۲ سال و ۱ ماه و ۴ روز رهایی...، فکرکردن به واژهٔ «رهایی» خودش زیبا است، آزاد و رها از بند خانمانسوز اعتیاد، رها از ترس و ناامیدی و دغدغههای مالی، رها از نگرانی اینکه خانوادهام باتوجهبه رفتارهای مسافرم به اعتیاد او پی نبرند، رها از تردید در مورد شرکت در مهمانیها، رها از...، چه حس قشنگ و شیرینی است این رهایی؛ حسی وصفناپذیر، شبیه پرواز، ترکیبی از آرامش، قدردانی و لذتبردن از لحظهلحظهٔ زندگی. به نظر من، رهایی در کنگره چیزی فراتر از ترک مواد است؛ تولدی دوباره است، نگاهی زیباتر به جهان، دوستداشتن عمیق هر آنچه در اطرافم وجود دارد و دیدن نور و عشق خداوند در هستی. هر روز که میگذرد، بیشتر متوجه نعمتی میشوم که به ما عطا شده است. چند روز پیش، مسافرم گفت: هفتهٔ قبل، وقتی بهتنهایی از سفر برمیگشتم و حدود ۱۰ ساعت رانندگی میکردم.
حتی لحظهای هم به فکرم نرسید که ایکاش میتوانستم سیگار بکشم. اصلاً انگار هیچوقت سیگاری نبودهام، چه برسد به مصرف مواد مخدر. یاد روز اولی افتادم که وارد کنگره شدم؛ ناامید بودم، چون فکر میکردم اینجا هم مثل جاهای دیگر فقط چند ماهی مسافرم را پاک نگه میدارد و با کوچکترین وسوسه، دوباره همه چیز از نو شروع میشود؛ اما کنگره واقعاً مکان مقدسی بود. جایی که هر کسی اذن ورود به آن را نداشت. خدا را شکر که کنگره، مانند فانوسی روشن مسیر را به ما نشان داد. این حس و حال خوب باگذشت زمان نهتنها کمرنگ نشد، بلکه عمیقتر و پایدارتر شد و این بهواسطهٔ خدمتی است که در کنگره نصیبمان شده است. قدردان لطف خداوند، آقای مهندس، راهنمایان عزیز و همهٔ خدمتگزاران کنگره هستم و برایشان عشق، نور و آگاهی آرزو میکنم.
نویسنده: همسفر نرگس رهجوی راهنما همسفر ستاره (لژیون چهارم)
ویراستاری: همسفر پریسا رهجوی راهنما همسفر ستاره (لژیون چهارم)
رابط خبری: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر فریبا (لژیون اول)
ارسال: همسفر مونا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی البرز کرج
- تعداد بازدید از این مطلب :
75