English Version
This Site Is Available In English

توهم و هذیان‌گویی در اثر مصرف شیشه

توهم و هذیان‌گویی در اثر مصرف شیشه

خدا را شاکر هستم که در کنگره۶۰، این جمع ارزشمند هستم و می‌آموزم. شیشه یک نسخه قوی و خطرناک از مت‌آمفتامین است که ماده‌ای محرک و شدیداً اعتیاد‌آور است. مت‌آمفتامین با وارد شدن به سیستم عصبی مرکزی انسان، باعث آزاد شدن ناگهانی انتقال دهنده عصبی دوپامین در مغز می‌شود. مصرف این مخدر به ‌‌دلیل ترشح زیاد هورمون دوپامین در مغز و احساس لذت فوری در فرد، بسیار اعتیادآور و خطرناک می‌باشد. 

این ماده برای فرد باعث بی‌خوابی برای روزها و ساعت‌ها می‌گردد و توهم و هذیان‌گویی را به دنبال دارد؛ که در نتیجه فرد ممکن است مبتلا به بیماری‌های روانی و سایکوز شود. از علائم مصرف‌کنندگان این ماده می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: پارانویید، ناامیدی، ترس از تاریکی، تنفر از اطرافیان، اضطراب شدید، شلختگی و یا وسواس شدید روی تمیزی، آسیب جسمی به خود و اطرافیان، حس عطش شدید، بی قراری و تند حرف زدن، پوسیدگی و درد دندانها، زخم‌های پوستی، حس وجود حشرات زیر پوست و غیره.

زندگی کردن در کنار فردی که مصرف‌کننده شیشه است به معنای واقعی طاقت‌فرسا و وحشتناک است. حتی به جایی می‌رسد که عشق به عزیزترین فرد زندگی‌ تبدیل به خشم و تنفر از او می‌شود. از او هم به شدت عصبانی هستید و هم دلتان به حالش می‌سوزد و می‌خواهید کاری برایش انجام دهید. البته از این نباید غافل شد که زندگی در کنار همچین افرادی برای ما پر از تجربه و درس است و بهتر است که هر چه زودتر در رابطه با آن تفکر کنیم و به درس‌های نهفته در آن پی ببریم و بیاموزیم.

این تجربه، برای من به عنوان خواهر یک مصرف‌کننده تخریب‌های بسیاری در کودکی و نوجوانی داشته است. یکی از چیزهایی که من را بسیار آزار می‌داد صدای تق تق فندک مسافرم بود که روزی چند بار به گوشم می‌خورد. گویا با هر بار استفاده او، یک جان از من کم می‌شد. رسید به روزی که با خودم تصمیم گرفتم که حساسیتم را نسبت به این صدا کم کنم و اتفاقا با آن دوست شوم! پس رفتم و یک فندک تهیه کردم و شب و روز آن را در دستم می‌گرفتم. به نقطه ای رسیدم که دیگر آن صدا اذیتم نمی‌کرد حتی شنیدنش برایم عادت شده بود. آنجا بود که گویا ورق برگشت، درها برای من و مسافرم گشوده شد و راه بازگشتمان به کنگره باز شد. بدون اینکه این مسئله را با مسافرم در میان بگذارم، قدم برداشتم و خودم دوباره سر لژیون برگشتم. هم‌زمان با ورود من به کنگره، مسافرم دو هفته سقوط آزاد رفت و در نهایت به لطف خدا سر جلسه حاضر شد، دستش را بالا گرفت و خود را تازه وارد معرفی کرد.

می‌خواهم بگویم شاید گره مسافرم برای درمان، پذیرش و رها کردن من به عنوان همسفر بود و شاید تا زمانی که من تمرکزم را روی خود نمی‌گذاشتم و از اعتیاد مسافرم رد نمی‌شدم، هنوز هم در حال استفاده بود و پایش به کنگره باز نمی‌شد. از صمیم قلبم امیدوارم هرکسی با من درد مشترک دارد طعم خوش رهایی را بچشد و برگردد پشت سرش را نگاه کند و خدایش را شکر کند که آن روزهای سخت را پشت سرگذاشته است. باز هم شاکر خداوند هستم برای وجود جناب آقای مهندس و تمام اعضای کنگره۶۰ چرا که همه آنها برکت زندگی من و امثال من هستند و خواهند بود.

نویسنده: همسفر فرنوش رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون چهارم)
رابط خبری: همسفر سیمین رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون چهارم)
ویراستاری و ارسال: دبیر سایت همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی یوسُف تهران

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .