وقتی وارد کنگره شدم، چیزی درباره آن نمیدانستم، فقط به گفته برادرم که در ابتدا مسافر من بودند، وارد کنگره شدم، با آموزشها و علم کنگره آشنایی نداشتم، چون مسافر من در تهران سفر میکردند و من در مشهد بودم، دورادور چیزهایی در مورد به درمان رسیدن او میدانستم، اما نه بهصورت کامل، از شیوه درمان بیاطلاع بودم.
کنگره، بهترین و بینقصترین راهی بود که خداوند میتوانست در مسیر من و برادرم قرار دهد، چون از دیدن شرایط او که در اعتیاد غرق شده بود و حال خوبی نداشت و قرص اعصاب مصرف میکرد، بسیار ناراحت و ناامید میشدم؛ خود من هم بهخاطر زندگی سخت و پرتنشی که از کودکی تا نوجوانی متحمل شده بودم، کاملاً سیستمایکسم آسیب دیده بود، اعتمادبهنفس و عزتنفس ضعیفی داشتم، دائم خود را با دیگران مقایسه میکردم و از آن شرایط راضی نبودم، کلاسهای زیادی شرکت کردم، کتابهای زیادی خواندم، اما این مسئله باید از ریشه حل میشد و آنطور که باید، من را متحول نکرد و تغییر آنچنانی در زندگیام احساس نمیکردم؛ اما وقتی خداوند تلاش و شدتِ خواستهام برای تغییر، رسیدن به آرامش و حال خوش را در دید، در کنگره را به روی من باز کرد تا بروم و خود را از نو بسازم و به هدف خود برسم، طوری که حالا، بعد از دو سال از ورود به کنگره، اثر آموزشهای کنگره در تمام افکار و تصمیمگیریهای من کاملاً پیدا است، هرچند هنوز ابتدای مسیر هستم و راهی طولانی در پیش دارم تا به آن خودشناسیِ کامل برسم؛ در حال حاضر، ریشه بدخلقیها، حال بد و ناامیدیهای خود را در کنگره پیدا کردهام و وقتی مبدأ مشخص شد، میتوانم مقصد را که همان، دوری از ضدارزشها، انجام ارزشها و اجرای فرمان عقل است، ترسیم کنم تا به هدف که رسیدن به آرامش و تعادل در سیستمایکس است، برسم.
آبان ماه سال پیش، در جشن گلریزان کنگره و شرکت در لژیون سردار بود که به فکر فرو رفتم، این آگاهی و آموزشهای کنگره من را به خود مدیون کرده و کمترین کاری که میتوانم برای ادا کردن این دین انجام دهم، خدمت به کنگره است، پس با عشق و تمام وجود، در لژیون سردار عضو شدم و تمام اقساط را با ماهیانهای که از همسرم دریافت میکردم، پرداخت کردم، میشنیدم که عضویت در این لژیون برکات مالی و معنوی زیادی دارد، اما این موضوع دغدغه من نبود؛ قوانین جهان هستی اینگونهاند که وقتی در مسیر درست حرکت کنی، نیروهای قدرت مطلق به کمک تو میآیند؛ حتی اگر خود شخص نخواهد و متوجه نباشد، حتی یک درصد هم احتمال نمیدادم که روزی همسرم عاشق کنگره شود و چهار ماه با صبوری و عشق، پشت در کنگره حاضر شود و حاضری بزند تا پذیرش شود؛ اما پذیرش شد و این از برکات معنوی و بهترین معجزهای بود که کنگره و لژیون سردار میتوانست برای من رقم بزند؛ چون چند سالی بود که با کمک دکتر، اعتیاد را کنار گذاشته بود، اما به درمان نرسیده بود، اوایل هیچ تمایلی به کنگره نداشت و گاهی مانع رفتن من به کنگره میشد، بهمرور، وقتی تغییرات را در من مشاهده کرد، نظر او به کنگره جلب و به آن علاقهمند شد، تا جایی که "دنور شدن" یکی از هدفهای او در آینده شد و خدا را شکر تا به الان بسیار عالی پیش رفته است.
مسیر و روش کنگره آنقدر کامل و بینقص است که هیچ فرقی ندارد شخص به چهچیزی اعتیاد داشته باشد؛ تریاک، شیشه یا متادون که مصرف مسافر من بود، آن ابهت و ترسی که همه درباره مخدری چون شیشه داشتند، با وجود کنگره دیگر بیمعنا شده چون اعتیاد در کنگره شناخته شده و به معنای "جایگزینی مزمن" است؛ پس هر شخص با هر نوع مصرفی، حتی با مخدرهای جدید، میتواند بهراحتی و در طول زمان، به درمان، رهایی و حال خوش که از اهداف مهم کنگره است دست پیدا کند، به امید روزی که کنگره۶۰، جهانی شود و همه افرادی که درگیر اعتیاد هستند، به درمان و تعادل برسند.
نویسنده: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون اول)
رابط خبری: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون ششم)
ویرایش: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر اکرم (لژیون یازدهم) دبیر سایت
ارسال: همسفرسعیده رهجوی راهنما همسفر شفیعه (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی شفا
- تعداد بازدید از این مطلب :
139