دوازدهمین جلسه از دور بیستم سری کارگاههای آموزشی عمومی ویژهٔ مسافران نمایندگی یحیی زارع میبد، با استادی مسافر مجتبی، نگهبانی مسافر علیرضا و دبیری مسافر جمال، با دستور جلسه: «قضاوت وجهالت» در روز سه شنبه، هفدهم تیرماه ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۰۰ آغاز شد.
خلاصه سخنان استاد:
از نگهبان محترم تشکر میکنم که این فرصت را به من داد تا در این جایگاه خدمت کنم و آموزش بگیرم. دستور جلسه این هفته «قضاوت و جهالت» است. قضاوت همخانوادهی واژههایی چون قاضی و قضات است، و جهالت نیز به معنای نادانی و ناآگاهی میباشد.
دیدیم و شنیدیم که آقای مهندس همیشه پیش از آغاز سخن، دعا میکنند و میفرمایند: «خدایا! ما را از دست نیرومندترین دشمن خودمان که جهل و ناآگاهی است، نجات بده.» هرکس درگیر و گرفتار جهل و جهالت خود است و باید تلاش کند تا از آن رها شود.
رابطهی جهالت و قضاوت، رابطهای دوطرفه است. گفته میشود که قضاوت کردن نتیجهی جهالت، نادانی و ناآگاهی است. گاهی در جامعه، خانواده یا حتی در کنگره، شخصی را میبینیم و بیدرنگ او را قضاوت میکنیم. این قضاوت مترادف است با غیبت کردن، بدگمانی، تجسس و... که همگی به دنبال هم میآیند.
مثلاً من از کوچهای عبور میکنم که در آن، یک ساقی مواد مخدر نیز زندگی میکند. وقتی در آن کوچه فردی را میبینم، به او بدگمان میشوم، در ذهنم تجسس میکنم و با خودم میگویم: «نکند آمده اینجا که مواد بگیرد؟» سپس پشت دیواری میایستم تا ببینم وارد خانهی ساقی میشود یا نه. بعد، بیآنکه چیزی دیده باشم، شروع به غیبت میکنم. وقتی وارد جمعی میشوم، میگویم: «فلانی رفته در خانهی ساقی تا جنس بگیرد.» در حالی که من نسبت به این موضوع جاهل هستم. حتی اگر واقعاً به آن خانه رفته باشد، از کجا میدانم که برای گرفتن مواد بوده است؟
با چنین کارهایی، آرامش را از خودمان میگیریم. هنگام تجسس، نگرانیم که نکند ساقی ما را ببیند؛ یا در مورد غیبت، نگرانیم که نکند آن حرفی که دربارهی کسی زدهایم به گوشش برسد و ناراحت شود. این افکار، هم آرامش و هم خواب شب ما را میگیرد. قضاوت و غیبت میکنم در حالی که هیچ اطلاعی از آن شخص ندارم؛ و این یعنی من جاهلم.
در بیرون از کنگره، در بحثهای سیاسی و خانوادگی، گمان میکردم باید حتماً صاحبنظر باشم؛ اما در میانهی سفر اولم، تجربهای از بزرگان آموختم: در کنگره نباید وارد حریم شخصی کسی شوم و نباید اطلاعات شخصیام را به کسی بدهم. اگر کسی پرسید که «چه چیزی مصرف میکردی؟ شغلت چیست؟» با احترام بگویم: «اینها حریم شخصی من است، لطفاً وارد نشو.»
حرمت کنگره برای این است که جلوی تخریبها را بگیرد؛ تا قضاوت نکنم، غیبت نکنم، تجسس نکنم و خودم را هم در معرض قضاوت و تجسس دیگران قرار ندهم. اینکه به خودم بگویم: «کار دیگران به من مربوط نیست.» در وادی هشتم، وقتی پیمان بستم، یکی از خواستههایم از خداوند این بود که بتوانم در جمع سکوت کنم.
در مراسم عزاداری دیدم و شنیدم که پشت سر کسی غیبت میکنند. کاری که میتوانم بکنم این است که آتشبیار معرکه نشوم، سکوت کنم و از این افراد فاصله بگیرم؛ چون انرژی آنها به درد کسانی میخورد که در مسیر درست باشند، و من در آن مسیر نیستم.
چیزی که در این کنگره برای من بهعنوان تجربه رقم خورد، این بود که گاهی کسی را میدیدم و با خودم میگفتم: «این خوب سفر میکند و رها میشود.» اما دقیقاً برعکس میشد؛ چون من از روی جهل و ناآگاهی قضاوت کرده بودم.
تمام تمرکز من باید روی خودم باشد. قضاوت کردن کار درستی نیست؛ تنها باید دربارهی خودم قضاوت کنم: عملکردم چگونه است؟ نسبت به دیروز چه تغییری کردهام؟

مرزبان کشیک: مسافر مصطفی
ویراستار: مسافر علی (لژیون هشتم)
تایپ: مسافر محمدتقی (لژیون دوم)
عکس: مسافر محسن (لژیون ششم)
ارسال خبر: مسافر سعید (لژیون دوم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
176