سلام دوستان حسین هستم همسفر
دل نوشته درباره "قضاوت و جهالت"
قضاوت کردن، سادهترین کاریست که آدمی میتواند انجام دهد… و متأسفانه، معمولاً اولین واکنش بسیاری از انسانها به چیزیست که درکش نمیکنند. گاهی آنقدر عجولانه قضاوت میکنیم، که حتی فرصت نمیدهیم روحمان گوش بدهد، چشممان ببیند، یا دلمان لمس کند.
کسی که دیر رسید، شاید شب قبلش تا صبح بالای سرِ عزیزی گریسته باشد.کسی که لبخند نمیزند، شاید دنیایش از درون شکسته باشد.کسی که حرف نمیزند، شاید هزار فریاد در گلویش خفه شده باشد. و کسی که مسیری اشتباه رفته، شاید فقط «یک نفر» را نداشته که دستش را بگیرد و راه را نشانش دهد.
اما انسانها، از دور فقط ظاهر را میبینند، و با ذهنی که گاه پر است از ناآگاهی و پیشفرضهای اشتباه، حکم صادر میکنند. حکمی که نه بر اساس حقیقت، بلکه بر پایهی نادانی و سطحی نگریستن است. قضاوت، زبان جهالت است. و جهالت، وقتی خطرناکتر میشود که به جای "پرسیدن"، "حکم دادن" را انتخاب میکند.
وقتی ندانستن، با جسارت همراه شود، نامش دیگر فقط نادانی نیست.بلکه ظلمی است بیصدا، که روح انسانها را زخمی میکند. تو شاید ندانی آن که امروز لبخند نمیزند، دیروز چه غمی خورده.شاید ندانی که آن که سکوت کرده، در دلش چه آتشی است. و شاید هرگز نفهمی که قضاوتت، چقدر میتواند سنگین باشد.
ما آمدهایم تا بفهمیم، نه اینکه فریاد بزنیم. تا درک کنیم، نه طرد. تا ببخشیم، نه بجنگیم. و کاش یاد بگیریم قبل از هر قضاوتی، کمی سکوت کنیم. کمی فکر کنیم. و از خودمان بپرسیم: آیا اگر جای او بودم، بهتر رفتار میکردم؟ یا اصلاً تاب میآوردم؟ آری، انسان بودن یعنی دانستن اینکه: «هر کس داستانی دارد، که ما حتی یک صفحهاش را هم نخوانده ایم».
نگارش دل نوشته و ویرایش: همسفر حسین
تنظیم و ارسال: مرزبان خبری مسافرابوالقاسم
- تعداد بازدید از این مطلب :
351