جلسه هشتم از دور سی و هفتم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی شمس روزهای شنبه به استادی مسافر رضا ، نگهبانی مسافر علی اصغر و دبیری مسافر محمود با دستور جلسه «وادی پنجم و تاثیر آن روی من» در تاریخ 28 تیر 1404 ساعت 17 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
تمام دستور جلسات کنگره 60 با تفکر انتخاب شده است و برای زندگی بسیار کاربردی می باشند؛ دستورجلسات وادی ها برای من بسیار شیرین می باشند.
در وادی اول تا چهارم به ما آموختند که، برای انجام هر کاری باید تفکر کنیم؛ تفکر در زندگی روزمره، بسیار مورد نیاز انسان ها می باشد؛ اگر چهار وادی اول را فرا گرفته باشم در این مرحله باید تفکر جدیدی را که برای ساخت ساختاری نو بوجود آورده ام را به مرحله اجرا درآورم. پس اگر بتوانیم تفکر درستی را داشته باشیم، می توانیم راه حل بسیاری از مشکلات را پیدا کرده و در زندگی آرامش بیشتری داشته باشیم. حال این سوال پیش می آید که آیا تفکر خالی در زندگی کاربردی برای ما دارد؟ قطعا خیر.
در زندگی نیاز است برای انجام کاری و یا حل مشکلی، ابتدا تفکر کنیم تا بتوانیم مسیر درستی را پیدا کنیم و ساختار جدیدی را بسازیم و بعد در آن مسیر قدم برداریم تا بتوانیم تفکر خود را اجرا کنیم؛ حال اگر فقط تفکر کنیم و در مسیر قدمی بر نداریم، قطعا هیچ نتیجه ای نخواهد داشت؛ با حرکت کردن تفکرات من کامل می شود.تفکر زمانی با ارزش است که، به مرحله اجرا در آید و عملیاتی شود؛ برای مثال: فرض کنید قصد سفر از تهران به مشهد داریم، ابتدا تفکر می کنیم که باید از چه راهی و با چه وسیله ای این سفر را انجام دهیم؟ تا بهینه ترین مسیر را پیدا کنیم. بعد از تفکر و پیدا کردن مسیر، باید در آن مسیر حرکت کنیم تا به مشهد برسیم و اگر تفکر کنیم ولی حرکتی را انجام ندهیم، هرگز به مشهد نخواهیم رسید.این نکته در تمام موضوعات مخنلف زندگی وجود دارد؛ اگر من می خواهم اعتیاد را درمان کنم، ابتدا باید تفکر کنم تا راهی برای درمان اعتیاد را پیدا کنم و بعد در آن راه قدم بردارم تا به هدف خود، یعنی درمان اعتیاد برسم.اگر من برای درمان اعتیاد وارد کنگره 60 شوم، یعنی مسیر درست برای درمان اعتیاد را پیدا کرده ام و فقط کافی است تا این مسیر را به درستی طی نمایم و تصمیم با خودم است که می خواهم به درمان اعتیاد برسم یا خیر؟
بین دانستن و عمل کردن تفاوت وجود دارد، برای مثال: من درباره اعتیاد یک اطلاعاتی دارم و می توانم تشخیص دهم که، ماهیت اعتیاد ضد ارزشی و تخریب کننده است؛ اما توانایی مقابله با آن را ندارم و موادمخدر مصرف می کنم و این به این معنی است که، مانند یک اطلاعات عمومی، می دانم اعتیاد منفی و ضد ارزشی است اما به این دانش عمل نمی کنم؛ اما زمانی که این دانایی به دانایی موثر تبدیل شود، به این معنی است که، من می توانم ماهیت خواسته را مشخص کنم و توانایی عمل کردن به آن را هم دارم؛ در این مرحله من می دانم اعتیاد ضد ارزشی است و تحت هیچ شرایطی ممکن نیست مواد مخدر مصرف کنم.پس تفکر و دانش به تنهایی کافی نیست و نیاز به حرکت و عمل کردن است.زندگی انسان ها حاصل تفکراتشان است؛ نوع تفکر من، زندگی من در آینده را مشخص می کند.هر رشدی ابتدا نیاز به ریزش (شکست) دارد، برای اینکه رشدی انجام شود ابتدا باید آن ساختار قدیمی تخریب شود تا بتوان ساختار جدیدی را ساخت و این رشد در پرتو حرکت اتفاق می افتد؛ وقتی شما در یک قله هستید و خواست این را دارید که به یک قله بالاتر بروید ابتدا باید از آن قله پایین بیایید و از گذرگاه های سخت عبور کنید تا بتوانید به قله بعدی برسید و این همان ریزش یا شکست است؛ پس برای هر رشدی نیاز به یک ریزش است.
در این وادی به سه اصل اشاره می کند؛ پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک در واقع یعنی پندار ما بر روی گفتار ما اثر می گذارد و گفتار ما بر روی رفتار ما اثر می گذارد و آن رفتار به عادت تبدیل می شود، پس اگر پندار و گفتار نیک داشته باشیم رفتار و عادت های نیک پیدا می کنیم.
انسان ها پله پله و به آرامی به اعماق تاریکی ها راه پیدا می کنند و برای برگشت به سمت آرامش هم باید پله پله و به آرامی حرکت کرد تا به آرامش در زندگی رسید.
تایپ، ویرایش و ارسال به سایت: مسافر امیرحسین، لژیون سوم
- تعداد بازدید از این مطلب :
277