English Version
This Site Is Available In English

تنها موادی که انسان را از خود بی خود می کند شیشه است.

تنها موادی که انسان را از خود بی خود می کند شیشه است.

ششمین جلسه از دوره سوم کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، ویژه مسافران نمایندگی غزالی مشهد، با استادی مسافر محمد، نگهبانی مسافر محسن و دبیری مسافر اصغر، با دستور جلسه "تخریب‌های شیشه، مخدرهای جدید و درمان آن با متد DST " در تاریخ بیست و چهارم تیرماه ماه ۱۴۰۴، رأس ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان محمد هستم یک مسافر. خداوند را شاکر و سپاسگزارم که بعد از ۱۰ سال توانستم این جایگاه را تجربه کنم. از ایجنت و گروه مرزبانی تشکر می‌کنم که اجازه دادند تا در این جایگاه آموزش بگیرم و خدمت کنم. در مورد دستور جلسه، من تمام مواد مخدرها را تجربه کردم، از ۹سالگی که سرکار می‌رفتم از تریاک شروع کردم و ۱۳ سال مداوم‌بافور می‌کشیدم و جز تزریق تمام مخدرها را مصرف کردم، روزی بود که ۸ نوع مواد مخدر را مصرف می‌کردم و به‌جای رسیده بود که همسفرم من را رها کرده بود. در این ۶، ۷ تا سفر ناموفق که داشتم مدام رفتم و آمدم، آقا مسعود در سفری که خودم را پیدا کرده بودم می‌گفت کسی که کنگره نیامده نمی‌داند چه است، ولی آن کسی که یک‌بار می‌آید کنگره و می‌رود، دیگر هیچ‌چیزی حالش را خوب نمی‌کند.

من چند بار رفتم و آمدم و با تخریب‌های بیشتری وارد کنگره شدم خدا را شاکرم، نمی‌دانم چه کاری انجام داده بودم که با کنگره آشنا شدم، تمام اعضای خانواده‌ام را ازدست‌داده بودم و الان فقط کنگره و همسفرم برایم مانده است، من وقتی از مصرف تریاک رفتم روی مصرف هروئین چند وقت بعد یکی از دوستانم به من گفت در تربت موادی آمده است به اسم شیشه بیا برویم استفاده کنیم، یک گرم شیشه گرفتیم در پایپ ریخت و سه‌نفری استفاده کردیم ۷۲ ساعت بیدار بودیم و در شهر رژه می‌رفتیم و کم‌کم شروع کردیم به مصرف شیشه، وقتی هروئین می‌کشیدیم خواب شدید می‌گرفت و روی آن شیشه می‌کشیدیم، تنها موادی که انسان را ازخودبی‌خود می‌کند همین شیشه است، چون وقتی اوایل مصرف می‌کنید اصلاً خواب ندارید، خدا را شاکرم در کنگره هستم، من اوایل اعتقادی به کنگره نداشتم می‌گفتم من که این‌همه مواد کشیدم مگر می‌شود همه‌اش در کنگره درمان شود، الگوها را می‌دیدم؛ ولی باور نداشتم، تا اینکه در این سفر خواستن تبدیل به خواسته شد، در این سفر وقتی برای بارششم به کنگره رفتم آقای فلاح گفت شما دو بار در لژیون قبل انضباطی شدید این دفعه اجازه حضور به تو نمی‌دهند دو سال راهنما، من را بین تهران و مشهد نگه داشته بود و همش در رفت آمد بودم و چهل سی دی از من تحویل گرفت؛ ولی من را رد کرد و رفت، جلو در به آقای مرزبان گفتم راهنمای من کجا رفت؟ گفت رفت تا فردا و شب همان جا کنار ساختمان سیمرغ خوابیدم حالم خراب بود و صبح آن روز مواد تمام کرده بودم صبح شد راهنما آمد و دلش به حال من سوخت و من را پذیرش کرد و زیر برگه نوشت دفعه آخر، به نظر من تنها چیزی که با آن در کنگره می‌شود به همه چیز برسیم فقط اعتماد به بزرگان و الگوها است. همیشه می‌گفتم چشم، اما اعتقاد نداشتم؛ اما از روزی که رفتم برای قطع مصرف اعتقادم به کنگره هزار برابر شد و از روزی که به کنگره آمدم راهنما گفت باید شعبه‌ات را عوض کنی و من هم انجام دادم، به من گفتند به یک شرط پذیرش می‌کنیم آن هم این که خدمت کنی یک ماه نگهبان نظم بودم و بعد رفتم ot شاید در این سفر آخر هم حدود یک ماه راه را کج می‌رفتم؛ ولی از یک ماه به بعد واقعاً عوض شدم هر چه راهنما گفت گفتم چشم، خدمت‌کردن باعث شد من تغییر کنم. همان‌طور که در لژیون سردار استاد راجع به کائنات می‌گفت، واقعاً کائنات جواب می‌دهد از هر دست بدهید از همان دست می‌گیرید همین که من بتوانم در کنگره حال یک نفر را خوب کنم مطمئن هستم بیرون از کنگره حال خوب به خودم بر می‌گردد و یک پیام هم برای سفر اولی‌ها دارم من سال‌ها عشق این را داشتم که پشت این صندلی بنشینم و اعلام سفر دوم کنم در لژیون‌ها خیلی رهجوها می‌آیند و پس از مدت کوتاهی می‌روند درست است که هر کسی باید زمانش برسد تا درمان شود؛ اما من با دیدن رفتن آن‌ها بسیار ناراحت می‌شوم و دوست دارم بروم و جلو رفتن آن‌ها را بگیرم؛ چون سختی کشیدم امیدوارم همه این حال خوب را تجربه کنند و به این جایگاه برسند ممنون که به صحبت‌های من گوش کردید.

مرزبان خبری: مسافر حسین

عکاس: مسافر مصطفی لژیون پنجم

تایپ: مسافر سجاد لژیون چهارم، مسافر حمید لژیون چهارم، مسافر جهان گیر لژیون پنجم

ویرایش و ارسال خبر: مسافر جواد لژیون پنجم

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .