English Version
This Site Is Available In English

برای ساخته شدن باید بیاموزیم

برای ساخته شدن باید بیاموزیم

مطلبی که برای شما بازگو می‌کنم مربوط به تاریخ ۱۳۷۵/۰۱/۰۹ است. طبق معمول شاگرد به سخنانش ادامه می‌دهد، من به تلاش خود ادامه می‌دهم؛ اما گاهی بسیار غمگین می‌شوم از این همه نامردمی‌ها و نامردی‌ها، شاگرد چون سفر اولی هم هنوز نشده همیشه شکوه و شکایت دارد، چرا شکوه و شکایت دارد؟ برای این‌که اوضاع و احوال درستی ندارد، مشکلات فراوان دارد و نمی‌داند با این مشکلات چه‌ کار کند و خیال می‌کند که این همه مشکل تقصیر دیگران است، بدشانسی آورده، بیخودی خلق شده و همیشه این تفکرات را داشته است. می‌گوید من به تلاش خود ادامه می‌دهم و تلاش خودش را هم می‌کند؛ اما چه تلاشی، آیا تلاش او درست است؟ شما می‌خواهید به شمال بروید و پیاده هم هستید، هوا هم خیلی سرد است؛ ولی به طرف قم می‌روید، در گرما و سرما تلاش می‌کنید؛ ولی خلاف می‌روید چون شمال راهش از آن طرف است و ۱۸۰ درجه راه را اشتباه می‌روید، پس تلاش می‌کنید؛ ولی جواب نمی‌دهد؛ چون در مسیر و راه درست نیست، شِکوه و شکایت دارد که نامردی هست، مردم به‌جای خودشان نیستند، همه خیانت می‌کنند و دروغ می‌گویند.

بزرگ‌ترین دشمن ما جهل و نا‌آگاهی خود ماست، آن نامردمی‌ها هم در تصورش است، شاید چنین چیزی نباشد؛ چون انسان همیشه در این تفکر است و حقیقت و راستی آن چیزی است که او می‌گوید. عدالت آن چیزی است که او تصمیم می‌گیرد. اگر شما نزد یک مسلمان اهل سنت بروید و از او سؤال کنید بهترین دین چه هست؟ او می‌گوید بهترین دین، دین اهل سنت است و دین‌های دیگر مثل شیعه، بودایی، مسیحی و ... را هرگز قبول ندارد، از هر ادیانی که سؤال کنید همین را می‌گویند؛ ولی کار کدام یک از ادیان درست است؟ همه یک راه را می‌روند، از یک منبع الهی سرچشمه گرفته و طبق پیشرفت زمان، ادیان هم پیشرفت کرده‌اند. آیا نامردمی‌ها و نامردی‌ها واقعاً هست یا ما خودمان هم در این قضیه دخیل هستیم و یا این‌که ما نامردی و نامردمی‌ها را به‌وجود می‌‌آوریم و در اثر رفتار و کردار خودمان است. اگر از یک نفر که ورشکست شده سؤال کنید، می‌گوید چک‌هایم را نداده‌اند، تقصیر فلانی است، همه را مقصر می‌داند جز خودش، در این‌جا استاد پاسخ کلی می‌دهد؛ بحری‌ است بی‌کران و غمی‌ است بی‌پایان، شادی لحظه‌ای است کوتاه و گذرا و درد‌های مختلف و گوناگونی آن‌‌ها حکایت از دانش‌های کشف نشده است که ما نمی‌دانیم. مطالب را که گفتیم به‌طور خاص بود اکنون استاد به صورت عام می‌گویند؛ بحر بی‌کران یعنی چه؟ کران به معنی گوشه و بحر هم به معنی دریا یا اقیانوس است. جهان هستی، زندگی و حیات مثل دریایی است که کران ندارد. کران جهان هستی کجا است؟ هیچ‌کس نمی‌داند، اطلاعی نداریم، کران یک سلول چه هست، آیا تمام کرانه مغز را فهمیده‌ایم، افکار و اندیشه و ساختمان جسم خودمان را می‌دانیم؟ نمی‌دانیم؛ پس به‌طور کلی جهان هستی، جهانی است بی‌کران و غمی بی‌پایان است. غم و اندوه انسان به‌طور کلی پایانی ندارد، برای این‌‌که انسان نیازمند است؛ چون عدم نیاز باعث مرگش می‌شود به چه نیاز دارد؟ به غذا، هوا و اکسیژن که اگر دو یا سه دقیقه نباشد انسان می‌میرد و خیلی چیزهای دیگر. گوشت انسان آسیب‌پذیر است یک چیزی به سر انسان بخورد خون‌ریزی می‌کند و می‌میرد، پس اگر نگاه کنیم می‌بینیم در وهله اول وجود انسان مسائل متعدد دارد که باعث غم از دست دادن می‌شود که در مسائل اجتماعی، عاطفی، اقتصادی، دوستی و دشمنی مطرح می‌شود.

شادی‌ها لحظه‌ای و گذرا هستند؛ غم و اندوه خیلی عمیق است ولی شادی کوتاه و گذرا است؛ مثل یک لطیفه‌ای که می‌شنوید، می‌خندید و شاد می‌شوید فقط یک لحظه کوتاه است، دیگر از بین می‌رود این نکته به‌طور کلی است. این‌جا مطرح می‌کند به‌خاطر دانش‌های کشف نشده است. در بهداشت آمریکا سه مسئله وجود دارد؛ اعتیاد، چاقی و سرطان که از زمان نیکسون ۵۰ سال قبل تا حالا همیشه در آمریکا بوده و مهم‌ترین مشکلات و بیماری‌ها در رأس بوده، الان هم هست و در ۷۰ سال اخیر جهان پزشکی هیچ کشفی نداشته است؛ توصیف خیلی خوبی داشته؛ ولی گفته اکثر بیماری‌ها درمانی ندارند، بیشتر بیماری‌ها را کنترل می‌کنند و کنترل بیماری‌ها باعث رنج بیشتر است؛ چون دانش آنها کشف نشده؛ مثلاً از دیدگاه آنها بیماری‌هایی مثل اسکیزوفرنی یا بیماری دوشخصیتی اصلاً درمان ندارند، همه باید مرتب دارو بخورند، برای چه دارو بخورند؟ برای دانش‌هایی که کشف نشده‌اند که اگر کشف شوند لحظه‌ای می‌آیند بعد از یک یا دو سال پرونده بسته می‌شود، هیچ‌کس دقت نکرده که بیماری‌ها درمان ندارند؛ چون دانش آنها کشف نشده است. تیم پزشکی باعث طول عمر شده و از سکته‌ها و عملیات ارتوپدی بسیاری جلوگیری می‌کند این‌ها را قبول دارم؛ ولی بیماری‌ها را کنترل و راهبری می‌کند؛ یعنی بیماری ام‌اس مثل این است که یک استخوان وسط زخم است که مرتب باید آن را تمیز و پانسمان کنید بعد دوباره روی زخم را ببندید. یک عقل فوق بشری می‌خواهد که بیاید با پنس این استخوان را در بیاورد و این قضیه دیگر تمام می‌‌شود. تمام تیمارستان‌ها پر از بیماری‌های روانی است همه از اسکیزوفرنی و امثال آن ۱۰ یا ۲۰ سال آن‌جا هستند. دانش کشف نشده؛ درد و رنج خود بشر است. وقتی کسی فشار درون چشمش بالا رفت یعنی این‌که به نابینایی نزدیک می‌شود اول تار می‌بیند و این‌قدر به او فشار می‌آید که نابینا می‌شود و این باعث درد و رنج بشر است؛ ولی اگر درمان شود تمام می‌شود، پس دانش‌های کشف نشده همین است.

درمان اعتیاد این‌جا انجام می‌شود؛ ولی وقتی سیستم آمریکایی را نگاه می‌کنیم می‌گویند تو معتاد به دنیا آمدی و تا آخر عمرت هم معتاد هستی و معتاد خواهی مرد، سیستم تو فرق می‌کند باید ادامه بدهی اگر مواد هم مصرف نمی‌کنی باز هم معتاد هستی باید در جلسات هر روز شرکت کنی، می‌بینیم بیست با سی سال هر روز می‌گوید خدا را شکر من امروز هم مصرف نکردم؛ چون درمانش پیدا نشده است؛ ولی شما به کنگره می‌آیید و به متد DST عمل می‌کنید به مدت یازده ماه به درمان قطعی می‌رسید. روشی که در درمان اعتیاد انجام می‌دهیم اگر یک روزی آمارگیری کنیم این را صد‌‌درصد مطمئن هستم که میانگین عمر اعضاء کنگره۶۰ از عمر انسان‌های معمولی بالاتر است؛ چون با درمانی که انجام داده‌ایم تمام سیستم بدنشان بازسازی شده، حالا عمر انسان‌هایی که با روش‌های غلط درمان شده‌اند؛ مثل سقوط آزاد و امثال آن میانگین عمر آن‌ها کم‌تر از انسان‌های معمولی است، چقدر سختی‌هایی را در دنیا متحمل می‌شوند و چه خود‌کشی‌هایی می‌کنند؛ چون دانش آن کشف نشده است. در همین برنامه چاقی می‌بینیم که در کنگره دانش آن کشف شده و امکان ندارد کسی طبق برنامه باشد و آن را درست اجرا کند وزن شخص متعادل نشود. در حدیثی از رسول اکرم (ص) که می‌گویند؛ مهم‌ترین مسئله، معده شما است، معده شما آشپزخانه شما است؛ یعنی به غذایی که می‌خورید توجه کنید. جالب این‌جاست چاق می‌شوند می‌گویند تیروئید خوب کار نمی‌کند؛ ولی ما به یک نتیجه عکس رسیده‌ایم کسانی که چاق هستند وقتی وزن‌شان متعادل می‌شود تیروئید هم درمان می‌شود، پس چاقی باعث از تعادل خارج شدن غده تیروئید می‌شود. گفتم ۳۳ سال طول می‌کشد که بخواهیم از یک تا یک‌ میلیارد بشماریم، حالا شما در نظر بگیرید حدود چهل هزار میلیارد سلول هست که سیستم را کنترل و بدن ما را می‌چرخانند و خلاصه این‌ها تصمیم‌گیرنده هستند. ما باید زبان بدن را بفهمیم همان بادی سمفونی که گفتیم اگر خوب انجام بدهیم مثل آب خوردن وزن کم می‌کنیم؛ اطمینان صددرصد دارم اگر پروژه‌ای برای کاهش وزن دادم باور داشته باشند و درست عمل کنند قطعاً وزن‌شان متعادل می‌شود نه این‌که سالاد نخورند، نظم دقیق در برنامه غذایی‌ داشته باشند حل می‌شود؛ یعنی خود همان سلول‌ها تصمیم می‌گیرند وزن کم کنند نه ما، در سیگار هم همین‌‌طور است.

اگر دانش‌ها را کشف کنند از درد بشر کاسته می‌شود. خود من اگر روش درمان DST مشخص نشده بود، درمان نشده بودم شاید ۱۵ سال پیش جان خود را از دست داده بودم بقیه هم همین‌طور؛ چون من در اطرافیانم داشتم کسانی که جان خود را از دست داده‌اند، اگر هم نمردند زندگی خوبی ندارند. چقدر درد، رنج و مشکلات بود؛ خانواده، همسر، فرزندان چه می‌شد، اصلاً اقتصادمان چه می‌شد، همه چیز نابود می‌شد، پس درد و رنج بشر به‌خاطر نادانی نیست به علت دانش‌های کشف نشده است. حتی بزرگان و دانشمندان اگر بعضی چیز‌ها را خوب درک نکنند و خوب تشخیص ندهند؛ چون که ما را راهبری می‌کنند باعث می‌شود ما را تا ناکجا‌آباد ببرند. ما بیشتر از سه راه ‌حل را پیدا کرده‌ایم و به آن‌ها عمل می‌کنیم؛ مسئله اعتیاد، چاقی و سیگار، روش‌هایی هم که برای سرطان آزمایش و عمل می‌شود و هم خیلی از بیماری‌های دیگر؛ ولی ما اجازه عمل کردن نداریم و نمی‌توانیم این کار را انجام بدهیم برای این‌که ما به دانش آن‌ها پی نبرده‌‌ایم؛ از اول پیدایش برای درمان اعتیاد هیچ‌کس به دانش آن پی نبرده بود. یکی از دوستان گفت که من در مورد اعتیاد کتاب نوشتم به او گفتم ممکن است بگویید اعتیاد چیست؟ گفت اعتیاد؛ یعنی عادت کردن. گفتم دنبال کارت برو که اعتیاد را عادت می‌دانی؛ چون به وجود آن پی نبرده‌ یا این‌که آن را کشف نکرده‌ایم.

برای ساخته شدن باید بیاموزیم تا جایی که ممکن است پیش برویم بدون هیچ خوفی و باید بدانیم که سختی‌ها چه در بیماری، کشفیات، دانش و چه در مسائل زندگی هست؛ اما با ساخته شدن سنگ‌ها را می‌شکافیم. در دل سنگ بروید و بشکافید آن‌چه شکافتنی نیست؛ در دل سنگ می‌رویم و ترکیب‌ها را جدا می‌کنیم تا ناممکن‌ها را ممکن بسازیم. تو در مکانی بودی و اکنون باید به جایگاه خود نظر بیندازی از نقاط مختلف گذشتی باید جهش بیابی و مانند پرندگان سبک‌بال به آشیانه‌های سماوی نزدیک شوی. خیلی حقایق را بزرگان ما حافظ یا مولانا گفتند و همه از یک دلبر حکایت می‌کنند. مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک، چند روزی قفسی ساخته‌ام در بدنم، ای خوش آن روز که پرواز کنم بر دوست، به هوای سر کویش پر و بالی بزنم که اشاره می‌کند به مانند پرندگان سبک‌بال که به آشیانه‌های سماوی نزدیک می‌شوی. مولانا گفتند؛ روزها فکر من این است و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم؛ در این‌جا می‌گوید روز و شب به فکر این هستیم که چرا از احوال خودم غافل هستم. ما گاهی به همه چیز نگاه می‌کنیم جزء حال و احوال خودمان که بی‌خبر هستیم. از کجا آمده‌ام آمدنم بهر چه بود، به کجا می‌روم آخر ننمایی وطنم. احوال خویشتن؛ یعنی این‌که از کجا آمده‌ام و به کجا می‌روم. چیزی که اصلاً در روان‌شناسی قبول ندارند. ایران سابقه چند هزار ساله دارد. فرهنگ، بزرگان و ادبیات و نویسندگانی مثل حافظ، مولانا و سهروردی دارد. اروپا و امریکا چه دارند، امریکا چند سال تمدن دارد؟ حدود ۳۰۰ سال سابقه دارد البته از این جهت خوب است؛ چون ادبیات گذشته و عقبه ندارد، نگاهش به آینده است تا پیشرفت کند؛ اما ما که چندین هزار سال سابقه داریم، همه نگاه ما به گذشته است، در گذشته زندگی می‌کنیم؛ اما ما باید از آن برای جلوی راه استفاده کنیم.

اگر پیش روان‌شناس بروید و بگویید از کجا آمده‌ام؟ می‌گوید از شکم مادر، اصلاً به صور پنهان انسان اعتقاد ندارند. تنها به ناخودآگاه اعتقاد دارند که آن هم می‌گویند مربوط به بچگی است. مانده‌ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا، یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم؛ کسی که من را ساخته مرادش از ساختن من چه بوده است، چرا من را خلق کرده است؟ مرغ باغ ملکوتم؛ یعنی از عالم دیگری آمده‌ام. چند روزی از بدن خودم قفسی برای خود ساخته‌ام، چه کسی قفس را ساخته است؟ نفس. زمانی که اسپرم و تخمک با هم ترکیب می شوند، نفس آن‌جا فعالیتش را شروع کرده و ساختن قفس را آغاز می‌کند. ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست؛ خوش به حال من روزی که به سمت دوست پرواز کنم؛ یعنی روز مرگ من، پس مرگ این‌جا فنا و مرثیه نیست؛ روز مرگ روز مهمی‌ است، برای کسی که مرغ باغ ملکوت باشد، رفتار و کردارش درست باشد، کسی که فکرش این باشد که از احوال دل خویش غافل نباشد، همان کسی‌ است که می‌داند از کجا آمده و به کجا می‌رود. آن‌وقت روز مرگش می‌شود آغاز پر و بال زدن تا بر دوست؛ یعنی خوشی و خرمی. بعضی از انسان‌ها جوان از دست می‌دهند دوره آن جوان تمام شده، کوتاه بوده باید انجام می‌شده و به جایگاه خودش برمی‌گشته شاید به جای بهتری منتقل شده‌ است.

پایدار و مطمئن پیش بروید. خانواده تو در ناآرامی به سر می‌برند و تو را چون گنجشکی که اسیر پرنده‌ای چون زاغ باشد می‌دانند. وقتی نگاه می کنیم می‌بینیم بعضی از ما در شرایطی قرار گرفته‌ایم که آسیب‌پذیر شده‌ایم، دل به آسمان و امید به الله بدار، ما به همه آنچه که در وجود شما می‌گذرد آگاهیم، حرکت با شما و قوت بلاقید و شرط از ما. توکل داشته باش؛ توکل از وکیل می‌آید؛ یعنی در بعضی از کارها خداوند را وکیل خودت قرار بده، انسان فعالیت و تلاش خود را بکند؛ اما توکل به خدا داشته باشد. مهم این است که در هر کاری تلاش کنیم، نتیجه مهم نیست،  گرچه همه دنبال نتیجه هستیم، شاید نتیجه اصلاً برای ما خوب نباشد، پس تلاش مهم است، بقیه با خداوند است. زمانی ناراحت هستیم که تلاش نکرده‌ایم، چیزی که در دفتر ثبت می‌شود تلاش ماست، نه نتیجه آن. بلم‌ها در حرکتند دل از خوف بشویید؛ کمک همیشه در راه است، ترس را از خود دور کنید، این ترس ما را از بین می‌برد. جالب‌ترین مثال همان مثال گاوی است که مولانا می‌گوید در مرغزاری پر از سبزه و گیاه زندگی می‌کرد، هر صبح از علف‌های سبز می‌خورد تا شب فربه و چاق می‌شد شب غصه‌دار می‌شد که اگر فردا این علف‌ها نباشند من چه کار کنم؟ چهل سال به همین ترتیب، روزها چاق می شد و شب‌ها لاغر؛ چون توکل نداشت.

مطهر در جهان بودن‌ها مانند تجارت در بین دزدان و راهزنان است، بخواهید در جهان فیزیکی پاک و مطهر بمانید مثل این است که با دزدان و راهزنان تجارت کنید، این‌قدر سخت است، در کاسبی پاک ماندن کار آسانی نیست. در اداره‌ای کار می‌کنید که همه رشوه می‌گیرند و کم‌کاری می کنند، تو بخواهی درست کار کنی و رشوه نگیری، بقیه به تو تهمت می‌زنند، برایت پرونده درست می‌کنند، پس پاک کار کردن در این مکان بسیار سخت است. هر جدال بر شما و آن انسان‌هایی که دوست دارند دوستداران واقعی رب باشند، یک امری است مانند فرمان که در حوزه اشخاص نیست، بلکه با امواج مخصوص ارتباط دارد، پس شما از این نباید دور باشید بلکه در به‌وجود آوردن هم سهمی برای شما عطا نموده‌اند. این یک مبارزه واقعی بین دو قطب است که قبلاً در باب آن سخن گفته شد، ما حال و آینده شما را با مردمان گذشته به‌نظر آورده‌ایم، خواهید گفت ابداً قابل قیاس نیست؛ اما با تراش دادن ذرات جدا شده، همه حکایت را یکی از قالب دیگری می‌بینند. ابتدای هر شروعی ممکن است متفاوت باشد؛ اما همه با کلمه شروع روی هم قرار می‌گیرند. هر چیزی مانند یک نقطه است، شروع می‌شود، ذره‌ذره بزرگ می‌شود و گسترش پیدا می‌کند؛ مثل کنگره که از یک نفر شروع شد بعد شعاع اضافه کرد و اکنون ما در نقطه‌ای هستیم که ۱۴۰ نمایندگی در سراسر کشور داریم، ۷۵ نمایندگی ورزشی داریم، از شمال تا جنوب همه روی درمان اعتیاد کار می‌کنند و مطمئناً فردا از مرزهای ایران عبور خواهد کرد و جهان‌شمول خواهد شد.

هدف ادامه‌دار است و ادامه خود کم‌کم شما را توجیه می‌کند. ما در جمع خود داریم که به طریقه میدان اهمیت نمی‌دادند؛ اما آنانی که به صراط مستقیم توجه داشته‌اند در ادامه کدام یک توفیق یافته‌اند؟ همیشه کسانی که در حقیقت و صراط مستقیم هستند پیروز می‌شوند و توفیق پیدا می‌کنند. آیا تقدیرات با تفکرات نباید همگام باشند؟ اما تفکرات در ادامه به تکامل می‌رسند و تقدیر نوشته پیشین است. همان که همه جا وجودش را حس می کنید. تفکرات با تقدیرات همیشه همگام نیستند، ممکن است تفکرات شما چیز دیگری باشد و تقدیر شما چیز دیگر؛ چون تقدیر نامه ‌پیشین است. ما بر مبنای سه محور زندگی می‌کنیم؛ خواست یا همان اختیار، تقدیر و فرمان الهی. ما هم در بین تفکرات و خیال خود می‌خواهیم شاگرد او باشیم. کلمات را با معنای حقیقی خود دریافت بدارید و به صفحه جان بنشانید تا در پرواز با شما همسفر باشد آن‌گاه خواهید دید که جان با عقل جفتی خواهد شد همانند دو موجود جدا؛ اما با یک جان. هرگاه محبت و کردار واقعی، واقع بشود، همان سعادت در خانه شما رویت خواهد شد ما می‌خواهیم زنجیره‌های محبت بین شما انجام پذیرد. با ادامه، حرکت و جنبش در حس، همه چیز آرام و دقیق محاسبه می‌گردد. آن‌گاه گره نگاه و ادامه آن عصر حاضر شماست. با ثابت شدن چشم‌ها در یک لحظه و ماندن در آن حال، حالتی نیست که نشود آن لحظه را ندید. اصولاً زندگی و حیات جوری برنامه‌ریزی شده که بحری است بی‌کران که هیچ چیز کرانی ندارد، حتی انسان هم کران ندارد. ما کی تمام می‌شویم؟ مشخص نیست؛ چون اعتقاد داریم که از روز ازل بوده‌‌ایم، حتی از قبل از روز ازل هم بوده‌ایم، ازل روزی است که پیمان بستیم، از طرفی هم مرگ پایان نیست، به نقطه‌ای دیگر پرواز می‌کنیم. غمی بی‌پایان است؛ چون می‌خواهد به جایگاه خودش پرواز کند، البته غم و شادی را احساس می‌کند.

نویسندگان: همسفر فاطمه و همسفر وحیده رهجویان راهنما همسفر ساناز (لژیون ششم )
رابط خبری: همسفر سحر رهجوی راهنما همسفر ساناز (لژیون ششم)
ویرایش: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر سلیمه (لژیون چهارم) دبیر اول سایت
ارسال: همسفر توران رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی گنجعلی‌خان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .