English Version
This Site Is Available In English

تنها آغوش گرم کنگره مرا نجات داد

تنها آغوش گرم کنگره مرا نجات داد

زمانی این دلنوشته را می‌نویسم که اشک‌هایم جاری می‌شود؛ شاید بتوانم مقداری از حس‌های خوب را در آن جای بدهم. نمی‌دانم از کجا شروع کنم؛ اما می‌دانم که هر چه می‌نویسم از دل بر‌می‌آید. سرگردان و خسته از هجوم انرژی مخرب به کنگره پناه آوردم، حس پوچی و عدم وجود بسیار من را آزرده می‌کرد. بغضی که در هر لحظه کنترل آن برایم دردناک بود. صدای خفته‌ دردهای من که در سراسر وجودم تن من را به لرزه می‌انداخت تنها آغوش گرم کنگره مرا نجات داد. صدای دست‌ها، به من امیدواری داد، ندا بلند شو و ادامه بده! به خاطر ندارم که صحنه‌ای زیباتر از جلسه دیده باشم. امواج انرژی در شعبه به من پیام می‌دهد تو تنها نیستی و همه تو را دوست دارند و تو باید همه را دوست بداری.
اشک‌های من قبل از کنگره برای گله کردن بود؛ اما الان فقط برای شکرگزاری است، لحظه‌ای که وحشتناک‌ترین لحظات را به یاد می‌آورم، دیگر دل من نمی‌سوزد، چون ایمان دارم وعده خدا دروغ نیست با حس شوق خدمت راهنمایی تازه‌واردین را انجام می‌دهم. خارج شدن از امواج‌ پوچ بسیار خوشایند است و احساس ارزشمند بودن می‌کنم. هر ثانیه برای من آموزش و درس است، انگار در حال بافتن قالی توانایی خود هستم. من مسیر خود را با تمام قدرت و محبت درونی ادامه می‌دهم، قطعاً به هدف می‌رسم. برای من آموختن عشق است، رسیدن عشق است، حتی تفکر عمیق عشق است، من هر چه تلاش می‌کنم در مسیر کنگره قطعٱ برداشت بیشتری دارم.
طبق سی‌دی «انجام» باید با تفکر حرکت کرد تا کار ما در زمان خودش انجام شود. هر لحظه زندگی برای من یادآور تلاش دوباره است.
از همه‌ عزیزان تشکر می‌کنم. از جناب مهندس و خانم آنی و استاد امین تشکر می‌کنم. از راهنمایان خانم شهرزاد عزیزم و خانم نگار عزیزم تشکر می‌کنم و قدردان زحمات این عزیزان هستم.

نویسنده: همسفر ندا راهنمای تازه‌واردین
ارسال: همسفر پروانه رهجوی راهنما همسفر مریم( لژیون پنجم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی سهروردی اصفهان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .