اولین جلسه از دور پنجاهودوم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی شفا مشهد با استادی راهنما محترم مسافر رضا، نگهبانی مسافر محمود و دبیری مسافر امین و با دستور جلسه "قضاوت و جهالت " پنجشنبه 19 تیرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان رضا هستم یک مسافر، کیمیاگری تبدیل مس به طلا نیست؛ بلکه در کنگره ۶۰ کیمیاگری، تبدیل جهل به دانایی، تبدیل نفرت به عشق، تبدیل غم به شادی و تبدیل دنیای تاریکی به دنیای روشنایی است. هر کدام از ما میتوانیم با کلام زیبا و با رفتارمان یک کیمیاگر باشیم.
از نگهبان جلسه و لژیون مرزبانی تشکر میکنم که اجازه دادند در این جایگاه قرار بگیرم و همچنین از استاد عزیز، راهنمای گرامی مسافر سعید، که اجازه دادند در این جایگاه باشم و آموزش بگیرم، تشکر میکنم.
دستور جلسه امروز قضاوت و جهالت است. در رابطه با دستور جلسه، اینگونه میتوانیم عنوان کنیم که جهل ما چیست؟ قضاوت را چگونه انجام میدهیم؟ آیا من واقعاً جهالت دارم؟ یا آنقدر دانایی دارم که کارهای خودم یا دیگران را قضاوت کنم؟ دانایی من نسبت به نادانی من چقدر است؟
من هر چقدر هم دانایی داشته باشم، هر چقدر هم مطالعه و تخصص داشته باشم، نسبت به نادانی بسیار بسیار کم است. یعنی ضریب خیلی کم؛ چند میلیاردم، حساب کنید. یعنی دانایی من نسبت به کائنات و نسبت به شناخت خودم، خیلی کم است و نسبت به آن جهل دارم.
آنقدر این جهالت مهم است که آقای مهندس همیشه در ابتدای شروع جلسات خود میگویند که خواهش میکنم برای رهایی خودمان از دست نیرومندترین دشمن خودمان، که جهل و ناآگاهی خودمان هست، چهارده ثانیه سکوت نماییم و به خدا پناه ببریم. این مسئله آنقدر مهم است که نگهبان جلسه آن را در ابتدای جلسه میگوید.
یک مطلب که امروز میخواهم متذکر شوم این است که در جلسه متوجه شدم، وقتی حرمت را میخوانند و نگهبان میگوید سکوت کنید، متوجه شدم که بعضی از دوستان آنچنان که باید، سکوت نمیکنند. نباید هنگام خواندن حرمت رفت و آمد شود؛ یعنی موقعی که میگوید سکوت کنید، باید سکوت کنید. تنها سکوت نیست، رفت و آمد هم داخل سالن باید متوقف شود. پس دوستان از این به بعد حواسشان باشد؛ وقتی که سکوت میگویند، همه دوستان باید سکوت کنند و رفت و آمد را هم کلاً قطع کنند.
و یا در بالای نشریات این جمله نوشته شده است که "اول ندانی را بدان تا بدانی را بدانی". یعنی ما آنقدر ناتوانی، نادانیها و جهالت داریم که باید اول آنها را بشناسیم و روی آنها کار کنیم تا بعد بتوانیم آن چیزهایی را که داریم و چیزهایی را که میدانیم، بتوانیم عملی کنیم و بدانیم چه هستند. این جملات آنقدر مهم است که حتی در قرآن کریم این را عنوان کرده است؛ سوره قلم، قسم به قلم و یعنی قسم به آگاهی و سطرهایی که نوشته میشوند. ما باید با تلاش و زحمت زیاد، روی مسئلهی آگاهی و دانایی خود کار کنیم.
اما چه چیزی باعث جهالت ما میشود؟ چیزی که برای من مهم است و باعث جهالت من میشود، نداشتن تزکیه و پالایش در خودم است. تزکیه و پالایش باعث میشود که من چیزهایی را یاد بگیرم و به دست بیاورم و شاید اصلاً یک سری چیزها را به دست نیاورم؛ دانایی را شاید به دست نیاورم، اما میتوانم نادانی را کنار بگذارم. با تزکیه و پالایش میتوانم قضاوت را کنار بگذارم، میتوانم کینه را از دست بدهم و خیلی چیزهای مهم دیگر که در دنیای امروز جزو نیروهای بازدارنده و نیروهای منفی هستند و باعث میشوند من در امر قضاوت، در امر تجسس و در امر غیبت کردن، از آنها استفاده کنم و آنها را از دست بدهم و دیگر دنبال این موارد خاص نروم.
پس ما هر چقدر تلاش کنیم، شاید چیزی به دست نیاوریم. از نظر دانایی، آن دانایی مؤثر جای خودش را دارد، اما خیلی چیزها را میتوانیم از دست بدهیم با تزکیه و پالایش. و با تصویر خودم بتوانم کینه، نفرت، قضاوت، ترس و موارد دیگری که با نیروهای بازدارنده تأثیر میگذارد را از دست بدهم. هنگامی که این نیروها را کنار گذاشتم، در خودم یک مقدار تعادل و آرامش به وجود میآید و این آرامش و تعادل باعث میشود که من دیگر سمت و سوی نیروهای منفی که باعث میشوند آن حالت تعادل و آرامش من از بین برود را نگیرم. درس قضاوت؛ قضاوت فقط مختص خداوند است، اما اگر ما خودمان را قضاوت کنیم، بهترین قضاوت است.
اما قضاوتی که خودمان میکنیم؛ اگر خودمان را قضاوت کنیم، بهترین قضاوت را انجام دادهایم. بیاییم قضاوت کنیم که من از امروز که بیدار شدم چه کارهای منفی یا چه کارهای مثبتی انجام دادهام. چه کارهای ضد ارزشی و چه کارهای ارزشی انجام دادم. این نوع قضاوت، قضاوت خوبی است و برای من در مسیر تزکیه و پالایش کمک میکند. اما اگر قضاوت برای دیگران باشد، یا برای کائنات باشد، یا در مورد خداوند باشد؛ که بعضی وقتها ما آنقدر پا را فراتر میگذاریم و از بندگان هم رد میشویم و به خداوند میرسیم و خداوند را هم قضاوت میکنیم؛ یک گرفتاری، یک مشکلی یا دردسری برای ما به وجود میآید که منشأ آن دردسر خود ما هستیم.

اما چون نمیتوانیم آن را حل کنیم و نمیتوانیم کلید حلش را پیدا کنیم، شروع میکنیم از خداوند شکایت کردن و شکایت از همه عالم و هستی و کائنات و حتی خودمان که من چقدر بی عرضه و آدم نادانی هستم و و و موارد دیگر که انجام میدهیم که باعث میشوددر عمق همان تاریکیها قرار بگیریم. یکی از قضاوتهایی که من در کلاس و لژیون خودم مطرح میکنم، اغلب بر اساس حساب و کتاب یا مقایسه موقعیت افراد، مثلاً در مسائل اجتماعی یا مالی است.
اینکه من با فلان شخص یا با برادرم شغل مشترکی دارم، پس چرا من ندارم در حالی که او دارد. مثالی که من در کلاس و لژیون برای بچهها میگویم این است: فرض کنید ما پنج یا شش نفر با هم نزد جراحی میرویم. البته منظورم این نیست که جراح را با خداوند مقایسه کنیم، نه! اما از این پنج شش نفری که نزد جراح میرویم.
جراح در دستور پزشکیش مینویسد که: "پرستار محترم، به این آقا شام غذای معمولی بده، به آن آقا غذای رژیمی بیمارستان را بده، به این یکی فقط سوپ بده و به آن آقا فقط آب بده، و حتی به آن یکی آب هم نباید داده شود." هیچ کدام از این پنج شش نفر از آن جراح و پزشکشان نمیپرسند یا اعتراض نمیکنند که چرا به فلانی اینطور سرویس دادی و برای من اینطور. آنقدر به آن جراح اعتماد دارند که اعتراضی نمیکنند.
اما ما با اطلاعات کمی که در لژیون، خانواده یا محل کار داریم، میگوییم که ما با همبه این لژیون آمدیم، چطور راهنما به آن دو سیسی داده و به من پنج سیسی؟ یا من از یک سیسی شروع کردم. قضاوتها اینگونه است که ما گویی خداوند را هم بر اساس حکمتش قضاوت میکنیم که چرا اینگونه داده یا چرا آنگونه نداده.
در مورد کائنات هم جالب است که من در مطلبی خواندم و بسیار برایم جالب بود. میگفت که دریا دریای سخاوتمندی است، دریای بیکرانی است که رودهای خروشان و چشمههای جوشان همه به بحر (دریا) میرسند. چند نفر میتوانند در مورد دریا قضاوتی داشته باشند؟ مثلاً کسی کنار ساحل کفشش را آب ببرد، آن کودک به زبان عامیانه میگوید "ای دریای دزد!" صیادی که میتواند از آن دریا ماهی خوبی صید کند، میگوید "دریای سخاوتمند!" یک نفر در آن دریا غرق شود، مادرش میگوید "دریای قاتل!" یا یک نفر مروارید ارزشمندی صید کند و آن دریا برایش بشود "دریای بخشنده."
پس ما حواسمان باید باشد که به قضاوتها توجه نکنیم، چون هر کسی میتواند از دیدگاه خودش و با توجه به آن آگاهی و جهلی که دارد، قضاوت کند. طبق وادی ۱۱، تمام خوبیها مثل دریا هستند که بخشندگی را در خود نشان میدهد و به همه نوع عرضه میکند و بستگی به من دارد که با جهلم چه کنم. مثلاً ممکن است نوشته باشد "شنا ممنوع است"، اما من میروم شنا میکنم. به صیاد میگویند "دریا طوفانی است، نرو." وقتی آن صیاد میرود به دریا، مطمئناً بر اساس آن جهلش است که یا چ غرق میشود یا میتواند ماهی خوبی صید کند. پس این خیلی مهم است که من بتوانم از آگاهی و دانایی و دانایی مؤثر خود چگونه استفاده کنم.
در نهایت، این مهم است که قضاوتهای دیگران برای ما اهمیتی نداشته باشد. آنهایی که قضاوت میکنند اگر میتوانستند درست قضاوت کنند خودشان را قضاوت میکردند.
ممنون که با سکوت به حرفهایم گوش کردید.
مرزبان خبری: مسافر علیاصغر
تایپ: مسافران مالک ل19 مهراد ل11
علیرضا ل19 مصطفی ل18
عکاس: مسافر صابر ل11
صوت: مسافرین مهرداد ل18 مهدی ل14
تنظیم و ارسال خبر: مسافر علیرضا ل7
- تعداد بازدید از این مطلب :
130