سلام دوستان رقیه هستم همسفر:
دستور جلسه: 《 وادی پنجم 》
در وادی پنجم متوجه شدم که انسان موجودی عظیم است، که درون خود گنجی بزرگ دارد، و به عبارتی درون خود جهان اکبر را نهفته دارد و هر فردی که به این گنجینه دسترسی پیدا کند، آرامش، سلامت و نیروهایی را تجربه خواهد نمود که هر لحظه خودش متعجّب خواهد شد. برای این کار، انسان، ابتدا باید جهان ذهن خود را سر و سامان بخشد و خواستههای معقول را از نامعقول تشخیص دهد، زیرا جهان ذهنی مقدمه برنامهریزی و یا تمرینی برای چگونه زیستن و عمل کردن است که با تفکّر صحیح در وادیهای ۱ تا ۴ به درک آن رسیدهایم،
اما با حلواحلوا گفتن دهان شیرین نمیشود، بلکه باید پای در راه بگذاریم و اولین قدم را برداریم. راهی که در مسیر آن آرامش و سلامتی را به دست میآوریم و رسیدن به خواسته و هدف را به ارمغان خواهد آورد؛ نامش تزکیه و پالایش است؛ یعنی دوری از ضِدارزشها و حرکت به سمت ارزشها.
این مسیر ۷ پله دارد؛
پلّه اول: بازگشت از ضدارزشها یا توبه؛ در این پلّه نه تنها از ما میخواهد که کار نادرست خود را انجام ندهیم بلکه میخواهد راضی به توقف در آن نقطه، نیز نباشیم و راه اشتباهی را که رفتهایم، باز گردیم و مسئولیت و سختی آن را پذیرا باشیم.
پلّه دوم، خودداری؛ هرگاه در مسیر تشخیص ندادیم که کاری به نفع ما است یا به ضرر ما، یا به عبارتی ارزش است یا ضد ارزش، آن کار را نباید انجام دهیم.
پله سوم، قناعت: به معنی خسیس بودن و گدا صفتی نیست، بلکه هنرمند بودن و خلّاق بودن را نشان میدهد یعنی منتظر نباش که همه چیز مهیّا باشد، تا تو بتوانی حرکت کنی، بلکه باید آموخت که از کمترین امکانات بهترین استفاده را داشته باشیم، (این پلّه انسان را سپاسگزار و قدردانِ داشتهها، خواهد نمود)
پله چهارم، صبر: تنها به معنی منتظر ماندن و تحمّل کردن نیست، بلکه به معنی تلاش و کوشش، همراه پشت سَر گذاشتن زمان است، تعبیر صبر برای بعضیها تلخ و بسیار سخت است، امّا آگاهی داشتن به اینکه این پارامتر در زندگی ضروری و اجتناب ناپذیر است، آن را آسان میکند و فراگرفتن صبر حقیقی و امیدواری، آن را شیرینتر خواهد نمود.
پلّه پنجم، تجسس، قضاوت، غیبت: کاری که انسانهای جاهل و غافل از خویش انجام میدهند، زیرا انسان بیدار، وقت و انرژی خود را صرف جستجوی خود و ساختن خودش میکند، چون میداند که همه چیز در درون او است نه در بیرون.
پلّه ششم، پسانداز: تا زمانی که انسان، در جهان مادّی زندگی میکند، نیاز به ماده یا بهتر بگویم؛ نیاز به پول دارد، فردی که در زندگی دغدغه نیازهای اساسی او را مشغول میکند، چگونه میتواند به خود، هدف و آرزوهای خود فکر کند؟! پسانداز، حکمت و معجزهای در خود نهفته دارد که باید آن را حس کنیم و به فرزندان خود بیاموزیم.
پلّه هفتم، توکل، رضا، تسلیم: توکّل یعنی هنگامی که در حال تلاش، کوشش و حرکت هستیم همیشه نظر به هدایت و حمایت قدرت مطلق داشته باشیم و او را وکیل خود قرار دهیم، رضا؛ یعنی همیشه در تقدیری که خداوند، برای ما رقم زده است، با قلب، زبان و عمل رضایت داشته باشیم، تسلیم یعنی؛ هرچه قدرت مطلق مقرّر فرماید؛ چه موافق خواسته ما باشد، چه مخالف خواسته ما ، نه موافقتی داریم و نه مخالفتی؛ به عبارتی به این نتیجه میرسیم که خوب و بدی وجود ندارد، بلکه هرچه مقرر شده لازم بوده است و برای ما بهترین است.
بهطوری کلی وادی پنجم از ما می خواهد که ساختارهای فکري را به عملیاتی نزدیک کنیم تا از دانایی به دانایی موثر برسیم.
سلام دوستان معصومه هستم همسفر:
دستور جلسه:《 وادی پنجم 》
( در جهان ما تفکّر قدرت مطلق حل نیست بلکه توأم با رفتن و رسیدن، آن را کامل می نماید)
از وادی اوّل تا وادی چهارم، در مورد تفکّرات انسان سخن میگوید؛ و تفکّر درست و غلط را برای من مشخص کرده است که باید به چیزی فکر کنم و از تفکّر در مورد چیزهایی که حالم را خراب میکند دوری کنم. تفکّر خود را در مسیر ساختن و در جهت مثبت هدایت کنم تا مرا در مسیر الهی و صراط مستقیم قرار دهد. وادی پنجم به من می گوید؛ آنچه را که تاکنون در ذهن داشتهای، باید به عمل تبدیل کنی، تا اثرات آن را در زندگی خود مشاهده کنی، تا زمانی که هدف خود را، در ذهن به تنهایی تجسم کنم و در جهت آن حرکت و عمل نکنم، هیچگاه به مقصد نخواهم رسید، ولی هرگاه قدم برداشته و در جهت آن حرکت کنم، شروع مسیر را آغاز کرده و دیر یا زود به مقصد خواهم رسید. در واقع برای من، وادی پنجم شاه کلید وادیها است و به نوعی اتمام حجّت برای من است. در این وادی آقای مهندس؛ هفت پلّه برای من بیان کردهاند که اوّلین پلّه برگشت از ضدارزشهایی است که سالها درگیر آنها بودهام و شاید، حتّی آنها را ضدّ ارزش نمیدانستم، امّا اینکه من در آرامش نبودم و تخریبهای ضدارزشها، در جسم و روان من بودهاند، باید از همه آنها با تکرار و تمرین فاصله بگیرم. پلّه خودداری که من را از انجام و گفتن هر سخن که نمیدانم ارزشی است یا ضدارزشی باز میدارد. قناعت و صبر، تجسس و قضاوت، پس انداز،توکل و رضایت و تسلیم که انجام هر یک از این پلّهها برای رسیدن به آسایش و آرامش لازم و ضروری میباشد اما نیاز به زمان و تکرار آنها در طول مسیر را دارد، و در نهایت، مقصود، رسیدن به صلح و آرامش است.
امیدوارم در این مسیر مستقیم بتوانم آنچه را که به زیبایی در ذهن تجسم میکنم را از قوه به فعل در آورم.
سلام دوستان اعظم هستم همسفر:
در جهان ما تفکّر، قدرت مطلق حل نیست، بلکه توأم با رفتن و رسیدن، آن را کامل میکند. این وادی از اهمیت بالایی برخوردار است، چون از اینجا به بعد ما تازه وارد مرحله عمل میشویم. چهار وادی اوّل بیشتر درباره تفکّر، مسئولیتپذیری، شناخت نیروهای درونی و پیدا کردن راه بود؛ ولی حالا قرار است آن فکرها را به عمل تبدیل کنیم؛ یعنی فقط فکر کردن، کافی نیست. حتّی اگر بهترین نقشه دنیا را هم بکشی، اگر قدم اوّل را بَرنداری، آن نقشه هیچ کمکی نمیکند. وقتی به دریا نگاه میکنی، فقط سطح آب و موجها را میبینی، یا وقتی شب به آسمان نگاه میکنی، فقط ستارهها را میبینی؛ اما اگر بتوانی نفوذ کنی، میفهمی که درون آنها، دنیایی عظیمتر از چیزی هست که دیده میشود. انسان هم همین طور است؛
در ظاهر ممکن است بدن معمولی باشد؛ امّا در درون، جهانی عظیم وجود دارد، پر از تفکّر، احساس، توانایی و قدرتهایی که اگر کشف شود، بسیار شگفتانگیزه خواهد بود. در وجود یک انسان چند جهان وجود دارد؛
در همین زندگی زمینی، انسان در چند "جهان" زندگی میکند: جهان اول، جهان خاکی: همین دنیای فیزیکی که در آن زندگی میکنیم. جهان دوم، جهان خواب: دنیایی که شبها در عالم خواب وارد میشویم.
جهان سوم، جهان ذهنی: که مهمترین بخش وادی پنجم میباشد، جایی که همه تصمیمگیریها و برنامهریزیها در آن اتّفاق میافتد. جهان ذهنی؛ ذهن انسان، مثل یک اُتاق فرمان است، هر کاری را که بخواهی انجام دهی، اوّل در ذهن ساخته و پرداخته میشود.مثلاً برای خرید یک ساندویچ؛ اوّل در ذهن فکر میکنی، چه غذایی میخواهی بخوری؟ بعد فکر ساندویچ به ذهن خطور میکند، دوم اینکه از کجا بخرم؟ پول خرید ساندویچ دارم یا ندارم؟ اگر فکر کردی که پول نداری، برنامه خرید ساندویچ منتفی میشود و بعد ذهن میرود دنبال یک فکر و یک غذایی دیگر. پس ذهن ساختار اولیه عمل است. امّا تا وقتی فقط فکر کنی و اوّلین قدم را برنداری، هیچ اتفاقی نمیافتد. به قول قدیمیها؛ "با حلواحلوا گفتن، دهن شیرین نمیشود!" حالا چکار کنیم که یک فکر درست و بجا داشته باشیم؛ تمرین برای اجرای افکار درست! یعنی آن فکرهایی که منطقی هستن را جامعه عمل بپوشانیم. باید یاد بگیریم از فکر، عبور کنیم و وارد عمل شویم.
سلام دوستان زینب هستم همسفر:
وادی پنجم آغاز فصل تازهای است؛ جایی که دانستهها دیگر کافی نیستند و زمان آن فرا رسیده که آستین عمل را بالا بزنیم، تا پیش از این، ذهن درگیر، با سؤالهایی درباره هستی، انسان، تقدیر و سرنوشت بود، و اکنون زمان آن رسیده که افکار و اندیشهها در قالب حرکت شکل بگیرند. تفکّر، بدون حرکت مانند بذری است که هرگز در خاک کاشته نشده است، این وادی میخواهد بگوید فقط اندیشیدن نجاتبخش نیست؛ آنچه انسانها را نجات میدهد، عملی است که از دل اندیشه برخواسته باشد. در دل این وادی، دعوتی روشن برای فاصله گرفتن از ضد ارزشها وجود دارد، ضد ارزشها همان رفتارهایی هستند که ما آگاهانه انجام میدادیم و همین رفتارها، زندگی ما را به نابودی کشاندند. بازگشت از این مسیرِ آلوده، نخستین گام ساختن انسان جدید است،نه از سر هیجان، بلکه از روی آگاهی باید تصمیمگرفت. باید انتخاب کرد که دیگر دروغ نگوییم، قضاوت نکنیم، تهمت نزنیم و کینه نداشته باشیم. آغاز این سفر به سمت روشنایی است، اما عبور از تاریکی فقط با پرهیز کافی نیست؛ باید ساخت، باید آوارها را کنار زد و بنایی نو برپا کرد؛ نظم، آراستگی، مسئولیتپذیری، قناعت، بخشش، صبر و خدمت مصالح این بنای نو هستند. نظمی که ابتدا باید در فکر و سپس در رفتار شکل بگیرد. هر کسی که زمان را بشناسد، از بینظمی نجات پیدا میکند. زندگی منظم، ذهن را آرام میکند و انرژیها را سامان میبخشد، آراستگی فقط ظاهر تمیز نیست، بلکه آرامش درونی است که به چهره و رفتار هم سرایت میکند. کسی که اندیشهاش شفاف و روحش پاک باشد، ناخودآگاه در ظاهر نیز آراسته میشود. وادی پنجم میخواهد بگوید؛ درونی زیبا بساز تا بیرون هم نورانی شود. در این وادی از صبر زیاد گفته میشود. صبری که همراه با تلاش است، نه تحمّل کورکورانه، بلکه صبری که به امید نتیجه تلاش میکند. گاهی راه رهایی طولانی است، امّا آن کسی که ادامه دهد، به آخر سفر میرسد. انسان برای هر تغییری، زمانی میخواهد که در این زمان باید تلاش کند که از نَفَس نیفتد. بخشش، قسمت مهم از این مسیر است. کسی که نتواند ببخشد، هرگز سبکبال نخواهد شد. باید بیاموزیم که از اشتباه خود گذشت کنیم و دل را از کینه نسبت به خود و دیگران خالی کنیم. کینه، باری است که اجازه نمیدهد رشد کنیم و بالا برویم. قناعت، ما را از حرص و حسرت آزاد میکند، وقتی به آنچه داریم و هستیم، راضی باشیم، آرامش میگیریم. وقتی اسراف نکنیم، نعمت زیاد میشود و برکت پیدا میکند، انسان میتواند قانع، آرام، شاد و متعادل زندگی کند. وادی پنجم از مسئولیتپذیری نیز سخن میگوید؛ دیگر نباید کسی را مقصر دانست، هر فرد مسئول زندگی خود میباشد. وقتی مسئولیت را پذیرفتیم، اختیار را هم در دست میگیریم؛ این یعنی آغاز قدرت و در نهایت، خدمت کردن به دیگران، خدمتی که خالص باشد و بدون انتظار، مورد قبول هم میشود. خدمتی که از سر عشق باشد، نه از روی اجبار یا نمایش بر دل مینشیند، کسی که خدمت میکند، از خشم و افسردگی نجات مییابد. خدمت، پُلی است از رهایی فردی به رهایی جمعی. وادی پنجم مثل کوهی است که باید از آن بالا رفت؛ گامبهگام و نفسبهنفس، کسی که صبر کند و از ویرانه خود قصر بسازد، حتماً به مقصد خواهد رسید تنها باید حرکت کند. هیچ معجزهای بدون تلاش، اتّفاق نمیافتد. معجزه، همانقدر که آسمانی است، زمینی هم هست، آن کسی که برخیزد، قدم بردارد، اصلاح کند، ببخشد و خدمت کند، طعم معجزه را خواهد چشید.
منبع: سایت کنگره۶۰
ویرایش و ارسال: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر معصومه( لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی بردسکن
- تعداد بازدید از این مطلب :
69