دهمین جلسه از دوره چهل و یکم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی صالحی تهرانپارس به استادی محترم مسافر اسماعیل و نگهبانی مسافر حامد و دبیری مسافر مهدی با دستور جلسه " تخریبهای شیشه ومخدرهای جدید و درمان ان با متد" در روز دوشنبه 23 تیرماه ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
سلام دوستان
اسماعیل هستم یک مسافر
ممنونم از خدا متعال که خواست که من وارد کنگره۶۰ شوم و یکی از این صندلی ها نسیب بنده شود و خدمت کنم.
از مربی و رب خودم تشکر میکنم که اجازه دادند که این جایگاه را تجربه کنم .
دستور جلسه امروز شیشه میباشد،در یک سی دی آقای مهندس یادم افتاد میگفت که یک سونامی در راه است اونم شیشه بود و خیلی ها نمیدانستن.
خودم اون زمان مصرف تریاک داشتم چون از آن خسته شده بودم مصرف کردم . یکی از دوستان بنده به من گفت که موادی هست که ترک آن خیلی ساده است ،ولی نمیدانستم اون لحظه از چاله به چاه افتاده ام .
ولی آن شیشه با من کاری کرد که اگر مشروبات الکلی مصرف میکردم باهاش خوش بودم و میخندیدم ولی شیشه مصرف میکردم گریه میکردم میرفتم تو خودم دنبال یک چیزی میگشتم به خودم میگفتم چرا دنبال چی هستی همش یک چیزی گم میکردم. من زمانی که شیشه مصرف میکردم دنبال این بودم که فندکم سالم باشد .همه یه تخریبی داشتن ولی من دوست داشتم با فندکم بازی کنم یادم میاد یک روز آنقدر مصرف کرده بودم که از دوستم پرسیدم امروز چند شنبه هست گفت شنبه ولی برای بار دوم ازش پرسیدم گفت پنجشنبه است وتو پنج روز است نخوابیدی .تمام چشمانم پر از غی میشد وهر چقدر پاک میکردم دوباره پدید می آمد آمدم به خانه دیدم همه دنبالم بودن تو این چند روز ولی اصلا برای بنده مهم نبود .به من گفتن مادرت مریض هست دارد میمیرد گفتم انسان یک روز میاد یک روز هم از دنیا میرود چرا گردن بنده میاندازید. شک را وارد زندگی من کرد تمام گوشی همسرم را میگشتم تمام آنها بابت بی خوابی هایی بودم که میکشیدم تمام تعادل بنده را گرفته بود. ..jpeg)
من گم شده بودم شما دیدید که وقتی بچه ای گم میشود وقتی پیدا میشود پدر و مادر خود را میبیند چقدر خوشحال میشود؟من دقیقا الان جای اون کودک هستم که گم شده بود و کنگره۶۰ من را پیدا کرد .
بعد پیدا شدن دیدم تو چه منجلابی گیر افتادم ولی حرفهای استاد امین تو سی دی عبور که خیلی به من کمک کرد این بود که میفرماید کسی که میخواهد طبقه پنجم بهشت را تجربه کند بایستی طبقه پنجم جهنم را تجربه کرده باشد .من با این حرف یک سری موقعیت ها را از خودم گرفتم و موقعیت های جدیدی دادم .
و در پایان خواستم از خاطرات شیشه بگویم که ترس و منش صحبت کردن را از انسان میگیرد،
یک روزی همه چیز مصرف کرده بودم داخل یه اتوبان بودم که یکباره پلیس به من ایست داد و دستگاه تست الکل را برایم زد و مثبت بود به من گفت به به الکل هم که مصرف کردی گفتم من دستگاه شما را قبول ندارم گفت چرا، گفتم آخه حشیش هم مصرف کرده بودم اونم نشون نداد .
و در پایان ممنونم از آقای مهندس دژاکام که این بستر را برای ما فراهم نمود که خودمان را به ما نشان دهد و همیشه خدمتگذار باشیم.
تایپ، ویرایش و بارگزاری خبر: مسافر مهران لژیون 14
مرزبان خبری: مسافر احمد
مرزبان کشیک: مسافر احمد
تیر ماه ۱۴۰۴
شعبه صالحی (تهرانپارس)
- تعداد بازدید از این مطلب :
176