نهمین جلسه از دوره سوم سری کارگاه های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ ویژه مسافران و همسفران نمایندگی بردسکن به استادی راهنما مسافر امید، نگهبانی مسافر جواد و دبیری مسافر فرهاد با دستور جلسه «تخریب های شیشه و مخدر های جدید و درمان آن با متد DST» روز پنج شنبه 26 تیرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان امید هستم یک مسافر. از نگهبان جلسه جواد آقا سپاسگزارم که استادی و مسئولیت اداره جلسه را به من سپردند تا خدمت کنم و آموزش بگیرم همچنین از ایجنت محترم حمیدآقا و گروه مرزبانی تشکر می کنم.
به طور کلی آدم از خود راضی نیستم ولی در مجموع از خودم راضی هستم به خاطر مسیر سختی که طی کردم.
دستور جلسه در مورد تخریب های شیشه و مخدر های جدید و درمان آن با متد DST می باشد. در ابتدا می خواهم کمی از خودم و گذشته خودم صحبت کنم؛ در واقع من هر نوع ماده مخدر و یا محرک مثل قرص های روان گردان یا هر نوع ماده مخدری که دیدم را مصرف کردم و آن موادی را هم که تجربه مصرفشان را ندارم، ندیدم و در دسترسم نبوده است. حتی شنیده بودم که اگر زعفران را به مقدار زیاد مصرف کنی حال و احوالت را تغییر می دهد ولی به دلیل شرایط مالی نتوانستم تجربه کنم.
در ابتدای مصرف، من که سن و سال بسیار کمی داشتم از قرص شروع کردم و رفته رفته رو به حشیش و دیگر مواد آوردم تا این که با شیشه آشنا شدم و در سال 86 یا 87 بود که برای بار اول شیشه مصرف کردم.
اولین باری که شیشه مصرف کردم سه شبانه روز بدون این که ذره ای آب و غذا بخورم در تهران می گشتم و روز سوم که خودم را در آیینه دیدم واقعا نشناختم چون بسیار صورتم لاغر و بدشکل شده بود.
سال ها گذشت و من هر روز بیشتر در تاریکی ها غرق می شدم و در سال 97 که پذیرفتم یک مصرف کننده شیشه هستم و در باغ زندگی می کردم و خیلی از رفتارهایی که افراد مصرف کننده با آن آشنایی دارند مثل جمع کردن هر ضایعاتی از روی زمین برای سرهم کردن آن ها که در نتیجه باعث اختراعات عجیب و غریب می شد را داشتم.
من در یک زمینی که آب و برق نداشت یک آب نما ساختم که چند وقت پیش با تعدادی از دوستان آنجا رفتیم و به آن ها این اثر هنری ام را نشان دادم و نیز خیلی حالت های بد دیگر مثل بدبینی و شکاک بودن و... را داشتم اما زیاد توهم نداشتم چون شیره هم مصرف می کردم به نظرم به این دلیل بود.
از دنیای سرد و خشن شیشه عبور کردم به نظر من شیشه بسیار کثیف است زیرا تجربه ای که من از مصرف شیشه دارم به نظرم انسان را به پایین ترین درجات انسانیت می برد و من را بسیار کوچک و حقیر کرده بود.
تمام این حالت ها را تجربه کرده ام و با حال بسیار بد وارد کنگره شدم که حمیدآقا کاملا در خاطرشان است چون اول از همه با ایشان در تماس بودم، کنگره به من یاد داد که خودم را ببخشم زیرا من اخلاق بدی که همیشه داشتم این بود که نمی توانستم خودم راببخشم.
بخشش یعنی یادآوری آن لحظه بد، بدون آن که در ما احساسی بوجود آید. در بیرون کنگره شاید خوشایند نباشد که چرا ما از خاطرات مصرف شیشه با خنده صحبت می کنیم اما ما در کنگره یاد گرفتیم که گذشته را رها کنیم و خودمان را ببخشیم.
سال 92 برای اولین بار وارد کمپ شدم و آن جا بود که مادرم باورش شد که من مصرف کننده هستم تا قبل ازآن نمی خواست باور کند که پسرش مصرف کننده است ، از کمپ که آمدم بیرون بعد از سه روز مجدد مصرف کردم و زمانی که مادرم متوجه شد از غصه این درد سکته کرد ودر سن 50 سالگی فوت شد.
دوازده سال خودم را در تنهایی حبس کرده بودم و به تهران سفر کردم و به هیچ عنوان دوست نداشتم با هیچ کدام از دوستان و اقوام خودم ارتباط داشته باشم و آن ها را ببینم و کنگره به من بخشش را یاد داد تا به این حال خوش برسم.
از این که به صحبت های من گوش دادید از همه ی شما متشکرم.
عکاس: مسافر حسین لژیون یکم راهنما مسافر حمید
تایپ و ویراستار: مسافر علیرضا لژیون یکم راهنمامسافر حمید
ارسال خبر: مسافر محمد لژیون یکم راهنما مسافر حمید
مرزبان کشیک: مسافر حسن
- تعداد بازدید از این مطلب :
96