English Version
This Site Is Available In English

چشم انتظار باران رهایی

چشم انتظار باران رهایی

اعتیاد به مواد مخدر سنتی با اعتیاد به مواد مخدر صنعتی تفاوت‌های زیادی دارد، تخریب‌های هر دو نیز به همان نسبت با هم متفاوت است. تخریب مواد مخدر سنتی درصد خیلی بالایی به خود مصرف‌کننده لطمه می‌زند و مقدار نسبتاً کمی به خانواده، اطرافیان و جامعه آسیب می‌رساند. من همسفری هستم که هم با تخریب مواد مخدر سنتی و هم با تخریب‌های مواد مخدر صنعتی؛ مثل شیشه آشنایی کامل دارم.

مسافر من حدود ۳۰ سال است که گرفتار مواد مخدر است، اوایل شروع زندگی مشترک، مسافرم مصرف تریاک داشت من با این‌که می‌دانستم مسافرم مصرف‌کننده تریاک است، با ایشان ازدواج کردم؛ چون خانواده‌ام باور غلطی از مصرف‌کننده و اعتیاد داشتند، اعتقاد داشتند کسی که اعتیاد دارد؛ اگر ازدواج کند ترک می‌کند و بعد این‌که ازدواج کرد، می‌گفتند: اگر بچه‌دار شود به خاطر فرزندش اعتیادش را کنار می‌گذارد. من هم در این ناآگاهی شریک آن‌ها بودم و نمی‌دانستیم که اعتیاد یک بیماری جسمی است که باید از ریشه حل شود.

فکر می‌کردیم که اعتیاد یک بیماری روانی است؛ اگر شخص سرش گرم زندگی شود، می‌تواند اعتیاد خود ترک کند. از آن‌جایی که من در خانواده‌ای بزرگ شده بودم که اصلاً تجربه‌ای از مواد مخدر تا آن زمان نداشتیم و فقط شنیده بودیم که اگر کسی اعتیاد داشته باشد؛ اگر ۳ روز بستری شود، مواد از بدنش خارج می‌شود و ترک می‌کند و یک انسان عادی می‌شود. مسافر من وقتی به خواستگاری آمد، مسئله اعتیادش را با من در میان گذاشت؛ ولی چون ما همدیگر را دوست داشتیم، من این مسئله را نادیده گرفته و با او ازدواج کردم، با این تصور که مسافرم بعد ازدواج ترک می‌کند، غافل از این‌که تمام این حرف و حدیث‌ها افسانه‌ای بیش نبودند و من با جهل خود در این گرداب قدم گذاشته بودم.

اوایل ازدواج‌مان حدود ۵ سال زندگی ما عادی بود و مسافرم تریاک را دور از چشم من مصرف می‌کرد و خیلی منظم و مرتب سر کارش می‌رفت و به کارهای روزمره‌اش می‌رسید و من هیچ مشکلی احساس نمی‌کردم؛ حتی چندین بار هم اقدام به ترک تریاک کرد؛ ولی موفق نشد تا این‌که سال ۸۵ آن زمان هنوز کنگره را نمی‌شناختیم و من بعد از این‌که به کنگره آمدم، شنیدم که آقای مهندس گفته بودند که سونامی شیشه در راه است، همان زمان مسافر من با تصور این‌که شیشه اعتیاد ندارد و با مصرف آن می‌تواند تریاک را ترک کند، به شیشه روی آورده بود. از همان سال زندگی ما از این رو به آن رو شد.

اوایل من از مصرف شیشه مسافرم خبر نداشتم؛ اما می‌دیدم که مسافرم رفتارهای عجیب و غریبی از خود نشان می‌دهد، وقتی وارد خانه می‌شد همه جای خانه را می‌گشت و من تعجب می‌کردم که دنبال چه چیزی می‌گردد؟ همیشه در توهم بود و شکاک شده بود. آن زمان یک خانه خریده بودیم و وضع زندگی‌مان نسبتاً خوب بود، مسافرم هم‌زمان با خرید خانه به شیشه روی آورده بود و من از همه جا بی‌خبر فکر می‌کردم آن خانه جن‌زده است.

۴ سال در آن خانه زندگی کردیم؛ اما مسافر من شب‌ها تا صبح نمی‌خوابید و همیشه می‌گفت: در این خانه جن هست و این شد که من گفتم یا در این خانه جن وجود دارد یا طلسم شده و به خاطر همین تصمیم گرفتیم خانه را بفروشیم، با فروختن خانه بزرگ‌ترین مشکلات ما آغاز شد. هم مسافرم مصرف‌کننده شدید شیشه شده بود و هم مستأجر شدیم. در حال حاضر حدود ۱۹ سال است که با مصرف شیشه مسافرم دست و پنجه نرم می‌کنم و تخریب‌های بسیار زیادی را با پوست، گوشت و استخوان لمس کرده‌ام.

مسافرم چندین بار قبل از کنگره تصمیم گرفت که ترک کند، روش‌های مختلف را امتحان کردیم، بستری در منزل توسط متخصصین و کلینیک‌های ترک اعتیاد، بستری در بیمارستان، سقوط آزاد و هر راهی که پیشنهاد می‌شد را امتحان کردیم و به نتیجه نرسیدیم تا این‌که با کنگره آشنا شدیم. اکنون ۸ سال است که من به عنوان همسفر در کنگره حضور دارم و مسافرم حاضر نیست سفر خود را شروع کند، البته اصلاً آرام و قرار ندارد و نمی‌تواند در جلسات حضور داشته باشد.

در این مدت ۸ سال با آموزش‌های کنگره یاد گرفته‌ام که فقط به خاطر خودم در این مکان مقدس بمانم و بتوانم حداقل برای ادامه زندگی با یک مصرف‌کننده شیشه، آرامش نسبی برای خود و فرزندانم داشته باشم. باید اعتراف کنم اگر من با کنگره۶۰، آشنا نمی‌شدم و آموزش نمی‌دیدم، یا طلاق گرفته بودم و یا در تیمارستان بستری بودم. از آقای مهندس و خانواده محترمشان سپاسگزارم که این بستر را فراهم کردند که همسفرانی مانند من که مسافرشان هنوز خواست قوی برای درمان اعتیاد خود ندارند، از این آموزش‌ها برای متلاشی نشدن چارچوب خانواده بی‌بهره نمانند. انسان‌های دردمندی هم‌چون من و امثال من بیایند و به آرامش برسند. امروز من این آرامش نسبی را مدیون آقای مهندس و کنگره هستم و این را می‌دانم که نوبت باران محفوظ است و وعده خداوند دروغ نیست، پس صبر خواهم کرد و با استقامت هر چه تمام‌تر به امید روز رهایی این راه را ادامه خواهم داد.

نویسنده: همسفر شهلا رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون هفتم)
ویرایش و ارسال: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی صائب تبریزی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .