جناب آقای مهندس در سیدی نردبان میفرمایند: مبحث امروز؛ قاضی خود بشوید. از قدیم گفتهاند که کلاهتو قاضی کن، یعنی خودت قاضی خودت باش. ما از یک بحران یا از یک تاریکی نمیتوانیم یکمرتبه خارج بشویم چون به محض اینکه به نور برسیم نور، چشمهایمان را کور میکند مثل کسانی که از سیاهچال بیرون میآمدند چشمهایشان را باز نمیکردند و در طول زمان ذرهذره چشمهایشان را باز کنند. امکان ندارد ما از تاریکی یکلحظه خارج بشویم. مجموع تمام مشکلات را تاریکی میگوییم. اعتیاد، خوردن مشروبات، سیگار، کینه، انتقام اینها همه تاریکی هستند. تخریب من معادل با جهل و ناآگاهی من است. ما نباید انتظار داشته باشیم اگر مشکلی در زندگی است یکمرتبه از آن خارج بشویم انسان بندهای جورواجور به پای خود بسته است مثلا؛ اعتیاد یک بند است دروغگویی بند است بعضی از افراد تمام وقتشان را از کینه و انتقامجویی پر میکنند، انتقام گرفتنی نیست بلکه یک بازی است که وارد بازی میشوی، خداوند میفرماید؛ انتقام میخواهید بگیرید، بگیرید! ولی من بخشنده و مهربان هستم. انتقام بازی خطرناکی میباشد که ادامه دار است. انسان اگر بخواهد به یک آرامش و آسایش برسد باید از یکسری چیزها بگذرد تا بتواند به اوج برسد، همه این صحبتها برای این است که ما به آن آسایش و آرامش برسیم و فن زندگی کردن را یاد بگیریم اگر فن شنا کردن را یاد بگیریم راحت میتوانیم شنا کنیم و از شنا کردن لذت ببریم. اگر علم زندگی را یاد بگیریم میتوانیم از زندگی برخوردار باشیم ولی اگر یاد نگیریم دچار یاس و ناامیدی میشویم.
شعری از مولانا که برایم زیبا بود؛ امروز دیدم یار را آن رونق هرکار را، میشد روان بر آسمان همچون روان مصطفی، گفتم بنمان نردبان تا بر روم بر آسمان، گفتا سر تو نردبان، سر را درآور زیر پا، چون پای خود بر سرنهی پا بر سر اختر نهی، چون تو هوا را بشکنی، پا بر هوا نه هین بیا، بر آسمان و بر هوا صد ره پدید آید تو را، بر آسمان پرران شوی هر صبحدم همچون دعا، آن شخص بهسوی آسمان میرود ولی دیگری درگیر انتقام است، تا از خود نگذری به خود نمیرسی. شخصی نزد بسطامی رفت و گفت؛ میخواهم خدا را ببینم گفت برو کنار، یعنی از خودت بگذر. از خیلی چیزها مثل؛ کینه، دشمنی، مالاندوزی، منیت و خودخواهی بگذر. اگر میخواهید پولدار بشوید به انسانها خدمت کنید، آن هم خدمت معنوی. مثلا میگوییم؛ اگر من تریلی بخرم یک گوسفند نذر میکنم و یا یک خانه بخرم گوسفند نذر میکنم، خیر! خدمت باید از تهدل باشد، من خود خالق کنگرهام و هنوز نتوانستهام جواب کنگره را بدهم و بدهکار کنگره هستم.
اگر خدمت کنید و انتظار داشته باشید جوابگو نیست، هرکس کار معنوی بکند کار مادی هم با خودش میآورد، خداوند میفرمایند؛ به من اعتماد کنید، وعده خداوند دروغ نیست. انسانها همه خوب هستند ولی گرفتارند، انسان مجموع از رذائل و فضائل میباشد که باید این دو را داشته باشد، تخریب هر فردی بستگی به نادانی او دارد. هیچچیزی وجود ندارد که بندها را پاره کند معجزهای وجود ندارد که همهچیز درست بشود، همانقدر که به عمق تاریکی رفتهاید هماناندازه هم باید برگردید. باید خود شخص تصمیم بگیرد که درست بشود گاهی اوقات ما میخواهیم کسی را بهزور درمان کنیم. راه زندگی بیانتها است، زندگی هیچگاه تمام نمیشود انسان مثل گل پخته است، که انسان ناآگاه تبدیل به انسان پخته بشود و باید سختی بکشد. جهان ببیند تا جهاندیده بشود، ما همیشه هستیم و خواهیم بود و شخصیت ما محفوظ است.
منبع: سیدی نردبان
نویسنده: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون پنجم)
ارسال: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون پنجم) دبیر سایت
- تعداد بازدید از این مطلب :
427