_لطفاً به رسم ادب خودتان را معرفی کنید.
سلام دوستان مریم هستم همسفر علیرضا
_شما به تازگی شال زیبای مرزبانی و دریافت کردید، لطفا از حستون نسبت به این خدمت صحبت کنید، چقدر با چیزی که تصور میکردید مطابقت داره؟
من عاشق خدمت دراین جایگاه هستم. ولی وقتی خانم نرگس ،اسیستنت محترم، شال زیبای مرزبانی را روی گردن من گذاشتند سنگینی مسئولیت آن را با تمام وجودم احساس کردم و همان لحظه حس کردم باید خیلی تلاش کنم و از تمام توان خودم استفاده کنم تا بتوانم به خوبی خدمت کنم.
_خواستتون برای داشتن این خدمت چقدر قوی بود و آیا انتظارش رو داشتید؟
خواسته من برای خدمت در این جایگاه خیلی قوی بود با اطمینان میتوانم بگویم اولین خواسته قلبی من همین بود که در این جایگاه خدمت کنم که به لطف خدا به من داده شد و همیشه در فکر خدمت در جایگاه مرزبانی بودم.
-چه شال دیگه ای یا خدمتی هست که دوست دارید تجربه کنید؟
خدمت در کنگره به من خیلی انرژی می دهد کلا خدمت کردن رو دوست دارم، اینکه شال باشد یا نباشد برای من فرقی نمیکند ولی به شال سبز نگهبانی و شال نارنجی راهنمایی علاقمندم و انشاالله امیدوارم که یک روزی آنها را تجربه کنم.
-چه چالش هایی براتون بوجود آمده؟ عکس العمل شما به چالش ها چجوری بوده و چه تفاوتی به قبلا داشته؟
همیشه چالش درزندگی من زیاد است. آن هم از انواع مختلف معمولاً به وجود میآید و یک بخشی است که بدون آن زندگی یکنواخت میشود، ولی اینکه چطوری با آنها روبرو شوم مهم است قبل از ورودم به کنگره خیلی سخت و دشوار بود عبور از آنها، حتی از افرادی هم کمک میگرفتم ولی به من کمک زیادی نمیکرد و یک چالش کوچک میتوانست حال مرا خراب کند و با افکار منفی درگیر بودم. ولی راهنمای من و آموزشهای کنگره خیلی بهم کمک کردند برای عبور از چالشها؛ چون حالا میدانم که این چالشها باید در مسیر زندگی برای رشد من وجود داشته باشد.
-بزرگترین درسی که از کنگره ۶۰ چه در سفر اول چه در سفر دوم گرفتید چه چیزی بوده؟
درسهایی که از کنگره ۶۰ گرفتم همه بزرگ عالی و کاربردی هستند ولی اگر بخواهم یکی را بگویم همان که در لحظه زندگی کنم بزرگترین درس است برای من چون گذشته که رفته و فکر کردن با آن برایم افسردگی میآورد و آینده هم که هنوز نیامده و فکر کردن به آن باعث نگرانی و اضطرابم میشود پس بزرگترین درس، زندگی در لحظه است.

-اگه می تونستید صحبتی با تمام اعضای کنگره ۶۰ کشور داشته باشید و بدونید که صدای شما رو میشنوند چی میگفتید؟
سلام من به خانواده بزرگ کنگره ۶۰ از جناب مهندس و خانواده محترم ایشان سپاسگزارم و به همه خدمتگزاران خدا قوت عرض میکنم و خوشحالم که عضو کنگره هستم و دراین دانشگاه بزرگ، کنار دوستان با عشق و محبت آموزش میگیرم.
-حرف آخر
ازاینکه به من فرصت صحبت کردن دادید ممنونم. از همه بزرگواران خدمتگزار در نمایندگی دامغان تشکر میکنم و خدا قوت عرض میکنم. از راهنمای سفر اول و بخشی از سفر دوم خودم خانم مریم سپاسگزارم، خیلی به من کمک کردند که الان حال من خوب است و میتوانم در جایگاه مرزبانی خدمت کنم و آموزش بگیرم.
با تشکر از خانم مریم مرزبان عزیز از این که زمانشان را در اختیار ما قرار دادند.
طراح و تایپ سوالات: همسفر طاهره
ویرایش و ارسال: راهنما همسفر آرزو (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی دامغان
- تعداد بازدید از این مطلب :
122