پنجمین جلسه از دوره سی و ششم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ ویژه مسافران با استادی مسافر محترم رضا، نگهبانی مسافر محترم فرهاد و دبیری مسافر محترم حمید با دستور جلسه " قضاوت و جهالت" در تاریخ دوشنبه 16/۰۴/۱۴۰۴رأس ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد
خداوند را شاکرم که در این جایگاه قرار گرفتم تا خدمت کنم و آموزش بگیرم. اعتیاد من زمانی شروع شد که احساس کردم مواد مخدر به من اعتمادبهنفس میدهد. همانند چتربازی بودم که مواد مخدر برایم حکم چتر نجات را داشت و من از هر بلندی که دلم میخاست بیپروا به پرواز درمیآمدم؛ تا زمانی که متوجه شدم این چتر سوراخ میباشد و من ذرهذره در حال سقوط به دره تاریکی میباشم.
این موضوع از جهالت من نشاءت می گرفت؛ همیشه جناب مهندس اول صحبتهایشان به این امر اشاره میکنند که جهل بزرگترین دشمن ما میباشد. جهالت بزرگترین ریشه را در تمام مشکلات بشر دارد. با ورود در کنگره و دیدن عشق و محبتی که در کنگره رایج است، من نمکگیر این مکتب شدم. من به علت صداقتی که با خود داشتم در این مسیر تسلیم شدم و سفر خوبی را آغاز کردم و هر موضوعی را که راهنمایم به من میگفت من باجان دل گوش میکردم.
نکته مهمی که در من وجود داشت این بود که اصلاً به نتیجه یا مقصد توجه نداشتم زیرابه حرفهای راهنماییم اعتماد کرده بودم و تمام توجه هم را صرف لذت بردن از مسیر کنگره کرده بودم.
در کنگره خیلی از موضوعات من حل شد و با تلاش، بعضی از صفاتهای منفی که در من وجود داشت را بهوسیله جهانبینی، تشخیص دادم و با تزکیه پالایش درستشان کردم.
همانطور که جناب مهندس میفرمایند: ما باید موضوعات را بشناسیم یعنی بدانیم قضاوت یعنی چی؟ قضاوت به نظر من یعنی چسباندن صفات به دیگران که چند پارامتر را در بر میگیرد. اول این که ما باید بدانیم آیا در جایگاه قضاوت هستیم؟ آیا اطلاعات لازم را برای قضاوت داریم؟ موضوع مهم دیگر پارامتر زمان است که در حفظ آن باید کوشا باشیم؛ باید بدانیم اصلاً زمان اینکه در مورد یکی قضاوت انجام بدهیم راداریم؟.
جهالت، یعنی ندانستن. یعنی وقتی راجب یک موضوعی، هیچچیزی نمیدانیم، نظری هم ندهیم. قضاوت کردن کار ذهنهای کوچک میباشد زیرا ذهنهای عمیق، هیچوقت به راحتی راجب هیچ موضوعی قضاوت نمیکنند.
جملهای زیبا از استاد مطهری نقل است که میفرمایند: انسان همیشه از جهالت خودش رنج میبرد، این جمله، همیشه ملکه ذهن من میباشد. قضاوت عزتنفس شخص را کاهش میدهد و اگر کمی دقت کنیم متوجه آن خواهیم شد که انسان بعد از قضاوت بهطور ناخودآگاه احساس ضعف درونی میکند. به نظر من فتح قله مهم نیست کافی است فقط از دره خارج شوی. استاد من همیشه در لژیون میگفت: که به انتها فکر نکنید، فقط تلاش کنید در مسیر بمانید.
در مسیر ماندن، باعث میشود خودبهخود، قله فتح شود.
(2).JPG)
تایپ و ارسال: مسافر رضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
202