مقاله راهنمای محترم مسافر رضا در خصوص دستور جلسه ( تخریب های شیشه و مخدر های جدید و درما آن با متد DST):
به نام قدرت مطلق الله
سلام دوستان رضا هستم یک مسافر
از تجربه خودم در مورد شیشه اگه بخواهم بگویم اینطور بوده که کشف یک مادّه جدید یا دستاورد بزرگ که آدم به همه خواسته هایش برسد ، این امر را مصرف شیشه برای من طی ۲ سال انجام داد . من همیشه دنبال مادّه ایی بودم که مصرف کنم و روز بعد علائم خماری یا خمار نشوم و از شنیده ها و گفته های دیگران و البتّه امتحان خودم انگار که به هدف خود رسیدم . در آن زمان واقعاً همین طور بود . در اوایل مصرف ، همهٔ کارها با دقّت و لذّت و آرامش انجام میشد ، کار می کردم ، درس با نمرات عالی ، اختراع می کردم ، کارهایی که همیشه دوست داشتم انجام بدهم ولی هیچ وقت انجام ندادم را به راحتی انجام می دادم و با خودم حساب و کتاب می کردم که با این قدر مصرف کم ، این همه کارایی ، خیلی هم خوب و عالیه .
ولی زمان زیادی نگذشت که متوجّه شدم چه کلاهی بر سرم رفته شاید حدود تقریباً ۲ سال ، به سختی کارهای روزمره را انجام می دادم . جای شب و روز برایم تغییر کرد ، وقتی همه خواب بودند من بیدار و وقتی همه بیدار بودند من خواب . جالب اینکه در آن موقع فکر می کردم همه اشتباه می کنند و من کارِ درست را انجام می دهم . بسیار بدبین و شکّاک شده بودم ، انسانی که حتی از سایهٔ خودش هم ترس دارد ، تقریباً یک انسانِ تنهای تنها با افکاری که باعث میشد از همهٔ عالم و آدم فاصله بگیرم و دوری کنم .
ترک های زیادی انجام دادم البتّه در صور آشکار به ظاهر مشکل چندانی نداشتم ، ولی چیزی که کاملاً متوجّه شدم این بود که دیگر هیچ کاری نمی توانم انجام بدهم ، حتی قادر به یک سلام و علیکِ ساده هم نبودم و هر روز تمامِ فکرم این بود که مواد مصرف نکنم و درگیری و جنگ افکار به حدِّ اعلای خود می رسید و دوباره خسته و تنها به مواد برگشت می کردم .
با ورود به کنگره ۶۰ با علم به اینکه هیچ راهی برای درمان وجود ندارد وارد شدم و صرفاً برای اینکه یک داروی مجاز استفاده کنم و به زندگی خود در همین حالت ادامه بدهم ، ولی همین روش DST و با استفاده از پکیج کامل و بی نقص کنگره ۶۰ یواش یواش ذرّه های امید یا نور را دیدم و البتّه به واسطهٔ خدمت کردن .
این روش این قدر به آرامی عمل کرد که هنوز هم یادم نمی آید که چه شد که آن همه اضطراب ، بدبینی ، آن همه میل به مصرف مواد ، چه وقت و چطور از بین رفت و جای آنها را امید به زندگی و حال خوب پر کرد از لحاظ جسمی و هم از لحاظ دیدگاه و جهان بینی برایم معجزه بود . برایم یک آرزو بود که یک روز مواد مصرف نکنم و حالم خوب باشد .
چیزی که باعث مصرف دوباره من میشد دیگر اصلاً وجود نداشت ، یعنی بی نیاز از موادِّ مخدّر ، چه در صور آشکار و چه در صور پنهان ، من تجربه موادّ دیگری هم داشتم مثل تریاک ، متادون ، الکل ، ولی مشابه این مادّه و البتّه مخدّرهای جدید را ندیدم .
مصرف شیشه و مخدّرهای هم خانواده آن به دلیل تخریب در بخش هایی از مغز از جمله هیپوتالاموس که مرکز کنترل احساسات و نیروی جنسی است در اوایل این بخش ها به شدّت تقویّت شده ، شاید ده ها برابر بیشتر از یک فرد عادّی باشد ولی در نهایت همین قدر سیستم ها را از بین می برد ، یعنی انرژی که شاید باید در چندین سال استفاده کنم در مخدّرهای جدید به سرعت استفاده می کنم ، به قولی چشمه ایی که باید در جوشش باشد برای ادامه زندگی ، چشمه کاملاً خشک می شود .
در آخر از آقای مهندس و خانواده محترمشان و همه خدمت گزاران کنگره ۶۰ تشکّر میکنم .
تنظیم : مسافر ( فرشاد ) لژیون ششم
ارسال : مسافر ( فرهاد ) لژیون یکم
- تعداد بازدید از این مطلب :
120