English Version
This Site Is Available In English

هرچه دانایی بیشتر شود، قضاوت نیز کمتر می‌شود

هرچه دانایی بیشتر شود، قضاوت نیز کمتر می‌شود

گفتگو با مسافر علی رهجوی لژیون دوم به راهنمایی آقای سعید میرزایی

لطفاً طبق رسم کنگره ۶۰ ابتدا خودتان را معرفی بفرمایید.

سلام دوستان، علی هستم یک مسافر. آخرین آنتی‌ایکس من تریاک به‌صورت خوراکی بوده، مدت سفر اول ۱۰ ماه و ۱۵ روز به راهنمایی آقای سعید میرزایی و به روش DST با داروی OT. در ادامه، سفر نیکوتین داشتم به راهنمایی آقا فرشید، به مدت ۱۰ ماه و یک هفته، به روش DST با داروی نیکوتین خوراکی. اکنون به لطف خدا، مدت یک سال و ۹ ماه و ۱۰ روز است که از مواد رها و آزاد هستم و همچنین ۵ ماه است که از نیکوتین نیز رها شده‌ام. ورزش مورد علاقه‌ام در کنگره دارت است.

به نظر شما، ریشه‌ی قضاوت در انسان چیست و چگونه ناآگاهی یا جهالت، زمینه‌ساز آن می‌شود؟

به نظر من، ریشه‌ی اصلی قضاوت‌کردن در انسان‌ها، معمولاً به جهالت آن‌ها برمی‌گردد. انسان زمانی می‌تواند قضاوت درستی انجام دهد که نسبت به موضوع، آگاهی و دانش کامل داشته باشد. حتی درباره‌ی خودمان هم نباید قضاوت کنیم. گاهی مرتکب اشتباهاتی می‌شویم و با قضاوت‌هایی که پس از آن انجام می‌دهیم، اصطلاحاً خودمان را می‌خوریم و این انرژی ما را به‌مرور تحلیل می‌برد.
از طرفی، قضاوت ما درباره‌ی خودمان نیز ممکن است اشتباه باشد، چرا که اگر از دیدگاهی بالاتر به انسان نگاه کنیم، درمی‌یابیم که اشتباه‌کردن برای آموزش‌گرفتن ضروری است. اگر نسبت به خودمان آگاهی بیشتری پیدا کنیم، این قضاوت‌ها دیگر ما را در درونمان آزار نخواهند داد؛ چه برسد به قضاوت دیگران.
انسان‌ها همانند کهکشان‌هایی بی‌پایان هستند؛ موجوداتی پیچیده با صور آشکار و پنهان. همان‌طور که آقای مهندس می‌فرمایند، برای شناخت یک انسان، شاید به زمانی نامتناهی نیاز باشد. پس با این دانش محدود که چون قطره‌ای در برابر دریاست، اگر بخواهیم درباره‌ی کسی قضاوت کنیم، این ناشی از جهل ماست.

آیا تا به حال تجربه‌ای داشته‌اید که مورد قضاوت نادرست قرار بگیرید؟ آن تجربه چه تأثیری بر نگاه شما نسبت به خود یا دیگران گذاشت؟

بله، من هم مانند بسیاری از افراد مورد قضاوت قرار گرفته‌ام. خوشبختانه بیشتر این قضاوت‌ها بر اساس ظاهر بوده است؛ مثلاً گاهی به من گفته‌اند از ظاهر، انسان خشنی به نظر می‌آیم یا به‌صورت حسی نسبت به من گارد داشته‌اند و منفی برخورد کرده‌اند. اما بعد از آشنایی بیشتر، نظرشان تغییر کرده است. اختلاف‌هایی که در ابتدا وجود داشت، با گذر زمان و شناخت حداقلی، رفته‌رفته از بین رفت و توانستیم دوستان خوبی برای یکدیگر باشیم.

در مسیر آموزش و درمان، کنگره ۶۰ چه نقشی در زدودن پرده‌های جهالت و پرهیز از قضاوت ناصحیح ایفا می‌کند؟

من در کنگره ۶۰ به این درک رسیده‌ام که بالاترین مرحله‌ی تاریکی برای یک انسان، اعتیاد است. همین اعتیاد باعث می‌شود که حس‌های ما درست عمل نکنند. وقتی حس‌هایمان معیوب باشند، دریافت‌های ما نیز نادرست خواهند بود.
اجازه دهید با یک مثال توضیح دهم: تصور کنید شما یک برنامه‌ی کامپیوتری هستید که از یک تا صد، خط‌به‌خط برنامه‌ریزی شده‌اید. اما اعتیاد شما را در یک لوپ (دایره‌ی بسته) می‌اندازد؛ از شماره‌ی سه به چهار و از چهار به سه بازمی‌گردید و هیچ‌گاه به انتهای برنامه نمی‌رسید. در نتیجه، آموزش‌ها، تجربیات و دانش‌هایی را که باید در مسیر به دست آورید، از دست می‌دهید.
در مورد خود من، بزرگ‌ترین تاریکی همان اعتیاد بود، و کنگره توانست مرا درمان کند و از این چرخه‌ی بسته نجات دهد. حالا در مسیر سفر دوم، قطعاً با مشکلاتی روبه‌رو خواهم شد، اما خوشحالم که از آن ورطه خارج شده‌ام و قدم‌به‌قدم در حال افزودن به دانش خود هستم. و هرچه دانایی بیشتر شود، قضاوت نیز کمتر می‌شود. اکنون تلاش می‌کنم بیشتر بر خودم تمرکز کنم و دیگران را قضاوت نکنم.

آیا می‌توان گفت دانایی و معرفت، انسان را از قضاوت‌های سطحی و نادرست بازمی‌دارد؟ پس چرا برخی با وجود دانش، هنوز در دام قضاوت‌اند؟

موضوعی که مطرح شد، دانایی است، اما شما به آموزش اشاره کردید. همان‌طور که یاد گرفته‌ایم، مثلث دانایی شامل سه مؤلفه است: آموزش، تفکر و تجربه. این سه زمانی‌که با هم رشد می‌کنند، دانایی مؤثر شکل می‌گیرد و اصطلاحاً «مال خودمان می‌شود».
بسیاری از مطالب را از اطرافیان می‌شنویم، اما چون تجربه‌ی آن را نداریم، درونی نشده‌اند و صرفاً بر زبان جاری‌اند. بنابراین گاهی افرادی با مدارج علمی بالا، تصور می‌کنند که مجازند همه‌ی مخلوقات خداوند را قضاوت کنند. این نشان‌دهنده‌ی عدم دانایی مؤثر آن‌هاست، زیرا تنها ضلع آموزش در آن‌ها رشد کرده است.

آیا ممکن است قضاوت‌هایی که درباره‌ی دیگران داریم، انعکاسی از ترس‌ها، زخم‌ها یا کمبودهای درونی خود ما باشد؟

صد در صد با این سوال موافقم. این موضوع را شخصاً تجربه کرده‌ام و در حال کارکردن روی خودم هستم. تمام ایرادهایی که در دیگران می‌بینم، در حقیقت ایرادهایی‌ هستند که در خودم وجود دارند ولی آن‌ها را انکار می‌کنم. اگر آن ایراد در من نباشد، در دیگری نیز به چشمم نمی‌آید، زیرا حس من در آن موضوع پالایش یافته و به آگاهی رسیده است. از همین رو، دیگر قضاوتی صورت نمی‌گیرد. همان‌طور که گفته‌اند: کافر همه را به کیش خود پندارد.

آیا در مسیر سفر خود، لحظه‌ای بوده که دریابید پیش‌تر نسبت به فردی یا مسئله‌ای در جهالت بوده‌اید و ناآگاهانه قضاوت کرده‌اید؟ با آن بینش تازه چگونه مواجه شدید؟

بله، بارها پیش آمده است. نخستین مورد، قضاوت اشتباه درباره‌ی خودم بود. تصور می‌کردم دانایی زیادی دارم، انسان وارسته‌ای هستم و چون تحصیلاتی دارم، پس فرد درستی هستم. فکر می‌کردم اعتیاد مسئله‌ی مهمی نیست.
اما پس از پایان سفر اول و آموختن مطالب در کنگره، نقطه‌تفکراتی در من شکل گرفت که باعث شد بفهمم قضاوت‌هایم درباره‌ی خودم کاملاً اشتباه بوده است. دریافتم انسانی پر از نقص هستم که باید این نقص‌ها را درون خودم واکاوی کرده و یکی‌یکی اصلاح کنم. حتی پذیرش این حقیقت نیز کار آسانی نیست؛ اما به‌تدریج درمی‌یابم که دانسته‌هایم در برابر آنچه باید بیاموزم، مانند قطره‌ای در برابر اقیانوس است. پس باید کاوش کنم، بیاموزم و تغییر کنم تا به تعالی و تکامل برسم.

در پایان اگر تشکر، قدردانی یا نقطه‌نظری دارید، بفرمایید.

در درجه‌ی اول می‌خواهم از شما و دوستان عزیز سایت تشکر کنم. چون خودم اکنون در سایت خدمت نمی‌کنم، راحت‌تر می‌توانم بگویم: عزیزانی که در بخش وب‌سایت زحمت می‌کشند، خدمتی بسیار سخت و گمنام انجام می‌دهند. و این، به‌نظر من، ارزشمند است؛ اینکه انسان بدون چشم‌داشت محبت می‌کند.
همه‌ی ما در حال یادگیری هستیم که اگر می‌خواهیم محبت کنیم، توقع نداشته باشیم. ما محبت می‌کنیم برای تعالی و آموزش خودمان.
از صمیم قلب از شما، تمام
خدمت‌گزاران کنگره، راهنمایان محترم، مرزبانان و جناب آقای مهندس دژاکام سپاسگزاری می‌کنم و برای همگی، آرزوی سلامتی و موفقیت دارم.
ممنونم که به صحبتهای بنده توجه نمودید.

گرداوری و مصاحبه: مسافر هادی(لژیون ۵)
(گروه نمایندگی لوئی پاستور)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .