسئله توضیح دهید؟
یک نفر ممکن است از یک دریچه کلید موضوعات و مسائلش را ببیند یا زاویه ۳۰ درجه، یک نفر هم میتواند از یک پنجره با زاویه ۹۰ درجه یا بیشتر ببیند، این محدودیتی است که در انسان وجود دارد. این طرز نگاه انسانهاست که سرنوشتشان را میسازد. درمان در کنگره با جهانبینی اتفاق افتاد؛ یعنی نوع نگاه شخص مصرفکننده؛ حتی دیدگاهش افیونی شده و باید دیدگاه او تغییر کند تا به درمان برسد.
لطفاً بفرمایید پیام «لنگر کشتی را بکشید» چه پیامی برای شما در زندگی داشته است؟
بسیار پیام ارزشمندی است از استاد سردار، درسی که برای من داشت اینکه انسان نیروهای درونی بسیار عظیمی در خودش دارد و میتواند با کمک گرفتن از نیروهای درون خود از گیر طوفانها نجات پیدا کند و از نیروهای خودش کمک بگیرد. انسان باید حرکت کند و جایگاه خودش را تغییر دهد. گاهی انسان میخواهد حرکت کند؛ اما طوفان نمیگذارد، طوفان همان ناامیدیها و افکار منفی هستند که نمیگذارند او حرکت کند. با امید و افکار مثبت میتوان از طوفانها و سدها عبور کرد.
سخنی در پایان لطفا برای ما به یادگار بگذارید؟
انسان با امید زنده است؛ پس باید امیدوار بود که پایان شب سیه سفید است و به گفته استاد امین باید ناامیدی را بر خود حرام کنیم. فکر کردن به گذشته و آینده مانع از لذت بردن و انجام درست کارها میشود و باید گذشته را رها کرد و بر روی کارهایی که میتوانیم در حال حاضر انجام دهیم تمرکز کنیم.
اگر بر تو ببندد همه رهها و گذرها
ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند
«از مرزبان همسفر مریم تشکر میکنم که وقت باارزش خودشان را در اختیار ما گذاشتند تا ما هم از تجربیات و آموزشهای نابشان استفاده کنیم.»
مصاحبهکننده: همسفر پریسا رهجوی راهنما همسفر سمیرا (لژیون سوم)
عکاس: همسفر بتول رهجوی راهنما همسفر نازنین (لژیون یازدهم)
ارسال: همسفر مهدیه رهجوی راهنما همسفر سمیرا (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی رودهن
- تعداد بازدید از این مطلب :
310