جلسه ششم از دوره چهل و هفتم کارگاههای آموزشی عمومی مسافران و همسفران کنگره 60 نمایندگی شهرری به استادی راهنمای محترم مسافرعلیرضا، نگهبانی راهنمای محترم لژیون جونز مسافر رضا پارسا و دبیری مسافر رضا با دستور جلسه "وادی پنجم و تاثیر آن روی من" شنبه 28 تیر 1404 ساعت 16/30 آغاز به کار نمود و در ادامه جلسه تولد 1 سال رهایی مسافر اکبر از لژیون چهاردهم
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان علیرضا هستم مسافر
خیلی خوشحالم که دوباره این فرصت نصیبم شد تا در این جایگاه قرار بگیرم و از شما عزیزان آموزش بگیرم، معمولاً در جلسههای شنبه دو موضوع داریم، موضوع اول دستور جلسه است و موضوع دوم تولد، امروز هم تولد اکبر آقا است، بهواسطه تولد ایشان قسمت من شد که این جایگاه را تجربه کنم و در کنار شما چند دقیقهای در مورد دستور جلسه صحبت کنم. موضوع دستور جلسه، وادی پنجم میباشد در وادی اول میگوید تفکر کنیم، یاد میگیریم چطور فکر کنیم، وادی دوم امید میدهد.
وادی سوم باور میسازد و وادی چهارم پذیرش مسئولیت را به ما یاد میدهد، تا اینجا تفکر است و از وادی پنجم به بعد وارد حرکت میشویم، حرکتی که هدفش رسیدن به آرامش است، ولی رسیدن به آرامش فقط با فکر کردن اتفاق نمیافتد باید حرکت کنیم، در این وادی جناب آقای مهندس انسان را با عظمت توصیف میکند، انسانی که فقط جسم نیست، بلکه یک صور پنهان دارد به اسم ذهن که دنیای درونی ما میباشد، دنیایی که پر از ساختارهای فکری است.
حالا این ساختارها باید به مرحله اجرا برسد ولی همیشه راحت نیست باید از مرز اضطراب، ناامیدی، ترس، عدم اعتماد به نفس عبور کنیم و باید از ضد ارزشها برگردیم و جایگزینش مواردی مثل قناعت، صبر، خودداری، توکل، رضا و تسلیم را در زندگیمان به کار ببریم، یک نکته جالبی که همیشه ذهنم درگیرش بود این است که گاهی اطلاعات غلطی داریم و با آن اطلاعات رو به جلو میرویم و به بنبست میخوریم، جناب آقای مهندس میگوید اگر نمیدانی چهکار کنی بهتراست خودداری کنی و این یک درس بسیار بزرگی برای همه ما میباشد.
در این وادی ما میفهمیم که تفکر فقط وقتی ارزشمند است که اجرایی بشود و اگر افکارمان را عملی نکنیم نتیجهای در کار نخواهد بود، خیلی وقت ها شده که یک فکر خوب داشتهام ولی اضطراب یا ترس یا ناامیدی نگذاشته که به آن عمل کنم، ذهن یک ابزار قدرتمند است ولی اختیار استفاده از آن با ما است، با آموزش میتوانیم یاد بگیریم چطور از این ابزار به درستی استفاده کنیم، جناب آقای مهندس میگوید:
پالایش و تزکیه راه درست استفاده از ذهن است، یعنی روی نفس کار کنیم و داناییمان را بالا ببریم، حتی میگوید سه چیزی که عرش را نگه میدارد، یکی از آنها کاوش درون خودمان است. این سیاهچاله ذهن مطلقاً بسته نمیشود ولی با کارهایی مثل نوشتن سیدی، مدیتیشن، سکوت، خدمت کردن و آموزش گرفتن میتوانیم تا حد زیادی جلوی آن را بگیریم و ما باید خوراک مناسب به ذهنمان بدهیم تا خروجی درستی داشته باشد.
و اما قسمت دوم دستور جلسه تولد یکی از خدمتگزارهای عزیز کنگره، آقا اکبرمیباشد.
آقا اکبر یکی از قدیمیهای لژیون ۱۴، عضو لژیون سردار، ناظر پشتیبان محسنین، در کلینیکهای استان البرز و دبیر و نگهبان سابق جلسات میباشد، از همان روزی که وارد لژیون شدند با وجود مشکلات ذهنی و درونی شروع به حرکت کرد و انجام داد، ادامه داد و در مسیر رشد قرار گرفت، در پیام تولدش به او گفتم: شکوه و عظمت در انجام دادن است.
اکبر این شکوه را نشان داد و اکنون یکی از خدمتگزارهای جدی و با ارزش کنگره است و من از او راضی میباشم، این روز قشنگ را به خودش، همسفرش، راهنمای همسفرش و راهنمای خودش تبریک میگویم. انشاا... به جایگاههای بالاتری مثل راهنمایی برسد. آن تاریکیهایی که تجربه کرده، میتواند در آینده ابزار آموزش به دیگران باشد، چون کسی که از ترسهای عمیق عبور کرده، میتواند استاد بهتری باشد برای آنهایی که تازه اول راه میباشند.
در پایان از همه عزیزانی که به صحبت های من گوش کردند تشکر میکنم و اگر کسی اولین بار است که در کارگاه آموزشی شرکت میکند یا حتی اگر بار اولش نیست، مشارکت کردن در تولد بهترین فرصت است، شاید روزهای دیگر بهانهای نباشد، ولی امروز با یک تبریک ساده هم میتوانید اجراکننده وادی پنجم باشید.
.jpg)
.jpg)
"در ادامه تولد 1 سال رهایی مسافر اکبر از لژیون چهاردهم"

اعلام سفر مسافر اکبر:
سلام دوستان اکبر هستم مسافر ، آخرین آنتی ایکس شربت تریاک، 13 ماه و 20 روز سفر کردم ، به روش DST با داروی اوتی نام راهنما آقا علیرضا از لژیون چهاردهم، رهایی 1 سال و 7 ماه و 11روز

آرزوی مسافر اکبر:
خواسته من این است که کسانی که قبلا به کنگره آمده اند و به درمان نرسیده اند به کنگره بیایند و به درمان برسند

خلاصه سخنان مسافر اکبر:
سلام دوستان اکبر هستم مسافر.
خیلی فکر میکردم که چه بگویم، خدا را شکر که این فرصت نصیبم شد، در سفر اول، تسلیم بودن و فرمانبرداری خیلی به من کمک کرد، با وجود اینکه پایم را عمل کرده بودم و حال جسمیام مناسب نبود با راهنمایی آقا علیرضا به پارک رفتم، سخت بود، ولی گفتم چشم و انجام دادم. یکی از نقاط عطف سفرم حضور درلژیون سردار بود، به نظرم خدمت مثل بوی گلی است که باید خودت بیایی و تجربهاش کنی،
لژیون سردار هم برای من مثل طناب نجاتی بود که در مسیر صعود من را نگه میداشت. به نظرم درمان اعتیاد با درمان جهانبینی و جسم کامل میشود، از جناب آقای مهندس و خانواده محترمشان بابت فراهم کردن این بستر عمیقاً سپاسگزارم. از راهنمایان عزیزم، آقای نصیری و آقا مازیار که در سختترین لحظات زندگیام کنارم بودند تشکر میکنم. اگرصحبتهای آنها نبود، شاید من امروز اینجا نبودم.
از خانم فاطمه، راهنمای همسفرم و همه عزیزانی که در سفر دوم کنارم بودند تشکر میکنم. همچنین از خانوادهام، به ویژه مادرم، خواهرم و برادرم آقا محمد که با وجود تمام سختیها همیشه کنارم بودند. از تمامی خدمتگزاران کنگره و کسانی که در گذشته و حال به من کمک کردهاند سپاسگزارم.
از آقا کوروش عزیز، که حضور فیزیکی ندارد ولی همیشه در ذهن و دلم است و همچنین از آقا مسعود که صحبتهایش بعد از فوت، آب روی آتش و آرامش بزرگی برای من بود صمیمانه تشکر میکنم. واقعاً باور دارم او زنده است، چون تأثیرش در زندگیام ماندگار است

خلاصه سخنان راهنمای همسفر مسافر اکبر:
سلام دوستان فاطیما هستم همسفر
پیش از ورود به موضوع تولد، میخواهم نکتهای درباره وادی پنجم بگویم. آقای مهندس بسیار زیبا به مفهوم “بازی” اشاره کردند. واقعاً باید تفکر و حرکت را هم زمان داشته باشیم، زیرا تفکر تنها پنجاه درصد مسیر است و پنجاه درصد دیگر را حرکت تشکیل میدهد که خود به دو بخش بیرونی و درونی تقسیم میشود.
حرکت بیرونی با حضور در کنگره، نوشتن و مشارکت شکل میگیرد اما آنچه مهمتر است حرکت درونی میباشد. کافی است در مواجهه با هر مسئلهای از خود بپرسیم: چرا این اتفاق برای من افتاد؟ چرا چنین واکنشی نشان دادم؟ پاسخها در درون ما نهفتهاند و اگر پیگیر باشیم، گرههای زیادی باز خواهند شد.امیدوارم بتوانیم آموزشهای آقای مهندس را کاربردی کنیم.
در بخش دوم تولد، یکسال رهایی آقا اکبر و خانم اعظم را تبریک میگویم، ابتدا از آقای مهندس قدردانی میکنم که این بستر را فراهم نمودند. همچنین از آقای نصیری راهنمای محترم تشکر میکنم که این رهایی را بهخوبی هدایت کردند انشاا... در مسیر خدمت پایدار باشند.خانم اعظم در ابتدا کمی مقاومت داشتند، اما پس از پذیرش کنگره با نظم و تلاش بسیار خوبی پیش رفتند. همراهی ایشان با مسافرشان قابل تحسین است. زحمت زیادی برای حفظ زندگیشان کشیدند و خوشبختانه امروز نتیجه زیبایی بهدست آمده است.
تنها توصیه من به ایشان این است که خدمت را جدیتر بگیرند این بستر، نعمتی است که باید قدر آن را دانست، وقتی خدمت از دل انسان بجوشد، واقعاً شیرین تر میشود.
امیدوارم هر دو عزیز به جایگاه راهنمایی برسند و خدمتگزاران ارزشمندی برای کنگره باشند.
.jpg)
خلاصه سخنان همسفر مسافر اکبر:
سلام دوستان اعظم هستم همسفر.
خدا را شکر میکنم که این جایگاه نصیبم شد و توانستم شاهد تولد مسافرم باشم. از جناب آقای مهندس خیلی ممنونم که این بستر را فراهم کردند.از خانم فاطیما، راهنمای عزیزم خیلی ممنونم بابت تمام تلاشهایی که برای من کردند، با اینکه بازیگوشی میکنم ولی پیگیرهستند.در مورد وادی پنجم و قضاوت باید بگویم، من شاید قبلاً داستاننویس خوبی بودم ولی الان چیزی درونم نمیگذارد بنویسم یا مشارکت کنم، خانم فاطیما همیشه میگویند که شما خیلی قشنگ مینویسی، ولی مشارکت نمیکنی.
احساس میکنم یک چیزی جلوی گلویم را میگیرد و نمیگذارد صحبت کنم، میترسم اشتباه کنم یا خوب نتوانم صحبت کنم ولی خدا را شکر که خانمها پیگیرند و من هم تلاش میکنم این ترس را کنار بگذارم.
مسافرم همیشه میگوید نترس، نهایتش این است که نمیشود. به قول آقای مهندس، کار نیکو را انجام بده، نتیجه دیگر دست تو نیست.
از راهنمای مسافرم هم تشکر میکنم که همیشه همراهش بودند.
از خود مسافرم هم خیلی ممنونم که در خدمتها پیشتازهستند و من را هم تشویق میکند که همراهیاش کنم.
از خانم فاطیما هم تشکر میکنم که در مشکلات همیشه با ایشان صحبت میکنم و خیلی خوب من را راهنمایی میکنند.
امیدوارم همیشه این موفقیتها در زندگی من، مسافرم و تمامی همسفرها و مسافرها اتفاق بیفتد.
حقیقتاً بار اول که به کنگره آمدم اصلاً دوست نداشتم دوباره بیایم ولی خانم فاطمه با راهنماییهایشان من را جذب کردند ازایشان واقعاً سپاسگزارم.

.jpg)





مرزبان کشیک: مسافر فرهاد
تنظیم و ویراستار: مسافر حسین از لژیون سوم
تایپ: مسافر هاشم از لژیون ششم و مسافر سعید از لژیون یازدهم
مسافران و همسفران نمایندگی شهرری
- تعداد بازدید از این مطلب :
1515