English Version
This Site Is Available In English

شاخ غول اعتیاد در کنگره‌۶۰ شکسته شد

شاخ غول اعتیاد در کنگره‌۶۰ شکسته شد

سال‌ها بود که در بند غول بی‌ شاخ‌ودم اعتیاد گرفتار شده بود هر روز که می‌گذشت زندگی برای او سخت‌تر می‌شد. طاقتش را از دست داده بود 

نمی‌دانست که باید چه کاری انجام بدهد تا از این شرایط رها شود دل‌شوره، نگرانی، ترس و اضطراب در تمام لحظات زندگی همراهش بود.زن و فرزند، پدر و مادر همه از دست او ناراحت بودند.

مصرف شیشه باعث شده بود در توهم زندگی کند. بعضی وقت‌ها کسی را می‌دید که در کارگاه خیاطی با او صحبت می‌کند؛ ولی برای او عجیب بود چرا بقیه از این که او مدام با خودش حرف می‌زند شکایت می‌‌کنند.

 گاهی اوقات هم در خواب پیرمردی را می‌دید که ابتدا به شکل جوانی در می‌آید و به او می‌خندد و ضربه‌ای به او می‌زند و همان پیرمرد تبدیل به پسرکی می‌شود که مسخره‌اش می‌کند. گاهی هم می‌دید که قیچی از دستش فرار می‌کند و تمام پارچه‌ها را تکه‌تکه روی زمین می‌ریزد. توهم و چیزهایی که می‌دید باعث می‌شد در یک لحظه موقعیت، مکان و زمان خودش را نشناسد. 

 چرا این اتفاقات برایش پیش می‌آمد؟ او نمی‌دانست که همه این توهمات اثرات مخربی است که شیشه برای او به وجود آورده است. توهم باعث می‌شد ترس و ناامیدی تمام وجودش را فرابگیرد.بعد از دقایقی همه چیز به حالت عادی برمی‌گشت و دوباره خودش را در کارگاه خیاطی تنها می‌دید.خدایا این چه حالی است که دارم راهی را به من نشان بده تا بتوانم حال خوب و رهایی از این بلا را تجربه کنم. هر روز

این جملات را با خودش تکرار می‌کرد؛اما راهی وجود داشت؟

راه‌های زیادی مثل URD، سم‌زدایی، شلاق درمانی و... همه را امتحان کرده بود؛ اما نه تنها نجات پیدا نکرده بود بلکه؛ بیشتر در اعماق تاریکی فرو رفته بود.چند روزی همسرش به حالت قهر و ناراحتی خانه را ترک کرده بود؛ البته این دوری‌ها برای او عادی است با این تفاوت که این دفعه صحبت از جدایی و طلاق بود.

 خود را در خانه حبس کرده بود خدا را صدا می‌کرد که او را نجات بدهد. چند

 ساعتی در همین حال بود که یک دفعه صدایی شنید، صدای زنگ در بود، زنگ‌های پی‌درپی او را مجبور کرد به سمت در برود همسرش بود با رویی خوش و خندان، با سلام وارد خانه شد اولین جمله‌ای که گفت این بود : حسین پیدایش کردم!

او چه می‌گفت چه چیزی را پیدا کرده است؟ هنوز سوالش را نپرسیده بود که همسرش با عجله ادامه داد: جایی را پیدا کرده‌ام به اسم کنگره۶۰ آنجا تنها مکانی است که می‌تواند تو را درمان کند.

دیگر زندگیمان رنگ زیبا و واقعی می‌گیرد و هرچه توهم و ناراحتی وجود دارد از ما دور می‌شود و دوباره می‌توانیم زندگی را از نو شروع کنیم.

نویسنده: همسفر سپیده رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون پنجم)

ویراستاری: همسفر لیلا (دبیر اول) رهجوی راهنما همسفر فخری (لژیون چهارم)

ارسال: همسفر طاهره (نگهبان سایت) رهجوی راهنما همسفر فخری (لژیون چهارم)

همسفران باشگاه تیر اندازی با کمان کنگره‌۶۰ دوشنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۴

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .