English Version
This Site Is Available In English

کوچک‌ترین عمل از بزرگ‌ترین فکر بی‌ثمر، موثرتر است

کوچک‌ترین عمل از بزرگ‌ترین فکر بی‌ثمر، موثرتر است

بعضی وادی‌ها مثل سکوت شب‌اند، آرام اما پر از صدا. وادی پنجم برای من همان لحظه‌ای‌ است که فهمیدم نشستن و فکر کردن به تنهایی کافی نیست. فهمیدم باید حرکت کنم وگرنه هزار سال تفکر، یک قدم مرا جلو نمی‌برد. تا دیروز فقط به دنبال مقصر می‌گشتم، اما امروز به دنبال راه می‌گردم. وادی پنجم به من یاد داد که تفکر فقط نقشه است، اگر در اتاقم بنشینم و نقشه را ساعت‌ها نگاه کنم به مقصد نمی‌رسم باید حرکت کنم آرام اما پیوسته. در این وادی فهمیدم حتی کوچک‌ترین عمل از بزرگ‌ترین فکر بی‌ثمر، مؤثرتر است حتی بهترین فکر اگر در آن عمل نباشد مثل دانه‌ در مشت است؛ نه رشد می‌کند نه بار می‌دهد. فهمیدم که رسیدن فقط سهم کسانی‌ است که دلشان را به دریا می‌زنند با ترس، با تردید اما با ایمان. وادی پنجم برایم یک در بود به سوی جهان تازه‌ که در آن من، خودم را می‌سازم نه با خیال، بلکه با گام‌های واقعی در گذشته فکر می‌کردم. اگر دلایل را ریشه‌یابی کنم آرام می‌گیرم. اما وادی پنجم آمد و آرام در گوشم گفت: در جهان ما، تفکر قدرت مطلق حل نیست، بلکه توأم با رفتن و رسیدن، آن را کامل می‌نماید. وادی پنجم مرا از ذهن به حرکت رساند. مرا از صندلی پوسیده‌ چرا؟ بلند کرد و به جاده‌ چگونه؟ رساند. فهمیدم که فهمیدن، فقط آغاز است و درک کردن، فقط چراغ راه است، اما رفتن است که مرا نجات می‌دهد. پس باید خانه‌ ویران روحم را آجر به آجر بازسازی کنم، نه با شعار نه با انتظار از دیگران بلکه با عمل با صبر با پذیرش با تغییرهای کوچک اما مداوم و چه آرامشی دارد.

این نوع حرکت آرامشی که از درون می‌روید از جایی که تصمیم گرفته‌ای دیگر همان آدم سابق نباشی هر تغییر و هر نجاتی از لحظه‌ای آغاز می‌شود که حرکت کنی حتی اگر لرزان حتی اگر شکسته اما با نیت درست با هدف روشن و با تکیه بر نیرویی که اگر بخواهی همیشه در کنارت هست و یادم باشد که ایستادن سقوطی خاموش است. وادی پنجم، نقطه‌ تولد است که تلاش می‌کنم در آن از فکر به عمل برسم از تماشا به تجربه از سوال به جست‌وجو، از انفعال به ساختن و این همان راهی‌ است که من را به رهایی خواهد رساند قدم‌‌به‌‌قدم با قلبی پر از امید و دستی در دستان خداوند و باید به‌ جای غصه خوردن صبر کنم، به‌ جای ولخرجی پس‌انداز کنم به‌ جای خواستن بی‌حد قناعت کنم و به‌ جای سقوط در لذت‌های آنی، خودداری پیشه کنم و در مسیر نور حرکت کنم و یاد بگیرم که وقتی غیبت می‌کنم فرصت شناخت واقعی افراد را از خودم می‌گیرم. وقتی تجسس می‌کنم به حریم دیگران وارد می‌شوم و آرامش را از خودم می‌دزدم و وقتی قضاوت می‌کنم، بدون این که مسیر زندگی کسی را رفته باشم درباره‌اش حکم صادر می‌کنم و درک کردم توکل یعنی حرکت کنم و مطمئن باشم که همیشه در پناه خداوند هستم و رضا یعنی آرام باشم، در برابر چیزی که نمی‌توانم تغییر دهم و اما تسلیم سخت‌ترین همه بود، چون باید از من ذهنی‌ام پایین بیایم و بپذیرم که راه من همیشه بهترین راه نیست و چه سخت است. آغاز راه وقتی به زیاده‌خواهی عادت کرده باشی وقتی دنیا را با مصرف بیشتر با فرار با توجیه ساخته باشی. و درآخر وادی پنجم به من نشان داد که ساختن خود با گام‌های ساده آغاز می‌شود و من برخاسته‌ام نه با قدرت که با ایمان نه با شتاب که با استمرار و این معجزه‌ وادی پنجم است. تشکر می‌کنم از راهنمای خوبم همسفر سارا که به من فرصت دادند با نوشتن در مورد وادی پنجم گره‌های درونی خودم را بشناسم و درصدد اصلاح قدم بردارم و ممنونم از جناب آقای مهندس که به ساده‌ترین شکل مسیر تکامل و آسایش و آرامش را برای مسافران و همسفران مهیا کردند.


نویسنده مطلب: همسفر ساناز رهجوی راهنما همسفر سارا (لژیون سوم)
رابط خبری:همسفر مهدیه رهجوی راهنما همسفر سارا (لژیون سوم)
عکاس: راهنمای تغذیه سالم همسفر مهدیه
ویرایش و ارسال: همسفر مینا رهجوی راهنما همسفر بتول (لژیون دوم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی رازی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .