من همسفر برادری هستم که با ۲۲سال تخریب، بالاخره تصمیم گرفت وارد کنگره شود و درمانش را به صورت جدی شروع کند. کلید ورود من به کنگره برادرم بود. من مصرفکننده نیستم؛ اما بیشتر از هر مصرفکنندهایی به آموزشهای کنگره نیاز داشتم. دیگر زندگی برایم هیچ مفهومی نداشت؛ فقط داشتم عمرم را میگذراندم، ورود من به کنگره یک معجزه بود، معجزهایی که مدتها در زندگیام به دنبالش میگشتم. معجزهایی که میخواستمش؛ اما نمیدانستم کجا دنبالش بگردم؟ به لطف خدا و کمک خانم فاطمه پیدایش کردم.
با حال خیلی بد و کلی مشکل و مسائل مختلف وارد کنگره شدم. همه به من میگفتند: اوایل ورودت شاید دریافتی از اینجا نداشته باشی، شاید مطالب برایت گنگ باشد؛ اما ناامید نشو و ادامه بده. نمیدانم انگار هر چه حس خوب بود من در همان جلسات اول از کنگره دریافت کردم. نمیدانم خدای بزرگم چرا این لطف را در حقم کرد! من به تنهایی دردهای زیادی را تحمل کرده بودم؛ اگر اغراق نکرده باشم، اینجا به من روح دوباره دمیدند.
خدا را روزی هزار بار شکر میکنم. ۲ماه بعد من، مسافرم هم راهش به کنگره باز شد. به امید خدا همه چیز به خوبی پیش میرود و میدانم که با حال خوش، رهایی روزی او خواهد شد. فقط به روزی فکر میکنم که خدا به من این توان را بدهد تا در کنگره دلی را شاد کنم. گرهایی را باز کنم، خدمتگزار باشم تا شاید ذرهایی از آموزشهایی را که دریافت کردهام جبران کنم. به امید آن روز ...
نویسنده: همسفر مهری رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون پانزدهم)
رابط خبری: همسفر رقیه رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون پانزدهم)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون هفدهم)
همسفران نمایندگی حر
- تعداد بازدید از این مطلب :
78