در ابتدای مکالمه شاگرد و استاد، شاگرد به حرفهای خودش ادامه میدهد، من به تلاش خود ادامه میدهم؛ اما گاهی بسیار از اینهمه نامردمیها و نامردیها غمگین میشوم، شاگرد؛ چون سفر اولی است همیشه شکوه و شکایت دارد؛ چون اوضاعواحوال خوبی ندارد، بهخاطر اینکه از درودیوار مشکلات بر سرش ریخته و نمیداند چهکار کند؟ چطور مشکلات را حل کند؟ فکر میکند این مشکلات تقصیر دیگران است و بیخودی خلق شده است؛ اما من به تلاش خود ادامه میدهم؛ ولی آیا این تلاش درست است؛ مثلاً شما میخواهید به شمال بروید، با چه وسیلهای بروید، هوا سرد یا گرم است، بهجای اینکه بهطرف شمال بروید بهطرف قم میروید؛ تلاش میکنید؛ ولی جهت را خلاف میروید؛ پس این تلاش جواب نمیدهد؛ چون در مسیر نیست و از این نامردمیها شکوه و شکایت دارد که مردم در جای خودشان نیستند، خیانت میکنند، دروغ میگویند، بد و نامرد هستند. ما میگوییم بزرگترین دشمن ما جهل و نادانی ما است.
انسان همیشه در این تفکر است که حق چیزیست که او میگوید، عدالت آن چیزی است که تصمیم میگیرد؛ مثلاً اگر پیش کسی برویم که اهلسنت است و بپرسیم که کدام دین بهتر است؟ میگوید دین سنی بهتر است. حال کدام یک از ادیان بهتر است؟ همه درست هستند و هر کدام یک راه را میروند و از یک منبع الهی سرچشمه میگیرند؛ پس این نامردیها واقعاً وجود دارد و ما خود در این قضیه دخیل هستیم؛ چون ما در تصوراتمان اینها را به وجود آوردهایم و قشنگترین مثال همان گاوی است که مولانا میگوید: گاوی در یک مرغزار پر از علف و سبزه زندگی میکرد، این گاو صبح که از خواب بلند میشد علف میخورد و فربه میشد، شب غصه میخورد که اگر فردا بلند شوم و این علفها نباشند من چهکار کنم؟ سالها به همین روال گذشت؛ چون توکل نداشت. اگر در جهان فیزیک بخواهی پاک باشی مثل این میماند که تجارت بین دزدان و راهزنها باشد، در جهان مطهر بودن کار سختی است، در کاسبی سالمبودن کار سختی است، مبارزه با نیروی منفی برای بعضی از انسانها یک فرمان است و در اختیار خودشان نیست؛ بلکه با امواج مخصوص ارتباط دارند.
استاد پاسخ میدهد: بحری بیکران و غمی بیپایان است، شادیها لحظهای، کوتاه و گذرا هستند. بحر بیکران چیست؟ کران؛ یعنی گوشه؛ مثلاً دریا ساحل دارد و کران دریا ساحل آن است. بحر یعنی؛ دریا، اقیانوس، جهان هستی، زندگی و حیات مثل دریایی است که کران ندارد. هیچکس نمیداند کران جهان هستی کجاست؟ کران یک سلول چه است؟ ساختمان جسم خود را نمیدانیم؛ پس بهطورکلی جهان هستی جهانی بیکران و غمی بیپایان است. انسان غم و اندوه دارد و بهطورکلی پایانی ندارد؛ چون انسان به همه چیز نیازمند است و عدم نیاز موجب مرگ آن میشود. انسان به غذا، هوا، اکسیژن، پوشاک، سرما و گرما نیاز دارد و اگر اینها نباشد، انسان میمیرد. در مسائل اجتماعی، عاطفی، دوستی و دشمنی غم عمیق و بی پایانی وجود دارد. شادیها لحظهای و گذرا هستند. دردهای انسان از دانشهای کشف نشده است. همیشه مهمترین مشکلات و بیماریها در رأس بودند، بشر آنها را کنترل میکند و باعث رنج بشر میشوند؛ چون دانش آنها کشف نشده است؛ مثلاً بیماری اسکیزوفرنی، وایپلار، سایکوزوماتیک، جنون و اماس هیچکدام درمان ندارند و باید مرتب دارو بخورند و این برای دانشهایی است که کشف نشده است؛ اگر اینها درمان شوند همه چیز درست میشود.
ما در اعتیاد دانش آن را کشف کردهایم، مسافران با متد DST در طول ۱۰ تا ۱۱ ماه درمان میشوند و پرونده بسته میشود. اگر روزی روشی که در درمان اعتیاد انجام میدهند، آمارگیری بشود، میانگین عمر مسافران کنگره۶۰ از میانگین عمر انسانهای معمولی بالاتر است؛ چون تمام سیستم آنها بازسازی شده است و اگر میانگین عمر انسانهایی که با روش سقوط آزاد درمان شدهاند را در نظر بگیریم، میانگین عمر آنها کوتاهتر از انسانهای معمولی است.
در کنگره۶۰ مسئله چاقی برطرف شده است و امکان ندارد کسی برنامه کنگره۶۰ را درست اجرا کند و وزن آن متعادل نشود؛ پسدرد و رنج بشر در اثر دانشهایی است که کشف نشده است؛ اگر روش درمان اعتیاد مشخص نشده بود و من درمان نشده بودم؛ شاید سالها پیش مرده بودم و اگر هم زنده بودم معلوم نبود چه زندگی داشتم؟ ما برای ساختهشدن باید بیاموزیم و برای اینکه مسئله را پیدا کنیم و بدانیم که سختی در تمام مسائل زندگی است. در دلسنگ بروید و آنچه شکافتنی نیست را بشکافید تا ناممکنها را ممکن سازیم. تو در چه مکانی بودی و اکنون کجا هستی؟ باید در جایگاه خود از نقاط مختلف نظر بیندازی و جهش یابی و مانند پرندگان سبک به آشیانههای سماوی نزدیک شوی. خیلی از حقایق را بزرگان ما گفتهاند و اینها همه از یک دلبر حکایت دارد. روزها فکر من این است و همهشب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم. از کجا آمدهام آمدنم بحر چه بود؟ به کجا میروم آخر ننمایی وطنم؟ این شعر مولانا مربوط به ۷۰۰ سال پیش است و فرهنگ و بزرگانی مانند مولانا و حافظ دارد؛ ولی آمریکا و اروپا هیچ تمدنی ندارند و بهخاطر همین است شخصی بهنام سوپرمن و بتمن درست میکنند؛ چون رستم و سهراب و شاهنامه ندارند. انسان سابقه صور پنهان دارد؛ ولی آنها به صور پنهان هیچ توجهی ندارند. جدالی که امواج مخصوص انجام میدهند و به آنها القا میشود، این یک مبارزه واقعی بین دو قطب مثبت، منفی و مبارزه بین اضداد و روشنایی است که همیشه در جدال هستند. ما حال و آینده شما را با مردمان گذشته به نظر آوردهایم؛ ابتدا هر شروعی ممکن است، متفاوت باشد؛ اما همه با کلمه شروع بر رویهم قرار میگیرند. هر چیزی مانند یک نقطه است، ذرهذره بزرگ میشود و شعاع پیدا میکند. کنگره۶۰ از یک نقطه شروع شد و ذرهذره شعاع آن اضافه شد و الان در نقطهای هستیم که لااقل ۱۴۰ نمایندگی در سطح کشور و ۷۵ نمایندگی ورزش داریم که همه بر روی اعتیاد کار میکنند، هدف ادامه دار است و ذرهذره خودش را نشان میدهد. بعضیها فقط حرف میزنند و عمل نمیکنند؛ مثلاً دزدی بد است؛ ولی دزدی میکنند، غیبت بد است؛ ولی غیبت میکنند، اینها پیروز نمیشوند. انسانهایی که در صراط مستقیم قرار دارند در نهایت به نفع آنها است و پیروز میشوند. آیا تقدیرات با تفکرات نباید همگام باشد؟ تفکرات در ادامه به تکامل میرسند؛ اما تقدیر نوشته پیشین است، همانکه همهجا وجود آن را حس میکنیم، شما ممکن است تفکراتتان خوب باشد؛ ولی تقدیرتان نامناسب باشد. کلمات را با معنای حقیقی خود دریافت کنید و به صفحه جان بنشانید تا در پرواز با شما همسفر باشد، آنگاه خواهید دید که جان باعقل جفت خواهد شد، همانند دو موجود جدا اما با یک جان، هرگاه محبت و کردار واقع بشود، همان سعادت در خانه شما رویت میشود. ما میخواهیم زنجیرههای محبت در بین شما انجام پذیرد با ادامه، حرکت و جنبش، حس همه چیز آرام و دقیق محاسبه میگردد و آنگاه گره نگاه آن چیزی که امروز راجعبه آن صحبت کردیم اتفاق میافتد.
در زندگی طوری طراحی و برنامهریزی شده که بحری است بیکران و هیچچیز کران ندارد. ما کی تمام میشویم؛ چون از روز ازل بودهایم و باز از قبل بودهایم، غم بیپایان است؛ چون میخواهد به جایگاه خودش پرواز کند، غم میآید و شادی را احساس میکند، شادیها لحظهای و گذرا هستند و دردهای مختلف هم دانشهایی که کشف نشدهاند؛ اگر راهحلهای مختلف پیدا نکنیم ما هم گرفتار خیلی از سختیها میشویم تا بتوانیم راه اصلی را پیدا کنیم. برداشت من از این سیدی این است که من در مسیر رهایی و رسیدن به تعادل نیازمند آرامش ذهن و مثبتاندیشی هستم، با دورکردن افکار منفی و جایگزین آنها با افکار مثبت میتوانم از پایینترین نقطه به بالاترین نقطه صعود و با مثبتاندیشی میتوانم از مشکلات عبور و به اهداف خود برسم.
نویسنده: همسفر صدیقه رهجوی راهنما همسفر وجیهه (لژیون دوم)
ویراستاری: رابط خبری همسفر فرشته (ب) (لژیون دوم)
ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر اسماء (لژیون اول) دبیر سایت
همسفران نمایندگی سیرجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
75