English Version
This Site Is Available In English

هر تیره شبی را سحری است

هر تیره شبی را سحری است

آنچه باور هست محبت است و آنچه نیست ظروف تهی‌ست. من هم مانند تمام مادران دنیا از لحظه تولد فرزندانم تمام تلاش خود را برای پرورش هر چه بهتر آنان انجام می‌دادم، هیچ‌گاه فکرش را هم نمی‌کردم که فرزندم مواد مخدر را از نزدیک دیده باشد چه برسد به این‌که روزی آن را مصرف کند؛ ولی در یک روز پاییزی متوجه شدم که در دام مواد مخدر گرفتار و مصرف‌کننده شده است، آن لحظه بود که زندگی برای من تیره و تار شد، دیگر برایم هیچ چیز معنا و مفهومی نداشت، پر از استرس و ناامیدی شده بودم و کارم فقط گریه کردن و دنبال مقصر گشتن بود.

آیا مقصر من بودم؟ پدرش؟ دوستان ناباب؟ هزاران سؤال بی‌جواب که تمام روح و روانم را آزار می‌داد. بیشتر خودم را سرزنش می‌کردم که چه چیزی در زندگی برایش کم گذاشته‌ام و چه چیز‌هایی بایستی فراهم می‌کردم که نکرده‌ام و باعث شدند تا فرزندم مواد را انتخاب کند. تمامی این افکار و اندیشه‌ها در وجودم باعث پدیدار شدن حس‌های منفی چون ناراحتی، ناامیدی، ترس و اضطراب شده بودند که تمام وجودم را فرا گرفته و در درون خود با این غم بزرگ روز‌هایم را سپری می‌کردم.

از عمق تاریکی‌ها تا اوج روشنایی‌ها، زندگی شبیه فصل‌های سال است، هیچ فصلی همیشگی و شبیه هم نیست، در زندگی نیز روزهایی برای کاشت، داشت، برداشت، استراحت و تجدید حیات وجود دارد. زمستان تا ابد طول نمی‌کشد، اگر امروز مشکلاتی دارید، بدانید که بهار هم در پیش است. با خواندن این متن روزهایی را به یاد می‌آورم که به درست شدن زندگی‌ام و درمان اعتیاد مسافرم هیچ امیدی نداشتم؛ اما واقعاً اشتباه می‌کردم؛ به‌ قول‌ معروف هر تیره شبی را سحری است.

۷ سال پیش با کنگره۶۰، این مکان مقدس، توسط یکی از دوستان مسافرم آشنا شدم. گویی دری از درهای بهشت برای ما باز شده بود و من خبر نداشتم که مجوز ورود به این مکان سپری کردن آن لحظه‌های سخت بود. بالاخره وارد کنگره شدم، دیدن افرادی که خالصانه و با محبت همه در حال خدمت بودند برای من عجیب بود، آن‌ها من را نمی‌شناختند؛ ولی آشناتر از هر آشنایی بودند. از همان لحظه ورود، با آغوشی باز مرا در کنار خود پذیرفتند و با مهربانی رفتار کردند.

از همان روز اول از محبت راهنمای تازه‌واردین انرژی مثبت گرفتم و آرام‌آرام شروع به گرفتن آموزش‌های کنگره کردم. از روز‌های اول ورودم به کنگره، تمام سعی خود را کردم که فرمان‌بردار راهنمایم باشم، در ابتدا نمی‌توانستم سی‌دی‌ها را بنویسم؛ ولی کم‌کم این توانایی به کمک آموزش‌های کنگره و راهنمایم در وجودم رشد کرد. همه این موفقیت‌ها را مدیون آقای مهندس و خانواده محترمشان هستم و این پیشرفت‌ها را ثمره فرمان‌بردار بودن خود می‌دانم که این یکی ازمعجزه‌های کنگره برای من بود. در سایه متد DST و آموزش‌های ناب کنگره مسافرم به رهایی و درمان قطعی اعتیاد رسید.

روزی‌هایی را به یاد می‌آورم که شرایط من از مسافرم بدتر بود؛ ولی توانستم به کمک یاد‌گیری جهان‌بینی و آموزش‌های کنگره به آرامش و آسایش درونی دست یابم و روش درست زندگی کردن را یاد بگیرم. اکنون سرفصل جدیدی از زندگی‌ام را آغاز کرده‌ام، خدمت کردن در کنگره را خیلی دوست دارم، امیدوارم روزی برسد و خداوند اذن بدهد تا من نیز بتوانم راهنما شوم و به انسان‌هایی مثل خود کمک کنم و می‌دانم این امر میسر نمی‌شود مگر با تلاش و کوشش خود و فرمان الهی، پس در این راه تمام تلاش خود را خواهم کرد. در پایان از آقای مهندس و خانواده محترمشان کمال تشکر و قدردانی را دارم که برای ما انسان‌های آسیب‌دیده و دردمند مکانی پر از نور و آگاهی ایجاد کردند.

نویسنده: همسفر رقیه رهجوی راهنما همسفر محدثه (لژیون نهم)
رابط خبری: راهنمای تازه‌واردین همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر محدثه (لژیون نهم)
ویرایش و ارسال: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی صائب تبریزی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .