سیزدهمین جلسه از دوره پنجم کارگاهای آموزشی خصوصی مسافران نمایندگی آبیک با استادی راهنمای محترم مسافر اکبر، نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافرحبیب با دستور جلسه «قضاوت و جهالت » در روز سه شنبه 17 تیر ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان اکبر هستم یک مسافر خب قبل از هر چیز خدای خود را شاکر و سپاسگزارم که این توفیق نصیب من شد که امروز اولین مشارکت را داشته باشم امروز جمع خوب و صمیمی را احساس میکنم از نگهبان علی آقا و دبیر جلسه آقا حبیب تشکر میکنم از آقا سامان و از مرزبانهای محترم سپاسگزارم که این فرصت را به من دادند که در این جایگاه خدمت کنم.
قبل از شروع مشارکتم میگوید از قلمش که با گامهای بلندش در سراسر گیتی روان و جاری میشود. چهاردهم تیر روز قلم بود، این روز را به آفای مهندس و تمامی اعضای کنگره تبریک میگویم که واقعاً اگر قلم جناب مهندس نبود اگر تفکر ایشان اگر اندیشه ایشان که این بازی را شروع کردند الان هیچ یک از ما اینجا نبودیم و برای من مثل یک خواب و رویا است، از جناب مهندس سپاسگزارم از خانواده محترم ایشان از دیدهبانهای محترم از تمامی عزیزان که این مسیر را هموار میکنند تا من اکبر از آموزشهای کنگره بهرهمند بشم و روز به روز به حال خوش برسم.
دستور جلسه امروز قضاوت و جهالت است و این دستور جلسه بسیار سنگین است خب من زمان شروع کنگره با این دستور جلسات مخالفت داشتم، چون دانش و دانایی این دستور جلسات را نداشتم ولی خب رفته رفته این اتفاق برای من افتاد که یک انسانی که از اول فکر میکرد که قضاوت فقط مخصوص پاسگاه و دادگاه است ولی خب انسان به خاطر اختیاری که دارد همیشه در حال قضاوت است و همین مسئله باعث میشود که من از صبح تا شب همین داستان را داشته باشم و هر لحظه قضاوت کردن در من ایجاد شود و همیشه بین دوراهی قراربگیرم و این بحث همین گونه ادامه پیدا میکند و به جهالت من ختم میشود.
من تماماً در قضاوت کردن و ناآگاهی بودم نه تنها خود را قضاوت میکردم بلکه دیگران را هم قضاوت میکردم و این شد که دیگر توان کنترل خود را نداشتم و از کنترل خارج شدم ولی در کنگره ، درمان فوق ترک است و تعادل فوق درمان. چه باعث میشود که من اکبر از تعادل خارج شوم و به سمت ضد ارزشها سوق داده بشوم و سر از ناکجا آباد در بیاورم که ناشی از همین مسئله است همین بی تعادلی که منشا آن قضاوت و جهالت است ، نگهبان ابتدای هر جلسه میگوید سکوت میکنیم و در این سکوت از خداوند میخواهیم ما را از بزرگترین دشمن خودمان که جهل و ناآگاهی خودمان است دور کند و این باعث شد که من وقتی روی این صندلی نشستم متوجه شوم که اصل قضیه خودم هستم و کنگره باعث شد که من با خودم آشنا شوم و به خودم آدرس خودم را داد.

در زمان حضرت مسیح یک نفر را میخواستند سنگسار کنند ازغذا حضرت مسیح هم در آن جمع حضور داشت و به او گفتند که اولین سنگ را شما بزنید ایشان جواب دادند من نمیزنم کسی که تا بحال اشتباه نکرده است اولین سنگ را بزند، که این سخن ایشان باعث شد همه از آن جمع خارج شوند و منظورم از این حرف این است که همه ما عیب داریم و باغچه هر کس را که بیل بزنی یک کرم پیدا خواهی کرد و دلیل اینجا بودن من این است که، تزکیه و پالایش شوم و از ضد ارزشها دوری کنم وگرنه هر لحظه تاریکی مرا فرا می گیرد.
ما با آموزش گرفتن و یادگیری و تکرار و تمرین نم نم به تزکیه و پالایش میرسیم و پلههای تزکیه و پالایش برگشت از ضد ارزشها و خودداری کردن از آنها و همین باعث میشود که من چیزی را که نمیدانم وارد آن قضیه نخواهم شد مثلاً نمیدانم این کار به خیر و صلاحم است یا نه همین باعث میشود که وارد آن قضیه نشوم یعنی قضاوت نمیکنم و این آموزش ما میشود.
در کنگره تنها کسی که میتواند ما را قضاوت کند راهنمای ماست، راهنما کسی است که راه را به ما نشان میدهد و از صور آشکار تا صور پنهان ما را میتواند ببیند و من اکبر باید فرمانبردار راهنما باشم و از او حرف شنوی داشته باشم و حرف راهنما برای من حجت باشد وقتی راهنما میگوید که چرا این شکلی هستی فکر نکنید که او ما را قضاوت کرده راهنما واقعا شما را میبیند و تنها کسی که بهتر از خودتان شما را میبیند راهنمای شماست، این مسئله را واقعاً مورد اهمیت قرار دهید و برای او ارزش قائل شوید.
راهنما تنها کسی است که میتواند شما را به عرش اعلا برساند و تنها شرط آن این است که فرمانبردار باشم و حرف او را گوش کنم و در جواب تمام حرفهای او بگویم چشم، این باعث شد که من به این نقطه برسم من صد خودم را میگذاشتم که فرمانبردار خوبی باشم. و همان فرمانبرداری باعث شد که از تمام مشکلاتم که بزرگترین آن قضاوت و جهالت من بود عبور کنم و الان به این حال خوش برسم. برای تمامی شما آرزوی موفقیت میکنم ممنونم که به صحبتهای من گوش کردید.
تایپ و ویرایش :مسافر علیرضا «لژیون اول»
تنظیم وارسال:مسافر علی «لژیون اول»
- تعداد بازدید از این مطلب :
178