جلسه دهم از دوره یازدهم سری کارگاه های آموزشی عمومی کنگره ۶۰، ویژه مسافران و همسفران نمایندگی یوسف، با استادی راهنمای محترم مسافر علی، نگهبانی مسافر خسرو و دبیری مسافر سپهر با دستور جلسه " وادی پنجم و تاثیر آن روی من" روز شنبه ۲8 تیرماه ۱۴۰۴ ، ساعت ۱6:3۰ آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را شاکرم که در کنگره حضور دارم و در حال حرکت هستم.
هر بار که این دستور جلسه تکرار میشود نکات تازهای برای من تداعی میشود، وقتی داشتم به این نکته فکر میکردم که در جهان ما ، تفکر ، قدرت مطلق حل نیست ، توام با رفتن و رسیدن ، آن را کامل می نماید دو کلمه حل کردن و جهان ما برای من جالب بود که حل کردن چه مسئلهای و رد شدن از چه چالشی مد نظر است، آیا منظور از حل کردن مسائل پیش پا افتاده زندگی است؟ یا منظور از این مطلب حل کردن چالشها و گرههای درونی من میباشد.
پرداختن به چه موضوعهایی میتواند در من حس بهتری بوجود آورد و صلح و آرامش بیشتری در من ایجاد نماید؟ آیا درآمد بالاتر داشتن یا خرید خودروی بهتر و بیشتر میتواند کمک بیشتری در بوجود آمدن آرامش درونی من نماید؟ و یا شناخت درونی من از خودم و جهان پیرامون و خالق هستی میتواند این آرامش را در من تقویت نماید؟ و به قول آقای مهندس من را در بهشت قرار دهد و قدرت در لحظه زندگی کردن را در من ایجاد نماید.
برای در لحظه زندگی کردن نیاز است تا انسان در وجود خود گرهای نداشته باشد، اگر در من کینه، قضاوت، حسادت، غیبت در پشت انسانهای دیگر باشد من نمیتوانم در وجودم صلح داشته باشم، اگر در بهترین نقاط زمین نیز زندگی نمایم در حقیقت من در رنج و عذاب هستم.

وقتی از جهان ما صحبت میشود باید بدانیم دنیای ما قوائد خاص خودش را دارد نیاز به کار کردن، تلاش نمودن، زحمت کشیدن در آن میباشد، در جهان ما انسانها و موجودات زنده نیاز به تنفس و تغذیه کردن دارند و این امری کاملا مشخص میباشد.
زمانی من در زندگی حرکت داشتم ولی این حرکت فقط حرکت ذهنی بود، در ذهن خودم در بهترین شرکت کار میکردم، در ذهن خودم ترک میکردم، در ذهن خودم ورزش میکردم ولی این حرکت فقط حرکت ذهنی بود آقای مهندس در سی دی پرواز اشاره کردند که من یک جسم ساده نیستم بلکه از حدود چهل هزار ملیارد سلول تشکیل شدهام که دارای شعور هستند پس حرکت در این مسیر اصلا ساده نیست، پس برای اینکه من به آن حس خوب برسم نیازمند حرکت دقیق میباشم و این حس خوب خریدنی نیست.
زمانی من در ذهن خود رهایی و پلهها رو ترسیم میکردم ولی زمانی که با تک تک سلول های خود شروع به حرکت نمودم و این تغییر را تجربه کردم برای من رهایی اتفاق افتاد.
این وادی میخواهد به من بگوید که در هر جایگاهی که هستم باید به تزکیه و پالایش اهمیت بدهم تا حرکت نمایم، باید مدام خود را محک بزنم که آیا در زندگی من ردپایی از قناعت، صبر، خودداری وجود دارد یا خیر باید بدانم اگر درامد من بالا رفت ولی رفتار ضد ارزشی من بیشتر شد من از آرامش و حال خوش در حال دور شدن هستم.
بخش دوم دستور جلسه در مورد تولد یکسال رهایی مجید عزیز میباشد، در کنگره ثابت شده کسی دنیا دیدهتر و با تجربه تر است که از همه سر به زیر تر و فرمانبردار تر است یعنی تمام عزم خود را جزم کرده است که درمان شود مجید عزیز نیز که پدر یک خانواده است تمام تلاش خود را کرد یکی از ویژگیهای مجید عزیز این بود که بدون دفتر سی دی هیچ وقت در لژیون حاظر نشد این نشان دهنده خواسته قوی در او بود و هر برنامهای که به او دادیم اجرا کرد و به مرور تغییر کرد و امروز در این جایگاه قرار گرفت.
.jpeg)
خلاصه صحبتهای مسافر مجید:
خداوند را شاکرم که لطفش شامل حال من شد تا بتوانم روی یکی از صندلی های کنگره بنشینم و به درمان برسم چیزی که در خواب هم نمیدیدم، من هیچ وقت مشکلی برای تهیه مواد نداشتم ولی هر شب از خدا میخواستم روزی بلند شوم و نیاز به مصرف مواد را نداشته باشم، بواسطه مواد دچارمشکلات زیادی شده بودم و همیشه بعد از مصرف بجای اینکه خوشحال باشم دچار غم میشدم و دیگر از مصرف مواد لذتی نمیبردم، خدا را شاکرم که امروز در این جایگاه هستم و امیدوارم همه عزیزانی که دچار این مشکل هستند به لذت رهایی برسند.
خلاصه سخنان راهنمای همسفر سارا:
این تولد را به راهنمای محترم علی و آقا مجید و خانواده ایشان تبریک میگویم، امیدوارم همه رهجوها قدردان راهنمای خود باشند، زمانی که رهجو لژیون خود را عوض میکند خیلی سخت است تا با راهنمای جدید ارتباط برقرار نماید ولی زهرای عزیز خیلی زود با لژیون تطبیق پیدا کرد و خیلی خوب در حال سفر میباشد، برای من دیدن این تغییرات بسیار لذت بخش است مجددا با مسافر مجید و خانواده ایشان تبریک عرض میکنم.
خلاصه سخنان همسفر زهرا:
خاوند را شاکرم و از همه شما سپاسگزارم چرا که رهایی همسرم بدون وجود این جمع ممکن نبود و اینجا برای ما یک خانواده واقعی بود.
امسال برای من بهترین سال عمرم بود چرا که تا قبل از این هر وقت قصد مسافرت داشتیم دچار مشکل میشدیم چرا که همسفر من باید مصرف میکرد و جایی برای مصرف پیدا مینمود و من همیشه در مسافرت استرس داشتم، زندگی ما به ظاهر خوب بود چرا که ته دل من همیشه ترس از آینده و تنهایی داشتم ولی خدارا شاکرم که در مسیر کنگره قرار گرفتیم و به رهایی رسیدیم چند وقت پیش در مسافرت وقتی فردی به همسرم مواد تعارف ایشان گفتند نه من اهلش نیستم و من واقعا لذت بردم که ایشان به این جایگاه رسیدهاند.
تهیه صوت: مسافر محمدحسین خدمت گزار سایت
عکاس:مسافر محمد امین خدمت گزار سایت
تهیه گزارش، تایپ و اسال: مسافر محمد خدمت گزار سایت
- تعداد بازدید از این مطلب :
176