English Version
This Site Is Available In English

قبل از کنگره، عادت کرده بودم که همه‌چیز را سریع قضاوت کن

قبل از کنگره، عادت کرده بودم که همه‌چیز را سریع قضاوت کن

مشارکت مکتوب در مورد دستور جلسه "قضاوت و جهالت"

سلام دوستان، مجید هستم یک مسافر هستم.

خدا رو شکر می‌کنم که امروز فرصت دارم توی این جایگاه قرار بگیرم و درباره‌ی دو موضوع خیلی مهم صحبت کنم: قضاوت و جهالت. واقعاً موضوعاتی هستن که اگر درست درکشون کنیم، می‌تونن مسیر زندگی‌مون رو عوض کنن.

من وقتی به عقب نگاه می‌کنم، می‌بینم بخش بزرگی از دردهایی که تو زندگی کشیدم، به خاطر جهالتی بود که نسبت به خودم، دیگران و حتی خدا داشتم. فکر می‌کردم خیلی چیزها رو می‌دونم، اما در واقع هیچ‌چیز نمی‌دونستم. چون دانستن با حفظ کردن فرق داره، و تا وقتی تجربه نکنم و از درون تغییر نکنم، هیچ علمی به دردم نمی‌خوره.

قبل از کنگره، عادت کرده بودم که همه‌چیز رو سریع قضاوت کنم. اگر کسی ظاهرش تمیز نبود، فکر می‌کردم آدم بی‌ارزشی‌یه. اگر کسی حرفش با من فرق داشت، فکر می‌کردم اشتباه می‌کنه. اگر کسی اشتباهی می‌کرد، سریع محکومش می‌کردم. ولی هیچ‌وقت از خودم نپرسیدم که آیا من واقعاً می‌دونم اون آدم چی کشیده؟ یا چه شرایطی باعث اون رفتار شده؟

وقتی وارد کنگره شدم، با مفاهیم جدیدی روبه‌رو شدم. یاد گرفتم که قضاوت نتیجه‌ی مستقیم جهالته. یعنی وقتی نمی‌دونم، وقتی درک نمی‌کنم، سریع داوری می‌کنم. مثلاً یه روز دیدم یه مسافر وارد سالن شد، خیلی ناراحت بود، اخم کرده بود، سلام هم نداد. قدیم‌ترها سریع قضاوت می‌کردم که "چقدر بی‌ادبه!" ولی الان سعی می‌کنم از زاویه دیگه نگاه کنم. شاید اون روز مشکلی داشته، شاید تو مسیرش یه چیزی اذیتش کرده، شاید حال روحیش خوب نبوده. یعنی الان می‌تونم بیشتر بفهمم و کمتر قضاوت کنم.

همه‌ی اینها نتیجه‌ی آموزشیه که از کنگره گرفتم. چون قبل از کنگره، من حتی خودم رو هم نمی‌شناختم، ولی حالا دارم کم‌کم به خودم نزدیک می‌شم. فهمیدم وقتی خودم رو نمی‌شناسم، نمی‌تونم دیگران رو هم درست ببینم. وقتی در تاریکی باشم، همه‌چیز برام گنگ و ترسناک به نظر می‌رسه. ولی نور آموزش کنگره باعث شد کم‌کم از تاریکی بیام بیرون.

همچنین فهمیدم که قضاوت کردن، اول از همه خودم رو اذیت می‌کنه. چون وقتی کسی رو قضاوت می‌کنم، دارم ذهنم رو پر از افکار منفی می‌کنم. انرژی‌م پایین میاد. محبت و آرامشم از بین می‌ره. ولی وقتی سعی می‌کنم درک کنم و ببخشم، احساس سبکی و آرامش دارم.

کنگره به من یاد داد که ندانستن، عیب نیست. ولی در نادانی ماندن، انتخاب ماست. و وقتی انتخاب می‌کنم که از جهالت خارج بشم، باید برم سمت آموزش، تجربه، محبت، و خدمت.

در نهایت، چیزی که یاد گرفتم اینه که تا وقتی درگیر قضاوت هستم، جایی برای عشق و رشد وجود نداره. ولی وقتی جهالت رو کم می‌کنم، راه برای نور و آرامش باز می‌شه.

از استاد امین یه جمله خیلی یادم مونده که می‌گفت:

> «انسانی که در جهالت زندگی می‌کنه، همیشه دنبال مقصره. اما انسانی که به دانایی نزدیک می‌شه، دنبال راه‌حل می‌گرده.»

امیدوارم منم بتونم بیشتر دنبال راه‌حل باشم تا مقصر

نویسنده: مسافر مجید لژیون ۶
ویرایش و ارسال: مسافر محمد خدمتگزار سایت

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .