جلسه هشتم از دوره اول کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی لواسان به استادی راهنما همسفر زهرا، نگهبانی همسفر لیلا و دبیری همسفر پونه با دستور جلسه «تخریبهای شیشه و مخدرهای جدید و درمان آن با متد DST» سه شنبه 24 تیر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
خدا را شاکرم که یک بار دیگر در مورد دستور جلسه شیشه صحبت میکنم.ما پیام آور هستیم، ماقرار است پیام درمان شدن اعتیاد را به گوش کسانی برسانیم که با یکدیگر هم درد بودیم و یا هستیم و این نوید را بدهیم که چنین جایی است و میتوانم از این درد و غصه رها شویم.این رسالت و ماموریتی برای ما است و آن را دست کم نگیریم؛ هنگامی که انسان مسیر درستی را کشف میکند و بر دوشش است که این دیگران را از این مسیر آگاه کند.
همانطور که آقای مهندس فرمودند مسئله ی شیشه برای بچه های کنگره حل شده است اما باید این را دانست که فقط برای کسانی که خواست درمان اعتیاد را دارند درمان شده است اما بیرون از این در ها درد اعتیاد به شیشه بنظر من مخرب ترین و بدترین اعتیاد است و این را همسفری که، با مسافری که مصرف کننده ی شیشه بوده است درک میکند، شاید خیلی از همسفر هایی که مسافرانشان مصرف کننده ی آنتی ایکس های دیگر بودند این را درک نکنند.
زمانی یک کلیپی را میدیدم در آن اردشیر رستیی میگفت او مرده بود بی آنکه بداند مرده است، آنقدر برای او گریه کردم تا چشمانم کور شد؛ شاید شنیده باشید که میگویند داغ مرده نبینید اما کمتر شنیده اید که میگویند داغ زنده نبینید.روز هایی که مسافرم مصرف کننده شیشه بود هر روزش اینگونه بود که انگار داغ عزیزی را میبینم و خیلی دردناک بود، فکرش را هم نمیکردم روزی درمانش پیدا شود،چه شب هایی شاید شش شب هفت شب پشت هم نمیخوابید؛ من و بچه هایم در اتاق مینشستیم و درب را قفل میکردیم و گاها دست یکدیگر را میگرفتیم و دعا میکردیم که فردا مسافرم زنده نباشد.
شاید خیلی از کسانی که در این جا قرار گرفته اند شاید بعد از ۵ سال که مسافرشان مصرف کننده بوده آمده آمد یا شاید ۲سال ،۳سال ؛ اما من پس از ۱۸ سال به کنگره آمدم، در سن ۱۶ سالگی که ازدواج کردم ، دنبال درمان اعتیاد بودم و در تهران تنها بودم بدون خانواده اما نا امید نشدم، اکثر جاهایی که میرفتم، میگفتند شیشه که درمان ندارد برو و از همسرت جدا شو، اما چیزی از ته قلب من میگفت که باید مسافرم را خوب کنم چون دوستش داشتم، خانواده ام من را حمایت میکرد اما خودم نمیخواستم.
هنگامی که به کنگره آمدیم الگوهایی که در کنگره بودند الگوهای خوبی بودند، مسافرانی که در کنگره بودند گاها فکر میکردم دکتر و مهندس هستند آنقدر که خوشتیپ و خوش بیان بودند و الفاظ خوب بیام میکردند.مسافر من در انجیو های دیگر هم بود اما، هیچکدام مانند کنگره نبود.همسفر مسافرانی که شیشه مصرف میکنند باید خیلی قوی باشند، گاها ممکن است چند سال در کنگره باشند و به درمان ۱۰۰ درصد نرسند اما به ۸۰ درصد از درمان مسافرانشان قانع باشند اما آن ۸۰ درصد کم کم آنان را به ۱۰۰ درصد خواهد رساند اصلا نا امید نباشند.
کسانی که در تیم راگبی کنگره ۶۰ هستند جوانانی هستند که خیلی ها از آن ها قطع امید کرده بودند اما الان در تیم ملی هم جای دارند، خیلی از مسافرانی که مصرف کننده شیشه بودند بعد از اینکه به کنگره آمدند ادامه تحصیل دادند و برای خودشان کسی شدند؛ ما همسفران هم باید در کنار مسافران ساخته شویم و اصلا خودیتان را دست کم نگیرید، ما باید با مسافرانمان هم فرکانس شویم و باهم رشد کنیم.اما نه رشدی که منیت در کنارش باشد؛ رشدی که فقط به این خاطر باشد که من میخواهم بهترین نمونه از خودم باشم.
از شما خواهش میکنم نوید کنگره را به همه بدهید، حتی در شبکه های اجتماعی این نوید را بدهید و اصلا فکر نکنید که چیز کمی است.در کنگره ما اعتقادمان این است که انگار مرده ای را زنده میکنیم، اما فرقش با آن مرده ای که زنده میشود دقیقا با همان شخصیت و افکار چه خوب و چه خوب بد زنده میشود اما ما کنگره ای ها مرده ای را زنده میکنیم که با اخلاق و رفتار بهتر ، با بهترین ورژن خودش زنده میشود و ما تمام این ها را مدیون کنگره ۶۰ هستیم.امیدوارم همه ی شما که اینجا هستید اگر رها شدید آزاد مردیتان را ببینیم و اگر رها نشدید به رهایی برسید و بتوانید به جایگاه های بالاتری که لایق آن هستید برسید.
.jpeg)
تقدیر دبیر کارگاههای آموزشی دوره جدید از دوره قدیم
.jpeg)
تایپیست: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر شادی (لژیون اول)
ارسال: همسفر ملیکا رهجوی راهنما همسفر شادی (لژیون اول)
همسفران نمایندگی لواسان
- تعداد بازدید از این مطلب :
175