سلام دوستان، عبدالکریم هستم، یک مسافر.
از جناب مهندس و خانواده محترمشان سپاسگزارم و همچنین از راهنمای خودم، آقای نادر و همسفرم که بال پرواز من در این سفر بوده، تشکر میکنم.
خدا را شکر میکنم که تا این لحظه توانستم در سفر اول چهل سیدی و در سفر دوم هم ده تا از سیدیها را بنویسم و یک دور کامل از کتاب شصت درجه زیر صفر را به اتمام برسانم و چیزی نیست جز لطف جناب مهندس که با آموزشهای بینقص کنگره شصت من را از خواب گران بیدار نماید و با توجه به سالیان متمادی مصرف مواد مخدر که سی و سه سال به طول انجامید، من مسافر را روی پاهای خودم استوار نگه دارد، پس جای شکرگزاری دارد.
جناب مهندس یک چراغ هدایت در اختیار من قرار داده و آن هم راهنمای من است. اصولاً تا انسان دچار مشکل نباشد، دنبال راهش نمیگردد و باید تلاش کند تا یک راهکاری برای مشکلات خود پیدا نماید و این جستجو باعث یادگیری میشود و انسان در این مشکلات هم رنج دیده و هم گوش شنوا دارد و آن درمان هم راه حل دارد.
من مسافر یاد گرفتم وقتی وارد کنگره میشوم، باید آموزش ببینم و غرور و منیت را کنار بگذارم؛ من با دیده خود راهنمای دلسوز و خوشبرخورد را مشاهده میکنم که دارای حس خوب است و این حس خوب به من حس مثبت را القا میکند و من را از روزهای سخت و تاریک نجات داد و با درسهای جهانبینی به من علم زندگی و اندیشهای مثبت در زندگی آموخت و امروز یاد گرفتم زندگی کنم و اجازه دهم دیگران هم در کنارم نفس بکشند و زندگی کنند؛
یاد گرفتم در کنگره احترام همسفر خود را داشته باشم، شاید قطرهای از لطف و محبتی که در این سالها به بنده ارزانی داشته را جبران کنم.
در پایان از تمامی خدمتگزاران که در کنگره زحماتی متحمل میشوند، از دیدهبانان محترم، ایجنت نمایندگی آقای علی و تمامی مرزبانان و حتی آن تازهواردی که با ورود خود حامل پیام است، کمال تشکر را دارم.
نگارش: مسافر عبدالکریم (لژیون یکم)
ارسال: مسافر اسماعیل (نگهبان سایت)
- تعداد بازدید از این مطلب :
119