English Version
This Site Is Available In English

بزرگ‌ترین دشمن ما جهل و نادانی ما بوده

بزرگ‌ترین دشمن ما جهل و نادانی ما بوده

جلسه سوم از دوره چهل‌ و چهارم جلسات آموزشی‌ خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی خمین با استادی مسافر عباس، نگهبانی مسافر حشمت و دبیری مسافر ابوالفضل با دستور جلسه " قضاوت و جهالت " در روز سه‌شنبه ۱۷ تیرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ شروع به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان عباس هستم یک مسافر؛

 قبل از اینکه جلسه را شروع کنیم رهایی مسافر آقا رضا از لژیون هفتم را تبریک می‌گویم. 

دستور جلسه امروز قضاوت و جهالت است.

زمانی ما در تاریکی‌ها بودیم نمی‌دانستیم بزرگترین دشمن ما جهل و نادانی ما بوده و در زندگی مان رخنه کرد و بعد از اینکه اینجا آمدم تازه فهمیدم چه دشمنان بزرگی در وجودم بوده است، به خاطر همین جهالت و نادانی که به قول آقای مهندس آخر تاریکی است و از ظلمت مطلقی برخوردار است. جهل و نادانی باعث شده که خیلی اشتباهات در زندگی انجام بدهم چون واقعاً نمی‌دانستم راه درست کدام است. به اعتیاد، خودخواهی، منیت و خیلی چیزها روی آوردم و یک زمانی خودپسند و خودخواه بودم و فکر می‌کردم باید همه چیز در اختیار من باشد و این دشمنی بود که به راحتی مرا راهنمایی می‌کرد به طرف تمام بدی‌ها و ضد ارزش‌ها، من فکر می‌کردم اگر مشکل جسمانی دارم با اعتیاد درست می‌شود و این آخر نادانی بود و وقتی وارد اعتیاد شدم بار خیلی منفی همراه داشت که یکی از بدترین آنها همین قضاوت کردن بود. در جایی نشسته بودیم و کسی که به من ربطی نداشت او را قضاوت می‌کردم و حکم می‌دادم و سرزنش و نصیحت می‌کردم، حالا فهمیدم که من خودم خیلی بیشتر به نصیحت احتیاج داشتم و احتیاج به سرزنش کردن خودم داشتم و راه‌هایی که اشتباه می‌رفتم و در زندگی اینقدر در تاریکی غرق شده بودم و فکر می‌کردم در این تاریکی دیگران مقصر هستند و من حتی از پدر خودم طلبکار بودم و فکر می‌کردم که خیلی از کارها وظیفه پدرم است و باید برای من انجام بدهد. 

خدا را شکر که آمدم کنگره ۶۰ که اسم قشنگی برای این مجموعه گذاشته‌اند به نام احیای انسانی، اینجا بحث مواد مخدر نیست و تمام رفتار و کردار ما مشکل داشت، اعتیاد، جهالت و نادانی باعث شد به این زندگی وارد شوم. دوستی داشتم که راجع به قضاوت می‌گفت حرفی که چاقت نمی‌کند نزن که لاغر بشوی. تعجب می‌کردم می‌گفت کاری که برایت ارزشی نمی‌آورد یا حرفی که بعداً مجبور شوی عذرخواهی کنی و معذرت خواهی کنی نزن، من نمی‌دانستم که گره قضاوت یا حرفی که می‌زنم در نادانی و جهالت من است و من خودم را دانا می‌دانستم من شعری در زمان جهالت می‌گفتم:

 افسوس که از چاله به چاه افتادیم 

از اوج سحر به شامگاه افتادیم

 رفتیم به جستجوی راهی بهتر

 گم کرده جهت به کوره راه افتادیم

 بعداً که آمدم اینجا و یک مقداری از نادانی و جهل دست برداشتم و دارم رو به روشنایی می‌روم هشدار که گرگان به کمینند هنوز یعنی هنوز گرگان درونم در کمین هستند

 این قوم ندانند به جز من کاری و ذره ذره نادانی و جهل ما به این صورت نیست که یکباره رفع بشود و هنوز هم در کمین است و هر موقع به آنها بها بدهیم مثل آبگرمکن دیواری است که روی شمعک است و نادانی و همه چیز ضد ارزش‌ها روی شمعک است، اگر به آنها بها بدهیم یک باره روشن و شعله ور می‌شود. من خیلی از افراد را می‌شناختم در NGO های دیگر ۱۷ یا ۱۸ سال پاکی داشتند خدا می‌داند وقتی می‌رفت به سمت قضاوت کردن اینقدر از طرف می‌گفت که بیا و ببین ولی خوشبختانه اینجا درس خوانده ایم و آموزش می‌گیریم که آقای مهندس در اولین وادی می‌گوید که با تفکر ساختارها آغاز می‌شود، اگر سلسله مراتب وادی‌ها را قشنگ انجام بدهیم تازه متوجه می‌شویم که سفر درونی خیلی مهم‌تر است از مواد مخدر که می‌خواهیم از آن رها شویم.

از اینکه به صحبت‌های من گوش دادید متشکرم.

نویسنده و تایپ مطلب: مسافر حسین 

عکاس: مسافر رضا 

ویراستار: مسافر حمید 

تنظیم و بارگذاری: مسافر حجت 

مرزبان خبری: مسافر محمد 

گروه سایت مسافران نمایندگی خمین 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .