سلام دوستان مریم هستم همسفر :
قسم به رخنهی شوق
در هنگامهی اشک
که آرزوها،
آرزو نمیمانند.
اگر بخواهم حس و حال خودم را از آمدن به کنگره بگویم، جملهای در وصف عظمت این مکان مقدس پیدا نمیکنم، در این مکان، معنی واقعی درست زندگی کردن را فهمیدم، سالها در حال جستجو و دویدن در راههای مختلف بودم؛ به بنبست رسیدن و خستهتر شدن از همیشه نتیجه، این تلاش بی وقفه من بود. نه ذوقی برای زندگی کردن، نه رمقی برای پیدا کردن راهی دیگر، ناامیدتر از همیشه،در پی افسوس خوردن برای عمری که بیهوده تمام میشد.
زندگی که سالها برای ساختن آن زحمت کشیدم و حس میکردم تلف شده است. فرزندانم که نه شوق و ذوق و نه خندهای از ته دل، در چهرههای معصوم آنها نمیدیدم. در این مرحله از زندگی، فقط امید من به خدا بود، معجزه شود و حال و روز ما بهتر شود. یک زن جوان بودم که بهترین روزهای زندگی و جوانی را از دست داده بودم.
از بیرون خودم را قوی نشان میدادم، ولی از درون افسرده و ناامید بودم تا اینکه رحمت خداوند شامل حال من و مسافرم شد و چراغ مسیر کنگره برای ما روشن شد و با کمک بندههای خاص خدواند که برگزیده از طرف قدرت مطلق هستند، تحول بزرگی در زندگی ما رُخ داد.
خدا را شکر که با آموزشهای کنگره، روزبهروز زندگی ما در حال بهتر شدن است. مسافرم و خودم، با آموزشهایی که در کنگره میگیریم، زندگی را همان گونه که دوست داریم و رضایت پروردگار در آن است میسازیم. و همه آنچه را داریم، از رحمت خداوند بزرگ داریم و جا دارد که در پایان تشکر کنم از آقای مهندس دژاکام و همچنین راهنمای خودم و راهنمای مسافرم و همه عزیزانی که در این مکان مقدس خدمت میکنند تا ما همسفران و مسافران به حال خوش برسیم.
"دلم روشن است به تمام اتفاقات خوبِ
در راه مانده، به تمام
روزهای شیرین نیامده"
نویسنده: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر معصومه(لژیون دوم)
ویرایش و ارسال: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر معصومه(لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی بردسکن
- تعداد بازدید از این مطلب :
32