جلسه چهاردهم از دوره پنجاهودوم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی پرستار به استادی راهنما همسفر شهین، نگهبانی همسفر لیلا و دبیری همسفر مریم با دستور جلسه «تخریبهای شیشه و مخدرهای جدید و درمان آن با متد DST» روز سهشنبه 24تیرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
همانطور که آقای مهندس در صحبتهایشان فرمودند، در کنگره۶۰ درمان شیشه پیشپاافتاده شده است؛ یعنی حل شده و از این گذرگاه عبور کردهایم. اما برای کسی که تازه از این در وارد میشود، این موضوع تازگی دارد و دوست دارد تجربیات من را که مصرفکننده شیشه داشتم بداند و بشنود که ما هم مانند افرادی که اکنون وارد کنگره شدهاند و در حال سفر هستند، چه گذرگاههای سختی را پشت سر گذاشتهایم.
شیشه همانطور که در مقالات و نوشتارهای کنگره۶۰ و آموزشهایی که دریافت کردهایم آمده است، از خانواده آمفتامینها میباشد. به دلیل شباهت ظاهری آن به خردهشیشه، در ایران به آن شیشه میگویند؛ ولی در کشورهای خارجی آن را با نام آیس یا کریستال میشناسند.
به دنبال این دستورجلسه، در مورد موادمخدر جدید نیز صحبت شد. من میگویم شیشه یک ماده مخدر، محرک و مخرب است. آقای مهندس سونامی شیشه را در صحبتهایی که در سیدیها داشتند، قبل از اینکه فرا برسد، هشدار داده بودند. من واقعاً در آن سونامی غرق شده بودم، چرا که مصرفکننده شیشه داشتیم. آن روزها اوایل کار بود و تنها چیزی که به من نشان داد که مسافرم مصرف مواد دارد، بیخوابیاش بود.
پیش از آن، تنها مشکلی که مسافر من داشت پرخوابیاش بود. اما دیدم که سه شبانهروز است نمیخوابد و در پارکینگ مشغول باز کردن قطعات ماشین و کار با خودرو است. این موضوع باعث شد متوجه شوم که این ماده هشدارهایی دارد که مخصوص به خودش است و هر ماده مخدری آن را ندارد.
شیشه از دیدگاه من که همه صحبتها را بر پایه تجربیات دوران مصرف مسافرم میگویم مثل یک ماده جهنده است؛ یعنی جهش دارد. مثلاً میگویند یک کودک، جهشی خوانده و از سال اول به سال سوم رفته است. شیشه با زندگی همین کار را میکند؛ یعنی اولین چیزی که از انسان و خانواده میگیرد، خانوادهاش است.
همانطور که نام آن را آیس گذاشتهاند که شاید به خاطر شکل یخیاش باشد، ولی من این برداشت را داشتم که به خاطر سرد بودن و بیحس کردن آن است. یعنی اولین کاری که میکند ملات محبت میان اعضای خانواده را از بین میبرد، اعضای خانواده نسبت به هم سرد میشوند و احساساتشان خنثی میگردد.
من درگیر بیماری مسافرم میشوم که چرا مصرف میکند، باید چه کنم؟ اما او درگیر ماده خودش است که حسهایش را یخزده کرده است. اصلاً برایش مهم نیست اکنون شب است یا روز، به سر کار میرود یا نه، خانواده چیزی لازم دارند یا نه، کودک هست، به محبت و تفریح نیاز دارد و خواستههایی دارد، همه اینها را از او میگیرد.
چون من مسافری داشتم که فوقالعاده احساسی بود و این ماده همه آن احساسات را در عرض یک سال شاید هم زودتر و سریعتر از او گرفت و این باعث شد من متوجه شوم که مصرفکننده شیشه با تریاک فاصله بسیار زیادی دارد و من همسفر باید چه کار کنم؟ من به عنوان همسفر باید کفش آهنین را به پا کنم و لبادهها را بالا بزنم، نه برای سوختن، بلکه برای ساختن؛ برای اینکه بسازم، قبل از اینکه مسافرم به کنگره۶۰ بیاید و به مرحله درمان با OT یا پروتکل DST برسد من باید رفتارهایی داشته باشم که بتوانم ابتدا مسافرم را راضی کنم چون منطق مصرفکننده شیشه آنقدر بالاست که فکر میکند فقط خودش درست میگوید؛ هرچه اطرافیان بگویند اشتباه است، تنها منطق خودش را میپذیرد.
واقعاً خداقوت میگویم به کسانی که مصرفکننده شیشه داشتند، توانستند مسافرشان را وارد کنگره کنند و اکنون در مسیر درمان هستند یا به درمان رسیدهاند، واقعاً خداقوت گفتن دارد و آنهایی که اکنون در مسیر درمان هستند، اصلاً به این مسیر شک نکنند؛ با ایمان و باور قوی مسیر را ادامه دهند، صحبتهای راهنمایشان را دقیق گوش دهند، واقعاً درست گفتهاند: «سرت را با سر راهنما عوض کن». چون کنگره علم روانشناسی را بدون اینکه بگوید اینجا دانشگاه است و میخواهد درس بدهد، به صورت تجربی به شما انتقال میدهد.
تمام کسانی که اینجا شال نارنجی میگیرند، چه مسافر و چه همسفر، یک درمانگر واقعی هستند اما همسفران قویترند. چرا؟ به این دلیل که همسفر برای یک رهجو دارویی را تجویز نمیکند؛ چون خودش این مسیر را آمده و نقاط آسيبدیده روان انسان را میشناسد و میداند فردی که کنار او نشسته، فرقی ندارد که مصرفکننده تریاک باشد یا شیشه یا مواد جدید مثل کمیکال و فنتانیل، میگویند در ایران فعلاً فنتانیل موجود نیست، ولی من میگویم شاید هم باشد، نمیدانم.
این به این معنا نیست که مثلاً کسی که راهنما است و مصرفکنندهاش تریاک بوده، نمیتواند مصرفکننده شیشه را راهنمایی کند، این اشتباه است. چون تمام مصرفکنندهها تخریب دارند و هرکدام از آنها شکل متفاوتی از تخریب را تجربه کردهاند. بیپولی و بیخوابی کشیدهایم، گریه کردهایم، اشک ریختهایم، خرد شدهایم، استخوانهایمان خرد شدهاند.
هیچکس نمیتواند بگوید که من این تجربیات را نداشتهام پس هیچ راهنمایی با راهنمای دیگر تفاوتی ندارد. اگر رهجویی میخواهد به درمان برسد و در این مسیر استوار و محکم قدم بردارد باید صحبتهای راهنمایش را گوش دهد، دل به راهنمایش بدهد و ایمان و باور داشته باشد که میتواند مانند دیگران این مسیر را ادامه دهد. انشاءالله که همگی در این مسیر محکم و استوار قدم بردارید و تنها چیزی که من، پس از چندین سال خدمت، آموزش و تجربه در کنگره دریافت کردهام این است که اینجا تنها راهی است که رسالت من را مشخص کرده است.
اعتیاد بهانه است، ما از اعتیاد عبور میکنیم و مشکلات بزرگتری سر راهمان قرار میگیرد اما میبینیم که اکنون من با کسی که از آن در وارد شده از همه لحاظ کاملاً متفاوت هستم. اینکه میگوید مصرفکننده شیشه دارم لبخند میزنم، با آغوش باز بغلش میکنم و میگویم: «راه خوبی را پیدا کردهای، راه درمان هست». ما اینها را اینجا یاد گرفتهایم. ولی کسی که تازه وارد میشود، مانند همان اوایل است که من وارد شده بودم، شاید هم حالش بدتر باشد، چون الان در شیشه فقط شیشه نیست؛ انواع قرصها و مواد دیگر را با هم مخلوط کردهاند. نمیدانی هروئین است؟ شیشه است؟ یا چیز دیگر.
پس ما باید شکرگزاری کنیم اگر این راه را پیدا کردهایم. کاری به کار مسافرتان نداشته باشید، به این راه ایمان داشته باشید؛ قطعاً به رهایی خواهید رسید.

مرزبانان کشیک: همسفر فاطمه و مسافر مجتبی
تایپیست: همسفر هدیه رهجوی راهنما همسفر فرزانه (لژیون اول)
عکاس: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون پنجم) دبیر سایت
ویرایش: همسفر نیلوفر رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون هفتم) نگهبان سایت
ارسال: همسفر ساحل رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون پنجم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی پرستار
- تعداد بازدید از این مطلب :
167